ناكثين - علی (علیه السلام) در آیینه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

علی (علیه السلام) در آیینه نهج البلاغه - نسخه متنی

حسین نمازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ناكثين


طـلحـه و زبـير از دير زمانى، آرزوى رسيدن به مقام حكومت بر جهان اسلام را در سر مى پروراندند و چون پس از قتل عثمان، افكار عمومى متوجه امير مؤمنان "ع" بود و مردم فقط او را شـايسته اين مقام مى دانستند آن ها كه از دستيابى به قدرت نا اميد شده بودند، به بـيـعـت با امير مؤمنان "ع" مبادرت ورزيدند و به ظاهر از همه سبقت گرفتند. آنان با اين اقـدام مـى خـواسـتـند توجه دستگاه خلافت را به خود جلب كنند، تا از اين راه بتوانند به خـواسـتـه هـاى خـود دسـت يـابند. ولى برخلاف انتظار آنان، امير مؤمنان "ع" آن ها را با ساير مسلمانان، يكسان و برابر قرار داد و بدين گونه نقشه آنان نقش بر آب شد.

طلحه و زبير، خود در پاسخ امام "ع" به اين نقشه خود اعتراف كرده و مى گويند:

'مـا بـا تـو بـه ايـن امـيد بيعت كرديم كه در كارهاى مهم مشاور تو باشيم، ولى حالا مى بـيـنـيـم كه بدون مشورت ما بيت المال را به طور مساوى تقسيم مى كنى... عاملى كه ما را رنـجـانـده اسـت مـخـالفـت تـو بـا روش عـمـر بـن خـطـاب اسـت. او در تـقـسـيـم بـيـت المـال سابقه افراد را در نظر مى گرفت ولى تو امتياز ما را ناديده مى گيرى، ما را در رديـف بـقـيـه مـسـلمـانـان قـرار داده اى، در صـورتـى كـه ايـن اموال با شمشيرها و جانبازى هاى ما به دست آمده است.'

امير مؤمنان "ع" در پاسخ آنان، روش پيامبر اكرم "ص" را يادآور مى شود كه در تقسيم بيت المال براى كسى امتياز قائل نمى شد. [ شرح ابن ابي الحديد، ج 7، ص 42 ـ 40. ]

طـلحـه و زبـيـر پس از اين برخوردها و پس از اين كه اطلاع يافتند كه عايشه نيز پرچم مـخـالفـت بـا عـلى "ع" را در مـكـه بـرافـراشـتـه، تصميم گرفتند به سوى مكه حركت كنند. [ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 180. ] از اين رو به بهانه انجام عمره به مكه رفتند و در آنجا پس از پيوستن بـه عـايـشه با ديگر مخالفان حكومت على "ع" هم صدا شده و طرح شورش را پى ريزى كـردنـد. آنـهـا پـس از مـشـورت، بـصـره را بـراى محل شورش خود انتخاب كرده و بدانجا رهسپار شدند.

ناكثين پس از برخورد شديدى كه با نيروهاى 'عثمان بن حُنَيف' استاندار بصره داشتند بـه قـرارداد صـلح مـوقتى تن دادند امّا شبانه آن را بر هم زده، عثمان را دستگير نموده و كنترل شهر را به دست گرفتند. [ مروج الذهب، ج 2، ص 358. ] امام "ع" كه از اوضاع بصره با خبر شد با جمع آورى نيرو از مدينه و كوفه به سوى بصره حركت نمود. امام "ع" همه تلاش خود را به كار گرفت كه با مذاكره و نصيحت كار به پايان رسد و شورشيان دست از شورش بـردارنـد امّا حركت هاى آن حضرت مؤثر واقع نشد و در نتيجه جنگ ميان دو لشكر صورت گرفت و در نهايت به نفع حضرت به پايان رسيد.

گـفـتـنـى اسـت كـه هـر چـنـد سـپـاه حـضـرت "ع" پـيروز گشت امّا توطئه مخالفان كه جنگ جمل را به راه انداختند، نتايج ناگوارى را براى مسلمانان در پى داشت كه برخى از آنها عبارتند از:

1 ـ كـشـتـه شـدن بـيـش از ده هـزار نـفـر از مسلمانان كه در حقيقت قربانى حسادت و رياست طلبى ناكثين گرديدند.

2 ـ از بـيـن رفـتـن روح بـرادرى و باز شدن باب فتنه در بين مسلمانان و هموار شدن راه بـراى قـيـام مـعـاويـه؛ زيـرا قـيـام عـايـشه به ادعاى طرفدارى از عثمان ـ كه هيچ گونه قـرابـتـى بـا عـثـمـان نـداشت ـ راه را براى قيام معاويه به عنوان خونخواهى عثمان كه از خويشاوندان او بود، باز كرد.

قاسطين


دومـيـن گـروه توطئه گر بر سر راه حكومت امير مؤمنان "ع" 'قاسطين' بودند. قاسطين از عـوامـل و گـروه هـايـى تـشـكـيـل شـده بـودند كه هر يك به گونه اى از حكومت حضرت ضـربـه خـورده بـودنـد و بـا ادامـه حـاكـمـيـت حضرت على "ع" ممكن نبود به خواسته هاى نفسانى خود برسند.

