يـكـى از ويـژگـى هاى دوره جوانى , گرايش به تجدد و نوگرايى است .جوانان شيفته سبك هاى نـوين در روزگار خود هستند .آنها به هر چيز تازه اى با خوش بينى مى نگرند, از اين رو اگر آنها را بين دو فكر نو و قديمى , دو لباس جديد و سنتى , دو روش امروزى و ديروزى مخير سازند, چيز نو و تـازه را انـتـخـاب مـى كنند .جوانان كتاب هايى را مى خوانند كه نوآورى داشته باشد, اشعارى را مـى پـسـندند كه تازه و جديد باشد, لباس ها و ساختمان ها و وسايل نقليه اى را دوست دارند كه به سبك نوين در بازار عرضه شده باشد .جـوانـان شديدا به هر چيز نو با عينك خوش بينى مى نگرند و بعضى مواقع از بزرگسالان به علت تمايل نداشتن به افكار نوو وسايل جديد گله مند هستند .گـرچه گرايش به وسايل و روش هاى نو و تجدد طلبى امرى طبيعى در جوانان است , اما جوانان عـزيز بايد نظر داشته باشند كه به نام تجدد و نوگرايى و تنوع طلبى , در مدگرايى افراط نكنند و معيار خوبى و بدى را جديد بودن و قديمى بودن قرار ندهند و بايد به اين مساله مهم توجه داشته باشند كه حس نوگرايى را نبايد در اصول ثابت زندگى دخالت دهند و به بهانه نوگرايى از اصول ثـابت زندگى و اصول اخلاقى و انسانى دست بردارند, بلكه اين نوع گرايش در حد طبيعى خود بايد در امور متغير زندگى باشد, نه در امور ثابت و جاويد .در احـكام ثابت الهى كه از روى فطرت و مصلحت واقعى تدوين شده است , اصل نوگرايى را نبايد حـاكـم كنند, مثلا نبايد فكر كنند چون عفت , حجاب , امر به معروف , تقوا, بندگى خدا, اخلاق و امـثال اينها امرى قديمى و سنتى است , بايد از صفحه روزگار كنار رود و به جاى آن , بى حجابى , بـى عفتى , بى تقوايى و خودپرستى قرار گيرد, زيرا اگر جوانان ما بخواهند در اصول ثابت انسانى نـوگـرا بـاشـنـد, قـطعا با از دست دادن بسيارى از ارزش هاى معنوى , اخلاقى و انسانى روبه رو خواهند شد كه اين كار هم براى جوانان و هم براى جامعه مضر و خطرناك است .