يك بعدى معرفى كردن دين مى تواند يكى از عوامل گريز از مذهب و ايمان مذهبى باشد .گاهى چنين وانمود مى شود كه رسالت شريعت الهى , فقط اين است كه انسان را متوجه عالم باطن نمايد, لـذا دين و مذهب كارى به امور زندگى ندارد, بلكه آمده تا فقط ما را متوجه آخرت كند و مسائل غـيـبـى را بـراى ما بيان نمايد و كسانى كه مى خواهند در اين مسير قرار گيرند, نبايد توجهى به مـسـائل زندگى و امور آن داشته باشند .در نتيجه مومن ترين اشخاص , بى توجه ترين آنها به امور زندگى است .بـه قـطـع اين چنين برداشتى زمينه و عامل مهمى براى گريز افراد, به خصوص جوانان از دين و ارزش هاى مذهبى مى شود .متاسفانه عده اى كه با روح اسلام بيگانه هستند, اين مكتب حياتبخش را ايـن چنين معرفى مى كنند, اما اگر ما بدون واسطه به سراغ خود دين برويم و به منابع اسلامى رجوع كنيم , مى بينيم مطلب كاملا برعكس است , يعنى همان گونه كه اسلام ما را متوجه آخرت و امـور غـيـبـى مـى كند و در بالا بردن بينش و ديد ما سعى مى نمايد, دستورهايى هم براى امور زندگى دارد.اسلام , آخرت بدون زندگى يا زندگى بدون آخرت نمى خواهد, همان گونه كه روح بدون جسم و جـسـم بدون روح نمى پذيرد .اسلام هم دين اعتدال است , يعنى در كارها از افراط و تفريط دورى كـرده و هم دين جامع و همه جانبه است و از يك بعدى شدن ما را برحذر داشته است .زيرا اسلام , ديـن فطرت است و فطرت هم گرايش هاى مختلف دارد .لذا اسلام كه دين خداست , همه جانبه اسـت و جز اين هم نمى تواند باشد, زيرا نظام تشريع كه كتاب الهى است و نظام تكوين كه فطرت انـسانى است , همه از يك مبدا صادر شده و هيچ گاه از يك مبدا نورانى , دو چيز متضاد نمى تواند صادر شود.قسمتى از دستورهاى اسلامى مى تواند گواه خوبى بر توجه خاص دين به زندگى باشد از جمله :بهداشت جسم : در تعليمات اسلامى به ما دستور داده اند كه بهداشت جسم را به دقت رعايت كنيم و از كارى كه موجب ضرر به جسم است خوددارى نماييم , از اين رو از واجبات الهى هم مانند روزه آن جـا كـه مـضر به بدن باشد منع شده است .