هدف از حكومت چيست ؟ - ولایت فقیه (پرسش ها و پاسخ ها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ولایت فقیه (پرسش ها و پاسخ ها) - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مـانـد. حال با اين وضعيت كه نمى شود زندگى كرد بايد چاره انديشى كرد. چارهچيست ؟ به فكر علاج قضيه افتاده ، به بند ششم يعنى نتيجه مى رسند.

مقدمه ششم :

بـراى فـرار از ايـن عـدم امـنـيـت ، انسان قسمتى از حقوق خود را به زمامدار واگذار مى كند يعنىانـسـانها و علماى هر جامعه مى نشينند و مى گويند كه اينطور نمى شود ادامه زندگى داد و چارهاين است كه يك كسى را پيدا كنيم و همه هم به او حق اختيار بدهند كه او براى اداره جامعه و ايجادنظم و امنيت يك قوانين و مقرراتى را ايجاد كند همه هم متعهد بشوند كه تبعيت كنند.

مقدمه هفتم :

ايـن واگـذارى حـق در نـتـيـجـه قـراردادى اسـت كـه بين مردم و نمايندگان آنها بسته مى شود تازمامدار يا پارلمان جاى آنها تصميم بگيرد.

مقدمه هشتم :

با اين كار مردم با رضايت خودشان قدرت را به يك زمامدار يا يك مجلس واگذار كرده اند چونمـردم خود اين قدرت را به زمامدار داده اند پس بايد از او اطاعت كنند هر چند كه زمامدار منتخب آنهابـد بـاشـد(6) و امـام عـلى (ع ) فـرمـوده انـد هـرچـنـد كه زمامدار آنها بد باشد و بىعدالتى نمايد ولى به هر حال جامعه احتياج به حكومت و حاكم دارد.

در مقدماتى كه ارائه شد به اين نتيجه مى رسيم كه بشر فطرتاً و عقلاً احتياج به حكومت دارد.حال بعد از گذر از اين مقدمات به يك سؤ ال مى رسيم :

سؤ ال :

آن حـاكـم كـه بـاشـد؟ چـه كـسـى بـايـد ايـن مـنـصـب را تـصـدى كـنـد واشـغـال كـنـد و جـامـعـه را بـه آن اهـدافـى كـه گـفـتـه شـد هـدايـت كـنـد؟ بـراى پـاسخ اين سؤال بايد به هدف ، ماءموريت و وظايف حاكم ، نگاه كنيم تا ببينيم چه كسى اين شرايط را دارد.

هدف از حكومت چيست ؟

بنابر مقدماتى كه ذكر شد تشكيل حكومت و نصب حاكم عبارت است از:

1 ـ سامان دادن به نابسامانيها و پيشگيرى از هرج و مرج .

2 ـ ايجاد نظم و انضباط و امنيت فردى و اجتماعى .

3 ـ اجراى قسط و عدل .

4 ـ فراهم شدن زمينه تعالى و تكامل انسانها.

در يـك جـامـعـه جـنـگـلى خـلاقـيـتـهـاى انسانها در درونشان مى ماند و از بين مى رود. زمينه رشد وشـكوفايى وجود ندارد. تنها در جامعه اى كه هر چيزى سر جاى خودش باشد و امنيت وجود داشتهبـاشـد زمـيـنـه رشـد و تـعـالى و تـكـامـل و بـروز خـلاقـيـتـهـا و اسـتـعـدادهـا هـسـت . ايـنـها اهدافتـشـكـيـل حكومت است . حالا حاكمى كه مى خواهد اين اهداف را تاءمين كند خودش بايد چه شرايطىداشته باشد. آن كسى كه مى خواهد بر اين منصب بنشيند و جامعه را سامان بدهد اداى اين وظيفه وانـجـام ايـن مـاءمـوريـت شـرايـطى را مى طلبد كه حاكم بايد واجد آن شرايط باشد. هركس نمىتواند اين مسؤ وليت را انجام دهد، اين شرايط كدام است ؟

شرط اول :

انجام هركارى متوقف است بر آگاهى كامل ، يعنى (علم ) اين كار را بايد داشته باشد. يك كسىكـه جـاهـل بـه ايـن مـسـائل بـاشـد، جـاهـل بـه تـشـخـيـص مـوضـوع ومحمول باشد، حقوق جامعه كدام است ، چگونه و از چه راهى و با چه اهرمهايى مى شود اين وظايفرا انـجـام داد. بـنـابـرايـن شـرط اول حـاكـم ايـن اسـت كه بايد علم لازم را داشته باشد، علم بهمسائل مربوط به ميدان ماءموريتش ، موضوعات و احكام آنچه را كه در اين فضاى حاكميت است همهرا بـدانـد. اين به دليل احتياج ندارد. فرض بفرماييد يك والى كه مى خواهد يك ايالت را ادارهكـنـد، يـك حـكـومـت را اداره كـنـد بـايـد مـنـطـقـه جـغـرافـيـايـى خـودش را، اقـوام وملل را، انديشه و افكار و استعدادها و موانع و مقتضيات را، همه اينها را بشناسد. علاوه بر

/ 46