خطبه 005-پس از رحلت رسول خدا - شرح نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح نهج البلاغه - نسخه متنی

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 005-پس از رحلت رسول خدا

لما قبض رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و خاطبه العباس و ابوسفيان بن حرب فى ان يبايعا له بالخلافه (و ذلك بعد ان تمت البيعه لابى بكر فى السقيفه و فيها ينهى عن الفتنه و يبين عن خلقه و علمه) هنگامى كه رسول خدا (ص) رحلت فرمود، عباس و ابوسفيان به على (ع) عرض كردند كه آماده اند با او براى خلافت بيعت كنند (و اين در زمانى بود كه بيعت در سقيفه براى ابوبكر پايان يافته بود- حضرت نپذيرفت- و اين خطبه را ايراد كرد و در آن، نهى از فتنه و آشوب مى كند و از روحيه و آگاهيهاى خود پرده برمى دارد).

خطبه در يك نگاه اين خطبه از معدود خطبه هايى است كه از على (ع) در غير زمان خلافتش نقل شده است.

از مجموع اين خطبه و مقدمه اى كه سيدرضى براى آن آورده، به خوبى استفاده مى شود كه بعد از رحلت رسول خدا (ص)، ابوسفيان و عباس خدمت آن حضرت آمدند (و شايد عباس به تحريك ابوسفيان آمده بود) و امام (ع) را به قيام تشويق كردند و تقاضا كردند با او به عنوان خليفه بيعت كنند ولى امام (ع) با آگاهى كاملى كه از شرايط زمان داشت و دلسوزى خاصى كه براى بقاى اسلام و درهم شكستن توطئه هاى منافقان مى نمود نه تنها اين بيعت را نپذيرفت بلكه با عباراتى
روشن به آنها هشدار داد كه از اينگونه كارها بپرهيزند.

از آنجا كه مى دانست افراد ناآگاه يا مغرض به او خرده گيريهايى به خاطر سكوتش مى كنند به آنها پاسخ داد و در پايان، عشق خود را به مرگ و شهادت و لقاى پروردگار بيان مى كند و به علم و آگاهى فراوانى اشاره مى نمايد كه از اسرار است و اجازه پرده بردارى از آن را ندارد.

ترجمه:

اى مردم! امواج فتنه ها را با كشتيهاى نجات بشكافيد و از راه اختلاف و پراكندگى و دشمنى كنار آييد و تاجهاى تفاخر و برترى جويى را از سر بنهيد! آن كس كه با داشتن بال و پر (يار و ياور) قيام كند يا در صورت نداشتن نيروى كافى، راه مسالمت پيش گيرد و راحت شود رستگار شده است.

اين (زمامدارى بر مردم) آبى متعفن و لقمه اى گلوگير است (و اگر فرمان الهى نباشد تن به آن درنمى دهم)! (اين را نيز بدانيد) كسى كه ميوه را پيش از رسيدن بچيند همانند كسى است كه بذر را در زمين نامناسب، همچون كوير و شوره زار بپاشد (كه سرمايه و نيروى خود را تلف كرده و نتيجه اى عايد وى نمى شود!) اگر (درباره خلافت و شايستگيهايم و وضعيت پيامبر در اين زمينه نسبت به من) سخن بگويم مى گويند: او نسبت به حكومت بر مردم حريص است! و اگر سكوت كنم مى گويند:

از مرگ مى ترسد! عجيب است بعد از آن همه حوادث گوناگون (آن همه رشادتهايى كه در غزوات اسلامى از من ديده يا شنيده اند چگونه ممكن است مرا به ترس از مرگ نسبت دهند) به خدا سوگند انس و علاقه فرزند ابوطالب به مرگ و شهادت از علاقه طفل شيرخوار به پستان مادرش بيشتر است! (من اگر سكوت مى كنم) به خاطر آن است كه اسرارى در درون دارم كه اگر آنها را اظهار كنم شما همچون طنابها در چاههاى عميق به لرزه درمى آييد!

/ 350