تفكر نيچه ادامه ايلغار انديشه فلسفى - بحران نیهیلیسم فکری و هنری نیچه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بحران نیهیلیسم فکری و هنری نیچه - نسخه متنی

محمد مددپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين همه با اَبَرمرد و بشر كامل كه از حدّ بشر ديروز و امروز گذشته است، تحقق مى يابد. اوست كه بايد به ديگران مدد رساند، تا به خانه وجود خويش كه عين درد است بازگردند، و در آنجا متوطن شوند. بشر ديروز، بشر كامل نبود. بشر كنونى هم هنوز از اين مرتبه دور است. نيچه در انتظار چه بشرى است؟ بشرى كه بايد با قدرت، استيلاى بر زمين را به پايان رساند. در اينجا نيز نيچه ذات و ماهيت انسان را «اراده به قدرت» تلقى كرده است. اما اين اراده، براى رهايى از تعرّض به زمين و زمان است. نيچه مى داند كه اَبَرمرد، مرد خودكامه نيز نتواند بود، بنابراين منسوب كردن فاشيسم و نازيسم به نيچه، بى وجه است.

از سويى اين بشر كامل، هنوز پا به عرصه عالم نگذاشته است، و بشر كنونى از عهده مأموريت بشر كامل بر نمى آيد، و حتى در آينده نزديك هم، از عهده برنخواهد آمد. نيچه در انتظار آمدن اَبَرمرد است، تا بسط تفكر جديد غربى و تماميت يافتن آن تحقق يابد، و به عبارت ديگر، اَبَرمرد مظهر فعليت يافتنِ همان موجود بشرى است كه در صدر تاريخ جديد غربى مى بايست بر عالم مستولى شود.(16) با اين تفاوت كه اين بشر مى خواهد، رهايى بخشِ بشر از كين و كين توزى باشد.

اين كين توزى و انتقام به معنى رذيلت اخلاقىِ صِرف نيست، رهايى از كين توزى، شرط آزادى و رستگارى است، پس ببينيم چگونه بشر تا كنون دچار كين توزى بوده است، و آزادى و رستگارى كه در حقيقت، نجات و رستگارى از كين توزى است، چيست؟

در نظر نيچه، روح انتقام، بهترين تأمل انسان بوده است، در حقيقت، تاريخ غربى، تاريخ انتقام و كين توزى است، و آن عبارت است از كينِ اراده با زمان و زمين. اراده كه عين وجودِ موجود، يعنى «موضوع تفكر» است، با روح انتقام به مثابه بهترين صورت تفكر انسان، در تاريخ غربى قرين بوده است. از اينجا فلسفه و تفكر مابعدالطبيعى كه از عهده صيرورت برنمى آمده، همواره با كين توزى توأم با عذاب، «وجود» را در آنچه در تغيير و صيرورت بوده، سلب كرده است، و به اثبات حقايق ثابت و جاويدان، و عوالم غيب و غيره روى آورده است.

تفكر نيچه ادامه ايلغار انديشه فلسفى

فاصله و كين توزى و انتقام در فلسفه غرب از افلاطون تا كنون تكوين يافته، و مبدأ كين توزى و ايلغار كل بشر غربى نسبت به زمين و زمان شده است، ولى اكنون، با كنار رفتن مابعدالطبيعه افلاطونى و مسيحيت در غرب، و وداها و آخرين آن ها يعنى ويدانته و اُپانيشادها در شرق است كه نيچه در مقام حضور، در تدارك نسبتى ديگر با وجود موجود است. اما هرگز به اين نسبت نرسيد، زيرا او نيز چنان كه هيدگر مى گويد، دچار همان خطايى نيست انگارانه اى مى شود كه از افلاطون سر زده است، يعنى تعريف وجود به «موجود» و امر متعيّن، يعنى اراده به قدرت. در حالى كه افلاطون با موجودى مانند «خير مطلق» و «ديدارها و مُثُل» به صورت عالى ترين موجود، وارد دوران نيست انگارى مابعدالطبيعىِ تاريخ غرب شده بود.

اين مراتب به مثابه اراده معطوف به سنن و عادات و راه و رسم و آيين هاى كهن، يا مفاهيمى مانند «حقيقت و خير و زيبايى» مورد نفرت نيچه است، يعنى همان بنياد «نيهيليسم»، اما «نيهيليسم» كه اكنون به وضعى منفعل رسيده است. همانا باور صورى به ارزش هاى كهن است، بى آن كه آن را به دل بپذيرند. اين ارزش ها بيش ترين آسيب را به زندگى وارد كرده، و مانع «اراده به قدرت و اراده» بوده اند، و نه تنها به تحقير و تخفيف زمين و امور زمينى و اطلاق عدم بر زمانيات مؤدى شده اند، بلكه اثبات اعيان مثالى غيرزمانى و صُوَر ثابتات ازلى و مجرّدات ب

/ 40