درس 75: اعجاز قرآن (11) - عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل - نسخه متنی

جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هر گاه عرصه بر ما در صحنه نبرد تنگ مي شد به وسيله پيامبر گرامي از شر دشمن مصون و محفوظ مي مانديم، در آن لحظات هيچ كس به دشمن نزديك تر از آن حضرت نبود.

در تاريخ غزوات اسلامي مي خوانيم كه در جنگ (احد) پيامبر بيش از ديگران به دشمن نزديك بود تا آن جا كه دشمن قصد جان او را كرد و هجوم آورد تا او را بكشد و به زندگي وي خاتمه دهد، با اين كه دشمن، هجوم سرسختانه اي كرده بود و افرادي كه از جان پيامبر دفاع مي كردند در اقليت بودند، ولي نتوانست بر او دست پيدا كند و او به سلامت ماند.

در غزوه (ذي الامر) پيامبر قدري از لشگرگاه فاصله گرفت. پيراهن خود را درآورد و روي درختي افكند تا زير سايه آن به استراحت بپردازد در اين هنگام يكي از دشمنان كه از بالاي كوه، حركت پيامبر را زير نظر گرفته بود، فهميد كه پيامبر در نقطه اي دور از چشم ياران خود به استراحت پرداخته است. بي درنگ فرصت را مغتنم شمرده از كوه پايين آمد و بالاي سر پيامبر ايستاد و با صداي خشني گفت: حافظ و نگهدار تو از شمشير برهنه من كيست.

پيامبر گرامي با صداي بلند فرمود: اذ اذ (خدا خدا) با شنيدن اين پاسخ، ترس و لرز، مهاجم را فرا گرفت و شمشير از دست او افتاد. پيامبر گرامي از جاي برخاست و شمشير را برداشت و همان سخني را كه وي به پيامبر گفته بود پيامبر به او گفت. وي در پاسخ پيامبر به بيچارگي و زبوني خود اقرار كرد و گفت: من كسي را ندارم كه مرا ياري كند، ولي اعتراف مي كنم كه خدايي جز خداي يگانه نيست و محمدفرستاده خداست. ديگر هيچ كسي را بر ضد تو نمي شورانم. پيامبر جوان مردي كرد و شمشير او را به خودش پس داد، ولي او شمشير خود را به پيامبر بخشيد و گفت:تو به اين شمشير شايسته تر و سزاوارتر هستى.(14).

در جنگ حنين مسلمانان در تاريكي هوا از گذرگاه (حنين) عبور مي كردند، ناگهان مورد حمله مردان جنگ جو كه در پشت سنگ ها كمين كرده بودند قرار گرفتند، و تير بسان رگبار بر سر و صورت آنان فرو ريخت و ترس عجيبي بر مسلمانان حكم فرما گرديد و نظام ارتش از هم گسيخت و اكثريت قريب به اتفاق پا به فرار گذاردند. در اين ميان برخي از منافقان تصميم گرفتند كه نور حيات پيامبر را خاموش سازند. اين بار نيز خداي مهربان وجود او را بر اثر پايداري گروهي از ياران فداكار حفظ كرد.(15).

هنگام بازگشت از جنگ تبوك گروهي از منافقان نقشه قتل او را كشيده بودند و هدف آنان اين بود كه موقع عبور از گردنه، شتر رسول خدا را رم دهند. پيامبر در حالي كه حذيفه شتر او را مي راند و مهار آن را مي كشيد از گردنه بالا رفت. هنوز پيامبر خدا از گردنه بالا نرفته بود كه به پشت سر خود نگاه كرد و سواراني را ديد كه از پشت سر او حركت مي كنند و براي اين كه شناخته نشوند چهره هاي خود را پوشانيده و آهسته آهسته سخن مي گويند. پيامبر نهيب سختي به آنها زد و حذيفه دستور داد كه با عصاي خود شتران آنها را برگرداند. آنان فهميدند كه رسول خدا از نقشه آنها آگاه شده است، از اين رو بي درنگ،از راهي كه آمده بودند بازگشتند و به ساير سپاهيان پيوستند.(16).

