خطبه 030-درباره قتل عثمان - شرح نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح نهج البلاغه - نسخه متنی

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 030-درباره قتل عثمان

اين خطبه تحليلى است درباره قتل عثمان در اين خطبه، امام عليه السلام سخنانى بيان فرموده كه موقف عثمان و موقف خود را و نيز موقف مردم را نسبت به كارهايى كه در اين حادثه كردند، روشن ساخته و خود را به طور كامل از خود عثمان تبرئه كرده است.

خطبه در يك نگاه:

مى دانيم كه بعد از كشته شدن عثمان، نظارت مختلفى درباره قتل او ابراز شد.

گروهى عثمان را مقصر مى دانستند، چرا كه با استبداد بى سابقه خود، گروهى از خويشاوندانش را در پستهاى كليدى حكومت اسلامى قرار داد و اموال بيت المال را در اختيار آنها گذاشت، به طورى كه مسلمانان بر ضد او خروشيدند و قيام كردند و يا حداقل به انتقاد پرداخته و در برابر گروه معترضان، كسى به يارى او برنخاست و عملا به قتل او راضى شدند.

گروه ديگرى، معتقد بودند كه عثمان، نبايد كشته مى شد، بلكه مى بايست به او اجازه مى دادند كه بعد از توبه، خطاهاى گذشته خويش را اصلاح كند و حداكثر، او را از خلافت خلع مى كردند.

كشتن او به صورت آشكار بدعتى بود كه منشا كارهاى مشابهى در آينده مى شد و علاوه، چنانكه مى دانيم قتل او دستاويزى براى منافقان و بازماندگان اهل نفاق، جهت تفرقه در صفوف مسلمانان گرديد و اين ا
مر از قبل قابل پيش بينى بود.

گروه اندكى از ظاهربينان كه مجال انديشيدن در تاريخ زندگى خليفه سوم را به خود نمى دهند، او را خليفه مظلوم و شهيد مى دانستند و وى را از هر كار خلافى تبرئه مى كردند! امام عليه السلام در ميان اين عقايد ضد و نقيض، حق را كه در ميان اين آرا مكتوم مانده بود بيان مى نمايد و به طرز بسيار دقيق و ظريفى مسائل مربوط به قتل عثمان را تجزيه و تحليل مى كند.

ترجمه:

اگر من، به آن (كشتن عثمان) فرمان داده بودم، قاتل محسوب مى شدم و اگر از آن نهى مى كردم، ياور او به شمار مى آمدم (و من نه مى خواستم قاتل او باشم و نه ياور او) اما كسى كه او را يارى كرده، نمى تواند بگويد: از كسانى كه دست از ياريش برداشته اند، بهترم.

و كسى كه دست از ياريش برداشته، نمى تواند بگويد: كسى كه او را يارى كرد، از من بهتر بوده است، (چرا كه به هر حال، حاميان او، به يقين افراد بدى بوده اند).

و من جريان كار او را در عبارتى كوتاه و پرمعنا براى شما خلاصه مى كنم: او، استبداد ورزيد، استبداد بسيار بدى و شما ناراحت شديد و واكنش بدى نشان داديد و از حد گذرانديد و خداوند در اين مورد حكمى دارد كه درباره مستبدان و افراط گران جارى مى شود (و هر كدا
م به سزاى اعمال خود مى رسند).

/ 350