اخلاق اسلامي در برخورد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق اسلامي در برخورد - نسخه متنی

سيد مهدي شمس الدين

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

6. در خبر است كه رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به يكي از اصحاب خود كه مريض بود فرمودند: بشارت باد تو را!

مادر بيمار با شنيدن سخن آن حضرت به فرزند گفت: بهشت بر تو گوارا باد! حضرت به وي فرمودند: از كجا مي‎داني گوارا بودن بهشت را براي فرزندت؟ شايد او سخني را كه مورد احتياجش نبوده گفته است (و كلام بي‎موردي گفته باشد) و يا چيزي را كه احتياج نداشته از ديگري منع نموده است. (يعني اگر چنان نكرده باشد، به خاطر مرض، بهشت براي او خواهد بود).[9]

البته لازم است توجه داشته باشيم، خداي ناكرده اين تصور واهي پيدا نشود كه ديگر نمي‎بايست نكات بهداشتي را رعايت كرد تا در نتيجه بيمار شد و به اين اجر و ثوابي كه براي شخص مريض از روايات مستفاد مي‎گردد، رسيد. خير، توجهي كه دين مبين اسلام به نظافت، پاكي، بهداشت و سلامت فردي و اجتماعي و محيط زيست دارد، شايد در كمتر ديني وجود داشته باشد. منظور اين گونه روايات كسي است كه رعايت نكات ايمني و بهداشتي را نموده، ولي به خواست خداوند مريض شده است.

در مورد حقوق بيماران بر ديگران و وظايف و طرز برخورد مؤمنين با اشخاص مريض، روايات بسياري وارد شده و دستورات متعددي به ما داده‎اند، كه به تعدادي از آنها به طور اختصار اشاره مي‎كنيم:

پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند: عيادت كنندة مريض داخل در رحمت خداوند است.[10]

باز از آن حضرت نقل گرديده كه: حق مسافري كه بيمار شود بر رفقايش اين است كه سه روز در كنار او اقامت كنند.[11]

در جايي ديگر پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرموده‎اند: روز قيامت خداوند از بنده‎اي گلايه مي‎كند كه چرا از من به هنگام مريضي عيادت نكردي؟! بنده مي‎گويد: خدايا تو را چگونه عيادت كنم در حالي كه تو از هر نقص و عيبي پاكي؟ خطاب مي‎رسد فلان بندة من مريض گرديد و تو او را عيادت نكردي، در حالي كه اگر او را عيادت مي‎نمودي، مرا در نزد او مي‎يافتي.[12]

اين روايت نيز از نبي اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ است كه مي‎فرمايند: كسي كه براي بر آوردن حاجت و خواستة مؤمن مريض، سعي و كوشش نمايد از گناهانش پاك مي‎شود و بمانند روز ولادت خود مي‎گردد، چه موفق بشود و چه موفق نگردد كه حاجب مريض را برآورد.[13]

از امام جعفر صادق ـ عليه السلام ـ در اين زمينه روايتي رسيده است كه فرمودند: كسي كه به عيادت مريض برود، خداوند هفتاد هزار ملائكه را مأمور مي‎نمايد كه تا روز قيامت براي او تسبيح و تهليل و تقديس گويند و برايش عبادت كنند و نيمي از ثواب نمازهاي آنها براي اوست.[14]

به طور خلاصه مي‎توان منافع عيادت بيماران را اين طور بيان كرد:

1. اجراي دستور خداوند و شرع مقدس اسلام.

2. كسب رضايت و محبت خداوند متعال.

3. شادي مريض و بيمار بستري شده.

4. ياد كردن نعمت مخفي سلامتي.[15]

5. اداء حق ديني برادر مؤمن.

6. ايجاد حس نوع دوستي و هم دردي.

7. رفع مشكلات و خواسته‎هاي شخصي بيمار و خانوادة او.

در اين جا به چند نكتة اخلاقي، به هنگام عيادت مريض (كه مورد تصريح روايات است) اشاره مي‎كنيم:

1. عيادت كننده بايد بسيار كم در نزد شخص بيمار بماند.[16] و در بعضي از روايات است كه توقف او فقط به اندازة دوشيدن شتر باشد.[17]

2. عيادت كننده دست خود را بر سر و صورت، يا بازوي مريض بگذارد.[18]

3. براي مريض هديه ببرد.[19]

4. در نزد مريض چيزي نخورد.[20]

تذكر اين نكته نيز لازم است كه آن چه دربارة مريض‎هاي معمولي گفتيم به طور مضاعف در مورد مصدومين و معلولان به طور اعم و جانبازان جهاد و جنگ به طور اخص جاري و ساري است، و اين حقيقتي آشكار و غير قابل ترديد و بي‎نياز از اثبات است.
بدان اميد كه حضرت حق جل و علا توفيق عمل به آن چه بيان شد را به همه ما عطا فرمايد.


[1] . سورة توبه، 125.

[2] . سورة بقره، 10.

[3] . سورة نور، 61.

[4] . ميزان الحكمة، ج 9، ص 121.

[5] . خصال شيخ طوسي، ج ، ص 171.

[6] . بحار الانوار، ج 78، ص 178.

[7] . بحار الانوار، ج 78، ص 189.

[8] . بحار الانوار، ج 78، ص 192.

[9] . جامع السعادات، 2، 183.

[10] . كنز العمال، ج 25141.

[11] . خصال شيخ صدوق، باب سوم.

[12] . ميزان الحكمة، ج 9، ص 128.

[13] . ميزان الحكمة، ج 9، ص 128.

[14] .بحار الانوار، ج 78، ص 217.

[15] . در روايات از سلامتي با عنوان «نعمت مخفي» ياد شده است (مراجعه شود به بحار الانوار، ج 78، ص 70 به بعد).

[16] . كنز العمال، ج 25139.

[17] . وسايل الشيعه، ج 2، ص 642.

[18] . وسايل الشيعه، ج 2، ص 642.

[19] . وسايل الشيعه، ج ، ص 243.

[20] . بحار الانوار، ج 78، ص 228.

/ 30