بيتفاوتها
چهارمين دسته يعني بيتفاوتها و افراد لا ابالي، كساني هستند كه به ظاهر مسلمان و ديندارند ولي در برابر مسائل ديني بيتفاوت بوده و به آن كم اهميت ميدهند. مسائل اسلامي را سبك ميشمارند برنامههاي اجتماعي، خانوادگي، سياسي و نظامي اسلام را سطحي ميگيرند و در انجام وظايف ديني سست هستند.برخورد دوستانه با اين گروه نيز موجب بي ميلي انسان نسبت به مسائل مهم و مؤكد ديني و مذهبي، و در نتيجه فاصله گرفتن از دين ميشود. لذا بايد در برخورد با اين گونه اشخاص نيز كاملاً مراقب بوده و از نزديك شدن به آنها خودداري كرد، مگر آن كه اميد اصلاحي در كار باشد.
ملي گرايان
اين گروه معتقدند كه مسائل قومي و وطني (ناسيوناليستي) بر مسائل ديني و شرعي مقدم است و تمام مسائل شرعي بايد با امور قومي و اصالتهاي ملي سنجيده شود و در هر موقعيت زماني و مكاني كه مصلحت اقتضاء كرد بايد دين را كنار گذارد، همان طور كه در تبليغات امويان، نبرد صفين عليه امير المؤمنين علي ـ عليه السلام ـ خليفه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ به عنوان دفاع از قوميت و مطالبه خون عثمان توسط معاويه (كه هم قبيله او بود) آغاز شد.اين دسته اصولاً تعبد و پاي بندي به مسائل قومي را مقدم بر دين ميدانند. و اين در حالي است كه اسلام مسائل مربوط به مليت و وطن و اقوام را در مرحلة دوم قرار داده، تمسك به آن امور، منهاي مسائل ديني و شرعي را ديوانگي محض ميداند و تعبد به دين و مذهب را بر همه چيز مقدم ميشمارد.دوستي و مراوده با اين گروه نيز خطرناك و مضر است، چون بيم آن ميرود كه انسان، گرفتار زرق و برق الفاظ فريبكارانه ايشان شده و از صراط مستقيم هدايت و نور فاصله بگيرد.مقدس نماها
وجود افراد بيشعوري كه در اصطلاح به آنها مقدسين احمق هم گفته ميشود نيز براي اسلام و جامعة مسلمين بسيار خطرناك و مضر ميباشد. اينان افرادي هستند با فكر كوتاه، درك ناقص، شعور كم و به قول خودشان متعصب نسبت به مسائل ديني و شرعي. (و همين افراد بودند كه طرز فكر غلط و غير اصولي آنها موجب پيدايش جنگ نهروان، عليه امير مؤمنان ـ سلام الله عليه ـ شد).هم نشيني و مباشرت با اين گروه، انسان را از فطرت پاك و سالم دور ميكند، از تعبد به اسلام ناب محمدي ـ صلّي الله عليه و آله ـ باز داشته و به اسلام آمريكايي ميكشاند. يعني انسان مسلمان فقط پاي بند به امور عبادي ميشود، مسائل اجتماعي، سياسي و نظامي اسلام را به دشمنان وا ميگذارد و دخالت در آنها را بيديني و كفر ميداند.در خاتمه باز ياد آور ميشويم كه انسان بايد نسبت به دشمنان خدا، چه آنان كه صريحاً خصومت خود را اعلام ميكنند، و چه آنان كه در قالب دين، آن هم با رنگها و صورتهاي مختلف، آگاهانه (مانند منافقان) و يا ناخود آگاه (مثل متحجرين و مقدس نمايان و ملي گرايان) به ابراز عناد و دشمني ميپردازند، برخوردي اصولي و حساب شده داشته باشد تا دچار دامهاي نهان و آشكار آنها نشده و از مسير دين و ديانت بدون پيرايه به دور نيفتد و اگر فكر ميكند كه ممكن است تحت تأثير گفتههاي پوچ آنها قرار گيرد، لازم است از معاشرت با آنها بپرهيزد.[1] . در سورة مجادله، آيه 22 ميفرمايد: هيچ قومي را كه ايمان به خدا و روز قيامت دارند نمييابي كه با دشمنان خدا و رسولش دوستي كنند (لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ...).[2] . سورة نساء، 144.[3] . سورة ممتحنه، 1.[4] . سورة توبه، 107 و 108.[5] . آيات و روايات فراواني در مورد نفاق و منافق و ضرر آنها براي جامعه و نحوة برخورد با آنان وجود دارد كه به جهت پرهيز از اطالة كلام از ذكر آن صرف نظر شد (سورة بقره، آيات 8ـ16؛ و آل عمران، آيه 167؛ و نساء، آيات 142ـ146).[6] . المحجة البيضاء، ج 2، ص 307.