میزان الحکمه جلد 11

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

میزان الحکمه - جلد 11

محمد محمدی ری شهری؛ ترجمه حمیدرضا شیخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

19772- الإمامُ الصّادقُ عليه السلام عن آبائهِ : ـ في ذِكرِ حَديثٍ ليحيى عليه السلام مَع الشَّيطانِ ـ : قالَ يحيى عليه السلام : فهَل ظَفِرتَ بِي ساعَةً قَطُّ ؟ قالَ : لا ، و لكن فيكَ خَصلَةٌ تُعجِبُني . قالَ يحيى : فما هِي ؟ قالَ : أنتَ رَجُلٌ أكُولٌ ، فإذا أفطَرتَ أكَلتَ و بَشِمتَ فيَمنَعُكَ ذلكَ مِن بَعضِ صَلاتِكَ و قِيامِكَ باللَّيلِ . قالَ يحيى عليه السلام : فإنّي اُعطِي اللّه َ عَهدا أنّي لا أشبَعُ مِن الطَّعامِ حتّى ألقاهُ . قالَ لَهُ إبليسُ : و أنا اُعطي اللّه َ عَهدا أنّي لا أنصَحُ مُسلِما حتّى ألقاهُ ، ثُمّ خَرجَ فما عادَ إلَيهِ بعدَ ذلكَ .
(1)

19773- عنه عليه السلام : إنّ رجُلاً جاءَ إلى عيسَى بنِ مَريمَ عليه السلام فقالَ لَهُ : يا رُوحَ اللّه ِ ، إنّي زَنَيتُ فَطَهِّرْني ... فلَمّا اجتَمَعَ و اجتَمَعوا و صارَ الرّجُلُ في الحُفرَةِ نادَى الرّجُلُ : لا يَحُدُّني مَن للّه ِ في جَنبِهِ حَدٌّ ، فانصَرَفَ النّاسُ كلُّهُم إلاّ يحيى و عيسى عليهما السلام، فدَنا مِنهُ يحيى عليه السلام فقالَ لَهُ : يا مُذنِبُ عِظْني ؟! فقالَ لَهُ : لا تُخَلِّيَنَّ بينَ نَفسِكَ و بينَ هَواها فتُردِيَكَ ، قالَ : زِدْني . قالَ : لا تُعَيِّرَنَّ خاطِئا بِخَطيئَةٍ . قالَ : زِدْني . قالَ : لا تَغضَبْ ، قالَ : حَسبي .
(2)

19772- امام صادق ـ از پدران بزرگوارش عليهم السلام در گفتگويى ميان يحيى عليه السلام و شيطان ـ فرمود : يحيى عليه السلام گفت : آيا هرگز شده است كه لحظه اى بر من چيره آيى؟

شيطان گفت : نه، امّا در تو خصلتى است كه خوشايند من است. يحيى گفت : آن خصلت چيست؟

شيطان گفت : تو مرد پرخورى هستى. هرگاه افطار مى كنى، آن قدر مى خورى كه دچار تخمه مى شوى و اين كار تو را از برخى نمازها و شب زنده دارى هايت باز مى دارد. يحيى عليه السلام گفت : با خدا عهد مى بندم كه از اين پس تا زنده هستم هرگز از غذايى سير نخورم. ابليس نيز به او گفت : من هم با خدا عهد مى بندم كه از اين پس تا زنده هستم، هرگز مسلمانى را اندرز ندهم. آنگاه بيرون رفت و بعد از آن ديگر نزد يحيى باز نگشت.

19773- امام صادق عليه السلام : مردى نزد عيسى بن مريم عليه السلام آمد و گفت : اى روح اللّه ! من زنا كرده ام، مرا پاك گردان... وقتى مردم جمع شدند و آن مرد را در گودال قرار دادند، صدا زد :كسى كه خودش مستحقّ حدّ الهى است نبايد بر من حد جارى كند. پس، همه مردم متفرّق شدند، مگر يحيى و عيسى عليهما السلام.

يحيى نزديك آن مرد رفت و گفت : اى مرد گنهكار! مرا اندرزى ده؟

مرد به او گفت : نفْس خود را با خواهش هايش رها مكن كه تو را به هلاكت مى افكند، يحيى فرمود : پندى ديگر ده.
مرد گفت : هيچ خطاكارى را به خطايش سرزنش مكن. يحيى فرمود : باز هم پندى ده. مرد گفت: خشم مگير. يحيى گفت: مرا بس است.




1-الأمالي للطوسي : 340/692 .

2-كتاب من لا يحضره الفقيه : 4/33/5019 .

/ 340