خطبه 039-نكوهش ياران - شرح نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح نهج البلاغه - نسخه متنی

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 039-نكوهش ياران

اين خطبه را امام هنگامى ايراد كرد كه از حمله نعمان بن شبير (از ياران معاويه) به عين التمر، (يكى از مناطق شمالى عراق) آگاه شد.

امام در اين خطبه، عذر خويش را (از عدم مقابله سريع با دشمن) بيان و مردم را براى يارى و همكارى بسيج مى كند.

خطبه در يك نگاه:

اين خطبه همانگونه كه در بالا اشاره شد، هنگامى ايراد شد كه نعمان بن شبير، به عين التمر- كه يكى از آباديهاى معروف عراق بود حمله كرد.

معاويه قبلا به او گفته بود كه منظور من از اينگونه حمله ها ايجاد ترس و وحشت در دل مردم عراق است، نعمان- كه از عثمانيان بود- براى اين كار داوطلب شد و معاويه دو هزار رزمنده در اختيار او قرار داد و به او سفارش كرد كه به شهرها و نقاط پر جمعيت نزديك نشود و به مراكزى حمله كند كه گروه اندكى از سپاهيان در آن منطقه باشند و نيز به سرعت ضربه اى بزند و بازگردد تا مبادا در چنگال سربازان عراق گرفتار گردد و نتيجه معكوس شود.

نعمان حركت كرد و به نزديكى عين التمر رسيد.

مالك بن كعب (از سوى على عليه السلام) در آنجا بود.

همراه مالك هزار رزمنده بودند، ولى به آنها اجازه داده بود كه به كوفه برگردند و جز صد نفر با او باقى نمانده بود.

مالك كه از
آمدن نعمان با خبر شد، نامه اى به امام عليه السلام نوشت و از ماجرا خبر داد.

هنگامى كه نامه به على عليه السلام رسيد، به اصحاب خود فرمود: برخيزيد! و به يارى مالك بشتابيد، زيرا نعمان با سپاه كوچكى از اهل شام به عين التمر حمله ور شد.

ولى مردم به دعوت امام جواب مثبت ندادند.

امام به سراغ روساى قبايل فرستاد و به آنان دستور داد كه هم خودشان حركت كنند و هم مردم قبيله خود را بسيج كنند.

آنها نيز كار مثبتى انجام ندادند و تنها سيصد نفر يا كمتر جمع شدند.

امام از اين سستى و ضعف و زبونى و بى حرمتى نسبت به دعوت پيشوايشان، سخت برآشفت و خطبه بالا را كه مملو از نكوهش و سرزنش اين قوم ضعيف و ناتوان است، ايراد فرمود و نشان داد كه تمام مشكل مسلمانان و مردم عراق، در ضعف و زبونى اين جمعيت است كه مايه جسارت دشمنان و نوميدى دوستان شده است.

ترجمه:

من گرفتار مردمى هستم كه هرگاه به آنها فرمان مى دهم، اطاعت نمى كنند و هر زمان كه آنان را فرامى خوانم اجابت نمى كنند.

اى بى اصلها! براى يارى آيين پروردگارتان منتظر چه هستيد؟ آيا دينى نداريد كه شما را دور خود جمع كند و يا غيرتى كه شما را به خشم آورد؟ من در ميان شما به پا مى خيزم و فرياد مى كشم و
دردمندانه از شما يارى مى طلبم، اما نه سخن مرا مى شنويد و نه از دستورم اطاعت مى كنيد! تا زمانى كه عواقب اعمال سوء شما ظاهر شود (و پشيمان گرديد در زمانى كه كار گذشته و پشيمانى سودى ندارد) با اين حال نه با شما انتقام خون بى گناهى گرفته مى شود و نه با كمك شما هدف مطلوبى به دست مى آيد.

من شما را به يارى برادرانتان- كه در چنگال دشمن گرفتار شده اند- فراخواندم ولى شما همانند شترى كه از درد سينه بنالد، آه و ناله سر داديد و يا همانند حيوان لاغرى كه پشتش زخم باشد، كندى كرديد! سپس گروه اندكى به سوى من آمدند، گروهى مضطرب و وحشت زده و ناتوان، كه گويى آنها را به سوى مرگ مى برند در حالى كه آن را با چشم خود نظاره مى كنند.

/ 350