هنر ايده آل نيچه - بحران نیهیلیسم فکری و هنری نیچه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بحران نیهیلیسم فکری و هنری نیچه - نسخه متنی

محمد مددپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هنر ايده آل نيچه

حال پس از اين مقدمه به پاسخ نيچه از پرسش هنر بايد پرداخت. از نظر او هنر پنج مميزه اساسى دارد:

1. هنر در نظر نيچه جلوه اراده معطوف به قدرت و اراده است.

2. هنر بايد در پرتو سوژه وجود حياتى هنرمند در مقام اراده معطوف به اراده بازشناخته شود.

3. هنر عبارت است از پيدايى و ظهور كليه موجودات آنچنان كه هستند يعنى در صيرورت و گذران ذاتى

4. هنر سيرى اساسى است براى توجه به جهان گذران، در برابر نيست انگارى

5. هنر برتر از حقيقت انتزاعى و حصولى فلاسفه است.

آنچه در انديشه نيچه انكارناپذير مى نمايد، اين است كه او كلّ هنر را در وجود هنرمند و سوژه مى جويد. در واقع نيچه اين وضع را در برابر كسانى اتخاذ كرده است كه هنر را از منظر مخاطب اثر هنرى مورد توجه قرار مى دهند. از اينجا مى توان دريافت كه در نظر نيچه هنر تجلّى اراده معطوف به قدرت است.

زايش تراژدى چنانكه آمد نخستين اثر فلسفى نيچه درباره هنر است. او در اين كتاب به هنر و هنرمند مى پردازد و قواى روحى و ارادى او را در مواجهه با جهان گذران مورد مداقه نظرى قرار مى دهد. به باور وى عظمت روح هنرمند در اين است كه به جهان و زندگى «آرى» مى گويد، در حالى كه مى داند كه زندگى هولناك و مهيب است و بيان ناشدنى و خطرناك، اما انسان بايد از طريق هنر به زندگى روى آورد، و آن را به نفع خويش مصادره نمايد.

اين بسط همان تفكّر سوبژكتيو و تكنيكى دكارتى بود كه بر بنياد نيست انگارى آشكار استوار شده بود. اما چگونه مى شد بر بنياد نيست انگارى، جاودانگى را تجربه كرد و بر طرح حرم بتخانه ساخت؟

روح ديونوسوسى و آپولونى هنر

روح هنرمند و سوبژكتيويته او براى نيچه دوگانه است. ديونوسوس براى نيچه سمبل و مظهر رود زندگى است كه همه سدها را مى شكند، و هيچ قيد و بندى را بر نمى تابد. در آيين هاى ديونوسوسى يا باكوسى مى بينيم كه پرستندگان سرمست سر از پا نشناس با زندگى يكى مى شوند، و سدهايى كه اصل فرديت و تفرّد Individuation و شكوفايى فردى برپا مى كند، رو به فرو ريختن مى رود؛ حجاب مايا (همان اوهام آيين هندو و ارزش هاى ثابت كهن) كنار مى رود و زنان و مردان در رود زندگى غوطه ور مى شوند كه نماينده آن «يگانگى ازلى» است، و اما روح آپولونى در اينجا نمادِ نور است، و اندازه و بند و بار، و نماينده اصل تفرّد و شكوفايى فردى. نگرش آپولونى در جهان رويايى ايزدان المپى فرانموده مى شود.

بنابراين ديونوسوس مظهر ميل به زندگى و خداى طرب و عيش و مستى و سرخوشى است. نگرش ديونوسوسى از ميل به زندگى و غرايز زيستى و حياتى سخن مى گويد. او به ما مى آموزد كه از ميل به زندگى نهراسيم. ديونوسوس مرز نمى شناسد. وجود او نويد قدرت و نشاط و آفرينندگى و سامان گريزى و وجد و بى خودى است. در مقابل نگرش آپولونى تبلور ضرورت دلپذير رؤيا است. آپولون خداوندگار همه قدرت هاى خلاق، پيشگويى، نظم و سامان زندگى بهنجار است.

زايش تراژدى نيچه، با بحثى درباره تأثيرانگيزه آپولونى و ديونوسوسى بر فرهنگ و هنر يونان آغاز مى شود. از اين منظور است كه نيچه در پس پرده اعتدال يونانى، و در زير پرده دلدادگى آنان به هنر زيبايى و صورت، آن سيل غريزه و انگيزه و شور تاريك و هيولايى را مى بيند كه مى خواهد همه چيز را ويران كند و از سر راه خويش بردارد.

اگر بر آن باشيم كه زندگى به خودى خود چيزى است مايه ترس و وحشت و بدبينى، به معنايى كه نگرش «نه گوى» از آن دريافت شود، تنها راه گريز از آن، صورت و چهره زيبايى شناسانه دادن به واقعيت است، و براى اين كار دو راه در پيش است:

1. يكى كشيدن پرده زيبايى شناسانه بر چهره واقعيت و آفريدن جهان ايده آل صورت و زيبايى، و اين راه، راه آپولونى است كه فرانمود خود را در اساطير المپى و هنرهاى حماسه سرايى و پيكرنگارى مى يابد.

2. راه ديگر «آرى گويىِ» پيروزمندانه به زندگى و با آغوش باز روى كردن به آن است، با تمامى تاريكى و هولناكى اش. اين نگرش ديونوسوسى است، و هنرهاى خاص آن تراژدى و موسيقى است. تراژدى به راستى به درد و رنج هاى زندگى صورت زيبايى شناسانه مى بخشد و به نمايش مى گذارد، اما پرده اى به روى آن نمى كشد و آن را آنچنان كه هست مى نمايد، و به آن آرى مى گويد.

به سخن كاپلستون چنان كه نام زايش تراژدى نشان مى دهد، نيچه در اين رساله يكسره با مبادى و پرورش تراژدى يونانى سر و كار دارد. اما اينجا به اين مطلب نمى توانيم پرداخت، و اين كه دانشمندان يونان شناس تا كجا با گزارش نيچه از مبادى و سرچشمه تراژدى همراه اند، از نظر آنچه اكنون دنبال مى كنيم اهميتى ندارد.

نكته مهم، به نظر نيچه، آن است كه عالى ترين دستاورد فرهنگ يونانى، پيش از آن كه به فساد ناسيوناليسم سقراطى دچار شود، آميختگى آن از عناصر ديونوسوسى و آپولونى است. فرهنگ راستين و حقيقى عبارت است از يگانگى نيرو و قواى زندگى، يعنى عنصر ديونوسوسى همراه با عشق به صورت و زيبايى كه ويژگى نگرش آپولونى است.

اگر زندگى به صورت امرى زيبايى شناسانه روا تلقى شود، گل سرسبد بشريت آنان اند كه به زندگى چنين چهره اى مى بخشند، و به آدميان توانايى آن را مى دهند كه زندگى را اين گونه ببينند و به آن آرى گويند. به عبارت ديگر نبوغ آفريننده والاترين فرآورده فرهنگ اس

/ 40