از نـگـاه ديـگـر بـحـث فـقـيـه عـادل در عـلم اصـول هـم مـورد بـحـث اسـت چـون دراصـول دو عـلم داريـم : 1 ـ عـلم اصـول عـقـايـد 2 ـ عـلماصـول فـقـه . عـلم اصـول عـقـايـد عـلمـى اسـت كـه راجـع بـه عـقـايـد بـحـث مـى كـنـد، تـوحـيـد،عـدل ، نـبـوت ، امـامـت و مـعـاد. امـا عـلم اصـول فـقـه عـلمـى اسـت كـه از فـقـيـهعـادل بـحـث مـى شـود. عـلم اصـول فـقه متكفل زيرسازى فقه است يعنى كسى كه مى خواهد فقيهبـشـود بـايـد اصـول فقه را بخواند چون مبناى اجتهاد و استنباط مى باشد. موضوع بحث آن همحـجت است يعنى بحث مى كند ما به چه چيز بايد عمل كنيم كه در محضر ذات اقدس اله حجت داشتهباشيم كه اگر هم از ما سؤ ال شد چرا اين كار را نكرديم استناد به اين بند و ماده دارد كه خودمـسـتـنـد بـه عـقـل و كـتـاب و سـنـت بـوده و حـجـت اسـت . بـه عـبـارت ديـگـر در عـلماصـول فـقـه از حـجـت و لا حـجـت بـحـث مـى شـود. و اينكه ما به چه كسى و چه چيزى مى توانيمعـمـل كـنـيـم كـه در پـيـشـگـاه خـداونـد حـجـت داشـتـه بـاشـد و بـه چـه چـيـزهـايـى نـمـى شـودعـمـل كـرد. حـجـتهايى كه فقيه مى تواند به آن اعتماد و استناد كند عبارت است از: قرآن ، سنت ،عـقـل و اجـمـاع . مـسـائل ديـگـر هـم در عـلم اصـول مـطـرح اسـت مـثـلاً ايـنـكـه آيـا بـهفـال مـى شـود عـمـل كرد و حجت است ؟ يا اينكه استخاره حجت است يا خير؟ مثلاً شما نمى دانيد كهحـكـم خـدا در مـورد نـمـاز جـمـعـه چـيـسـت ؟ واجـب اسـت يـا نـه ؟ مـى رويـد اسـتـخـاره مـى كـنـيـد. وعـمـل مـى كـنـيـد. و يـا ايـنـكـه يـك كـسـى خـواب مـى بـيـنـد بـلنـد مـى شـود وعـمـل مـى كـنـد مـثـلاً خواب مى بيند يك ميليون تومان به فلانى بدهكار است و فلانى هم از دنيارفته و سندى و حجتى هم در دست نيست آيا اين خوابش حجت است ؟ اگر پرداخت نكرد در روز محشرمـؤ اخـذه مـى شـود؟ بـخـصـوص كـه آدم خـواب بـبـيـنـد بـدهـكـار اسـت .نـقـل مـى كـنـند از مرحوم آية الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى (ره ) ايشان خيلى در مساءله دارايى رعايت مى كردند و از سهم امام به راحتى چيزى به كسى نمى دادند.يـك وقـت يـكـى از طـلبـه هـا خـواب مـى بـيـنـد كـه آقـا چـيـزى بـه ايـشـان دادهخـوشـحـال شـده و فـردا رفـت خـدمـت آقا عرض كرد كه آقا من يك چنين خوابى ديده ام . آقا هم بهايـشـان گـفـتـنـد: مـگـر خـواب بـبـيـنـى در بـيـدارى خـبـرى نـيـسـت ! لذا خـواب يـافـال يـا اسـتـخـاره و... هـيـچ كـدام حـجـت نـيـسـتـنـد. هـمـيـن طـور در مـورد عـلم جـَفـر، عـلمرَمل ، علم اُسطرلاب و... آيا حجت است يا نه ؟ خير، انسان در پيشگاه خداى سبحان به برهان نيازدارد. در ايـن خـصـوص از جـمـله چـيـزهـايـى كـه در عـلماصـول فـقـه بـحـث مـى شـود كـه حـجـت اسـت قـول فـقـيـه و راءى مـجـتـهـد و فـتـواى فـقـيـهعـادل اسـت و اثـبـات مى كند كه قول فقيه براى ديگران شرعاً حجت است و مى شود بر او تكيه كـرد.و دليـل آن نـيـز عـقـل است زيرا عقل حكم مى كند در مسائلى كه شما نمى دانيد و پيرامون آنتـخصص نداريد به كارشناس مراجعه كنيد و اين اختصاص به فقه هم ندارد لذا در بحث تقليدكـه بـعـضـى هـا فـكـر مـى كـنـنـد كـه بـحـث فـقـه را در حـوزه هـاى عـلمـيـه خـلق كـرده انـد،دليـل آن فـطرت است و دليل عقل است . شما مى دانيد عاقلان دنيا در مسائلى كه كارشناس نيستندمـراجـعـه مـى كـنـنـد بـه كـارشناس و متخصص آن كار. ما هم در بحث فقه همين را مى گوييم . مىگـوييم در دين كسى كه كارشناس نيست به خبره دين مراجعه كند و آن مجتهد است و لذا تمام علمامـى فـرمـايـنـد هـر كـس كـه عـامـى اسـت واجـب اسـت رجـوع كـنـد بـه مـجـتـهـدعـادل و ايـنـكـه مـى فـرمـايـنـد واجـب اسـت ايـن يـك عـذر شـرعـى نـيـسـت ايـن رجـوع عـقـلى اسـت .عـقـل مـى گـويـد كـه شـمـا حـكـم خـدا را كـه نـمـى دانـيـد و بـايـد هـم كـه بـه آنعمل كنيد و چاره اى نداريد. چه كار بايد كرد؟ عقل مى گويد كه به كارشناس دين بايد مراجعه كـرد. لذا در عـلم اصـول يـكـى از جـمـله چـيزهايى كه در مورد حجت بودن آن بحث مى شود فتواى فـقيه عادل است . لذا از اين زاويه كه چه چيزى در دين حجت است و چه چيزى حجت نيست يك مساءله اصولى است .پـس از نـگـاه اول ، (عـلم كـلام ) از ايـن جهت بود كه آيا بر خداى حكيم صحيح است كه خلق را درمـسـاءله رهـبـرى رهـا كـنـد؟ و از نـگـاه دوم (اصـولى ) از ايـن حـيـث بـود كـه فـتـواى فـقـيـه عادل حجت هست يا حجت نيست ؟