با اين حوادث و رويدادهاي روزافزون، خداوند از روز نخست از طريق وحي قرآن به وي اطمينان داده بود كه وجود او را از شر دشمنان مشرك و توطئه ها حفظ و صيانت خواهد نمود.

سال سوم بعثت هنگامي كه پيامبر مأمور شد رسالت خود را با دعوت خويشان به آيين اسلام آشكار سازد، خداوند جهان او را با آيات زير كه حاكي از حفاظت او در طول رسالت وي است خطاب كرد و فرمود:.

فَاصدَع بِما تُؤمَر وَ اَعرِض عَنِ المُشرِكينَ اِنّا كَفَيناكَ المُستَهزئينَ؛(17).

آن چه را كه به آن امر شده اي آشكار ساز و از گروه بت پرست اعراض بنما، ما تو را از آزار استهزا كنندگان حفظ مي كنيم.

اين آيات در سال سوم بعثت نازل شد و از مصونيت قطعي پيامبر از شر دشمنان گزارش داد و گذشت زمان راستي و درستي آن را به روشني ثابت كرد.

روز غدير كه پيامبر از سوي خداوند مأمور شد علي (ع)را بر منصب خلافت و امامت نصب كند و قراين روشني گواهي مي داد كه اين كار غضب و خشم گروهي را برخواهد انگيخت خداوند براي تحكيم عزم پيامبر گرامي به وي نويد داد كه تو را از شر دشمنان حفظ خواهيم كرد.

يا اَيُّهَا الرَسُولُ بَلّغ ما اُنزلَ اِلَيكَ مِن رَبّكَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَاذ يَعصِمُكَ مِنَ الناسِ اِنَّ اذ لايَهدي القَومَ الكافِرين؛(18).

اي پيامبر گرامى! آن چه كه از طرف خدايت بر تو نازل گرديده است به مردم ابلاغ كن و در غير اين صورت رسالت خويش را (به نحو كامل) انجام نداده اى، خداوند تو را از آزار مردم حفظ مي كند. خداوند گروه كافران را هدايت نمي كند.

آيا يك چنين خبرهاي غيبي كه مرور زمان، صحت و استواري آن را ثابت كرد و در روز گزارش هيچ نوع قرينه اي در دست نبود كه وي در طول رسالت خود از شر دشمن مصون خواهد ماند، گواه بر آن نيست كه وي اين گزارش ها را از آفريننده دانا و توانا گرفته است.

درس 75: اعجاز قرآن (11)

اعجاز قرآن از نظرخبرهاي غيبي

د) تو به زادگاه خود باز مي گردي.

قريش براي خاموش كردن مشعل فروزان هدايت، نقشه كشيده و توطئه ها چيدند. سرانجام تصميم گرفتند به وسيله چهل تروريست خون پيامبر را در خانه او بريزند.

پيامبر گرامي به فرمان خدا مكه را به عزم مدينه ترك گفت، هنگامي كه تروريست هاي قريش، به خانه پيامبر ريختند جز على(ع) كه در بستر او خوابيده بود كسي را نديدند و مكه و حومه آن را زير پا نهادند تا بر پيامبر دست يابند، ولي او را نيافتند، پيامبر در پرتو عنايات خداوند راه مدينه را در پيش گرفت و در ميسر خويش به مدينه درباره زادگاه خود فكر مي كرد كه آيا بار ديگر به وطن خويش باز خواهد گشت يا نه. در اين هنگام اين آيه نازل گرديد:.

اِنَّ الذي فَرَض عَلَيكَ القُرآنَ لَرادُّكَ اِلي مَعادٍ؛(19).

خدايي كه تلاوت و تبليغ قرآن را بر تو واجب كرد تو را به زادگاه خويش باز خواهد گردانيد.

(معاد) در لغت عرب به معناي (بازگشتگاه) است از اين نظر به وطن (معاد) مي گويند كه، فرد مسافر هر كجا برود باز به همان جا بازمي گردد.

پيش بيني بازگشت پيامبر به وطن، در لحظه اي كه هيچ نوع قرينه اي بر آن گواهي نمي داد جز يك وحي الهي كه از گذشته و آينده آگاه است چيز ديگري نمي تواند باشد.

/ 161