اثبات ولايت فقيه به حكم فطرت و عقل - ولایت فقیه (پرسش ها و پاسخ ها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ولایت فقیه (پرسش ها و پاسخ ها) - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كرده، چـه روزى بـگيريد، چگونه بگيريد، همه اينها را بيان كرده ، آيا عقلاً مى شود گفت كه نسبتبـه امـر حـكـومـت كـه نـيـاز فـطـرى بشر و مساءله بين المللى است و همه مردم به آن نياز دارندسـكـوت كـرده و از آن سـخـنـى بـه مـيـان نـيـاورده باشد؟ لذا در بحث امامت و رهبرى بعد از ائمه معصومين (ع )

اگر كسى به ادله شرعى هم دسترسى نداشته باشد فقط ماهيت و حقيقت دين اسلامرا دريـابـد كـه ايـن ديـن يـك نـظـام جـامـع و اكـمـل و اَتَمّ است كه تمام مايحتاج را در خودش دارد،درخـواهـد يـافـت كـه ايـن ديـن نـمـى تـوانـد بـدون مـجـرى و مـسـؤول باشد.

يـكـى از ادله اى را كه حضرت امام (س ) اشاره فرمودند: اين است كه اگر كسى خودش ‍ احكام رانگاه بكند بطور طبيعى به اين نتيجه مى رسد كه بايد يك مجرى براى اجراى اين احكام باشد.ما در دين (حدود) داريم ، و اگر بخواهد در جامعه اين حدود اجرا شود متولى مى خواهد. اين متولىآدم مـعـمـولى نـمـى تـوانـد باشد چون بايد قوه مجريه و قهريه در اختيارش باشد تا بتواندمـتـجاوزين به حريم مؤ منين را بگيرد، دستگير كند، حبس كند و اعدام كند. تعزير كند، امنيت ايجادكند و جلوى هرج و مرج را بگيرد، بنابراين احتمال اول كـه شـرع در زمـيـنه ولايت و رهبرى ، در غياب ائمه برنامه اى ندارد و ساكت است عقلاً مردوداست .

حـال بـه ايـن نـكـتـه مـى رسـيـم كـه آن كـس چـه كـسـى بـايـد بـاشـد؟دليـل اول مـا عقل است يعنى مى خواهيم مساءله را به گونه اى طرح كنيم كه اگر ما با هر انسانمـنـصـفـى مـواجـه بـشـويـم و هـم صـحـبـت شـويـم ولو مـتـديـن بـه ديـن هـم نـبـاشـد ايـن مـنـطق راقـبـول كـند ما اعتقادمان اين است كه ولايت فقيه و جانشينى او براى معصومين يك امر فطرى است واحتياج به برهان شرعى ندارد.

اثبات ولايت فقيه به حكم فطرت و عقل

بـيـان ايـن مـطـلب ايـن اسـت كـه مـا مـى گـويـيـم از نـظـر وجـدان وعـقل اگر بخواهيم يك راءى گيرى كنيم و به مردم بگوييم به يك فرد راءى دهيد و او را براىرهـبـرى انـتـخـاب كـنـيـد مـنـتـهـى دو فـرد كـانـديـدا هـسـتـنـد، يـكـى فـردى اسـت كـهجـاهـل بـه ديـن و شـرع اسـت و ديـگـرى عـالم اسـت ، از مـيـان ايـن دو نـفـرجـاهـل يـا عالم ، كدام يك را انتخاب مى كنيد؟ فطرت شما چه مى گويد؟ (فرض اين است كه اينامـر در يـك جـامـعـه بـاشـد چـه اسـلامـى و چـه غـيـراسـلامـى ) جـواب واضـح اسـت و فـطـرت وعـقـل بـشـر مـى گـويـد كـه امـر را بـه دسـت عـالم بـدهـيـد.حال عالم فقيه را از كجا اثبات كنيم ؟ اگر آمديم در يك نظام اسلامى كه جامعه اى است كه مردم مـسـلمـان هـستند و خواستار احياء و اقامه شرع هستند در يك چنين جامعه اى نظام و اداره حكومت را بهدسـت چـه كـسـى بـسـپاريم ؟ مسلماً اگر بناست ما شريعت را پياده كنيم بايد يك كسى باشد كهكـارشـناس شريعت باشد. مردم هم مى گويند آن كسى كه شريعت شناس است چون مى خواهد دينرا در جـامـعـه احـيـاء و اجـراء كـند. اين از جهت اينكه رهبر جامعه بايد عالم باشد. و مخصوصاً درجـامـعـه اسـلامـى بـايد عالم به شريعت باشد، عالم به كتاب خدا باشد، عالم به لسان وحىباشد، طبق آنچه كه پيامبر فرمودند (اِنّى ت ارِكٌ في كُمُ الثِّقْلَيْن ) او بايد عالم به ثقلينباشد.

اگـر بـه مردم گفته شود كه دو نفر كانديدا هستند يكى آدم بد و ديگرى امين و خوب ، آدمى استعـادل (حـتـى در يـك جـامـعـه غـيـر اسـلامـى آنـهـايـى هـم كـه خـودشـان اهـل تـقـوا نيستند ولى اهل تقوا را در واگذارى امانتها ترجيح مى دهند)، كداميك را انتخاب مى كنند؟مى گويند آنكه امين و عادل است . گرايش مكاتب و اديان الهى به ارزشها يك حقيقت تكوينى است، يـك حـقـيقت فطرى در نهاد همه انسانهاست .

عدل را همه خوب مى دانند و ظلم را همه بد مى دانند.در اظـهـارات رجـال سـياسى آمريكا و روسيه اين قضيه هم عنوان شده است كه رئيس جمهور روسگفته بود اگر روسيه بخواهد اصلاح شود بايد اخلاق در آن احياء شود.

اين وضوح اين امر رامـى رسـانـد كـه فـطـرى و عقلى است تا جايى كه رئيس جمهور آمريكا هم به اين امر اعتراف مى كـنـد. پـس توجه مى فرماييد كه واگذارى امانت به دست يك عنصرى كه عالم و آگاه باشد يكامـر فـطرى است . اينكه ما مى گوييم (اِنَّ الدّي نَ عِنْدَاللّ هِ الاِْسْلا مُ)(22) اسلام دينفـطـرت اسـت (فِطْرَةَ اللّ هِ الَّت ى فَطَرَ النّ اسَ عَلَيْه ا)(23) اينكه مى گويند دينبـراى انـسـان يـك امـر فـطـرى اسـت يـعـنـى اگـر تـك تـك احـكـام اسـلام را چـه دراصـول و چـه در فـروع كـالبد شكافى علمى كنيم مى بينيم كه همه آنها فطرى است ، ارزشى بـودن نـمـاز و روزه فـطـرى است ، ولايت و رهبرى هم فطرى

/ 46