درس 33: صفات سلبي (1) - عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل - نسخه متنی

جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

به هر حال اگر ما براي موجود و يا موجوداتي فايده اي نيافتيم، حق نداريم با عجله قضاوت كنيم و بگوييم: اين موجود هيچ فايده اي ندارد؛ زيرا ندانستن ما دليل بر نبودن نمي شود.

امام صادق (ع)مي فرمايد:.

حقُّ اذ علي خلقه اَن يقُولوا ما يعلمونَ و يكُفُّوا عمّا لايعلمون ؛ (10) .

حق خدا بر بندگان خود اين است كه هرچه را كه به آن علم دارند بگويند و از (گفتن و اظهار نظر و داوري درباره) چيزهايي كه نمي دانند، خودداري كنند.

درس 32: خداي غني و بي نياز

در چشم انداز هستي هر منظره زيبا و شكوهمندي كه چشم را مي نوازد و هركمال و جمالي كه انسان را به شگفتي وا مي دارد همگي جلوه ذات خداست و از وجود او سرچشمه مي گيرد و به عبارت ديگر، وجود خداوند مبدأ و منبع همه نوع كمال است و هيچ گونه محدوديت و نقص در او معنا ندارد، بنابراين او موجودي است غني و بي نياز، زيرا نيازمند به كسي مي گويند كه فاقد كمالي باشد كه به آن نياز دارد، اما كسي كه همه كمالات از وجود او سرچشمه مي گيرد نيازمند بودن براي او معنا ندارد.

به بيان ديگر، خداي نيازمند، خدا نيست؛ زيرا در اين فرض، احتياج به كسي خواهد داشت كه نياز او را برطرف سازد و كسي كه نياز او را بر طرف مي سازد اگر خودش بي نياز مطلق باشد او خدا خواهد بود و در غير اين صورت او هم به شخص ديگري نياز دارد تا نقص او را كامل كند.قرآن مجيد مي فرمايد:.

يا اَيُّهَا الناسُ اَنتُمُ الفُقَراءُ اِلَي اذ و اذُ هُوَ الغنَىُّ الحميد؛ (11) .

اي مردم! شما (همگى) به خدا نيازمنديد و خداست كه بي نياز ( و از هر نقص و عيبي منزه) و ستوده است.

اگر خداوند بندگان خود را به عبادت و پرستش امر مي كند براي اين نيست كه او به عبادت آنان نياز دارد، بلكه چون عبادت مايه تربيت و موجب كمال روحي انسان است كه او را بشناسند و پرستش كنند و در حقيقت بايد گفت: عبادت و بندگى، لطفي است كه پروردگار بر بندگان خويش ارزاني داشته است.

قرآن مجيد مي گويد:.

قالَ مُوسي اِن تَكفُروُا اَنتُم وَ مَن في الاَرضِ جَميعاً فَاِنَّ اذ لَغنَىُّ الْحَميد؛ (12) .

موسي به قوم خود گفت: اگر شما و همه مردم روي زمين كافر شويد (و دست از عبادت و بندگي برداريد و كفر و كفران نعمت را پيشه خود سازيد، بر دامن كبريايي اش گرد ننشيند؛ زيرا) خدا بي نياز و ستوده است و به هيچ كس و هيچ چيز نياز ندارد.

درس 33: صفات سلبي (1)

خداوند جسم نيست و مكان ندارد

آن چه كه يك بعد دارد و در فاصله بين دو نقطه قرار دارد (خط) گويند و آن چه داراي دو بعد است، يعني طول و عرض دارد و عمق ندارد (سطح) گويند و هر چيز كه سه بعد دارد، يعني داراي طول، عرض و عمق است و بتوان آن را با حواس پنج گانه ظاهر درك كرد (جسم) گويند.

جسم با تحقق خود خلئي را كه مكان مي نامند پر مي كند، بنابراين هيچ جسمي خالي از مكان نبوده و بي نياز از آن نيست.

اگر فرض كنيم خدا جسم باشد، در اين صورت وجود او همراه با مكاني خواهد بود كه در آن جاي گيرد، و به اين مكان نياز خواهد داشت، و نياز، با خدايى، سازگار نيست.

و نيز هر جسمي مركب از اجزاست و هر مركبي به اجزاي خود نيازمند است. پس اگر فرض كنيم خدا جسم باشد بايد او را مركب و نيازمند بدانيم در حالي كه گفته شد: نياز و احتياج با خدا بودن و دارا بودن همه كمالات سازگار نيست.

پيشوايان بزرگ اسلام با بيان هايي محكم، جسم بودن را از خدا نفي كرده اند.

امام صادق(ع)مي فرمايد:.

سُبحانَ مَن لا يَعلَمُ كَيفَ هُوَ لَيسَ كَمِثلِهِ شَى ء وَ هُوَ السميعُ البَصيرُ لا يُحَدُّ وَ لايُحَسُّ ... وَ لا يُحيط بِهِ شي ء وَ لا جِسم؛ (13) .

منزه است خدايي كه كسي جز او نمي داند كه ذات او چگونه است، هيچ چيز مانند او نيست و او شنوا و داناست، محدود و محسوس نيست، كمالات او حد و انتها ندارد... و با حواس درك نمي شود جسم نيست.

و يا در جاي ديگر مي فرمايد:.

اِنَّ الجسمَ مَحدُود مُتناهِ و الصُّورَةُ مَحدُودَة مُتَناهيَة فَاِذا احتَمَلَ الحَدَّ احتَمَلَ الزّيادَةَ وَ النُّقصانَ و اِذا احتَمَلَ الزّيادَةَ وَ النُّقصانَ كانَ مَخلوُقاً؛ (14) .

امام ششم در اين جمله ها با برهاني بسيار محكم جسم بودن را از خدا نفي مي كند، توضيح اين كه:.

تمام اجسام به حكم داشتن سه بعد (طول، عرض و عمق) و محدود بودن هركدام از آنها، محدود خواهند بود؛ يعني قابل كم و زياد شدن هستند و هر چيزي كه محدود و قابل كم و زياد شدن باشد، مخلوق خواهد بود، و خالق و آفريدگار جهان محدود نيست و هيچ حد و مرزي براي او فرض نمي شود؛ زيرا حد و مرز داشتن نشانه مخلوق است.

/ 161