در راءس ايـن گـروه هـا مـعـاويـه قـرار داشـت كـه بقيه را با توجه به موقعيت سياسى و اجتماعى خود، پيرامون خويش گرد آورده بود. معاويه از دوران عمر به حكومت شام منصوب شـده بود و نوزده سال با آسودگى خاطر بر آنجا حكومت كرده بود. حضرت على "ع" از ابتداى حكومت خويش، ضمن مخالفت با حكومت معاويه، براى شام، استاندار جديد معرفى نمود؛ امّا معاويه از قبول فرمان حضرت سرپيچى كرد.

حضرت على "ع" براى اتمام حجت 'جرير بن عبدالله' را نزد معاويه فرستاد و او را از عـواقـب كـارش بـرحـذر داشـت، امـا مـعـاويـه هـمـچـنـان بـر حـاكـمـيـت باطل خويش اصرار كرد. [ مروج الذهب، ص 372 و وقعه صفين، ص 27. ]

در ايـنـجـا لازم اسـت بـه طـور مـخـتـصـر بـه بـرخـى عـلل وانـگـيـزه هـاى طـغـيـان معاويه در برابر حكومت امير مؤمنان "ع" اشاره كنيم تا ريشه توطئه گرى هاى معاويه روشن شود:

1 ـ كـيـنـه تـوزى: بنى اميه و در راءس آنان معاويه نسبت به خاندان 'هاشم' به ويژه پيامبر اسلام "ص" و امير مؤمنان "ع" كينه فوق العاده اى داشتند كه از زمان بعثت پيامبر اكرم "ص" و برخوردهاى پس از آن سرچشمه مى گرفت.

2 ـ حب رياست: معاويه مى دانست كه امير مؤمنان "ع" او را در منصب خود باقى نمى گذارد؛ زيـرا آن حـضـرت هـمـيـشـه مـخـالف ظـلم و اسـتـبـداد بـوده و حـكـومت را براى بر پا داشتن عدل پذيرفته بود.

او بـا شـناختى كه از امير مؤمنان "ع" داشت مى دانست علاوه بر اين كه بايد از حكومت شام چـشـم بـپـوشـد امـوالى را كـه در طـول مـدت حـكـومـت عـثـمـان انـدوخـتـه نـيز بايد به بيت المال برگرداند و باقيمانده عمر خود را همچون يك فرد عادى در گوشه اى سپرى كند و اين مطلب براى او قابل تحمل نبود.

3 ـ فرصت تبليغاتى: پس از قتل عثمان و شورش طلحه و زبير فرصت تبليغاتى مهمّى بر ضدّ حكومت امير مؤمنان "ع" در اختيار معاويه قرار گرفت و آن جريانِ خونخواهى عثمان بود. معاويه براى تحريك مردم شام، پيراهن خون آلود عثمان و انگشت بريده شده 'نائله' هـمـسـر او را كه 'نعمان بن بشير' ربوده و به شام آورده بود در مسجد نصب كرد و از ايـن راه در افـكـار مـردم اثـر گـذارد بـه گونه اى كه به محض ايراد خطابه، همه مردم برخاستند و خواهان انتقام گيرى از قاتلان عثمان شدند. [ كامل ابن اثير، ج 3، ص 192 و 277. ]

حـضرت على "ع" بارها كوشيد تا مساءله بركنارى معاويه با مسالمت و بدون خونريزى حـل و او بـدون جـنگ، در برابر حق و عدل تسليم شود و در اين راه چند بار نماينده خود را بـه نـزد مـعـاويـه فـرسـتـاد و هـر بـار پـيـام نـصـيـحـت آمـيـز و گـاهـى تـهـديـدآمـيـز ارسـال نـمـود امـا هـيـچ كـدام در مـعـاويـه مـؤثـر واقـع نـشـد و او هـمـچـنـان بـر مـوضـع بـاطـل خـود اصـرار مـى ورزيـد تـا بـالاخـره دو سـپـاه در صـفـّيـن در مقابل هم قرار گرفتند و در چندين نوبت جنگ هاى شديدى بين دو سپاه صورت گرفت. در آخـريـن نـبـرد كـه پـيـروزى نـهايى براى لشكر اسلام نزديك مى شد، لشكر معاويه با تـدبير عمرو عاص، نيرنگِ قرآن بر سر نيزه كردن را عملى ساخت و بدين وسيله شكاف عميقى در ميان لشكر امام "ع" به وجود آورد. معاويه با اين نيرنگ، كارايى لشكر امام "ع" را تـضـعـيـف نـمـود تـا حـدى كـه بـرخـى سـاده لوحـان جـاهـل در مـقـابـل حـضـرت قـرار گـرفـتـه و امـام "ع" را تـهـديـد بـه قتل كردند. حضرت على "ع" مجبور به پذيرش حكميت گرديد. دشمنان آن حضرت "ع" در واقـعه حكميت نيز نماينده تحميلى حضرت، يعنى ابوموسى اشعرى را فريب داده و نتيجه را به نفع خود تغيير دادند.

جنگ صفين هر چند در ظاهر فاتح جنگى نداشت امّا كفّه قدرت را به نفع معاويه و اطرافيان او سنگين ساخت و پس از چندى معاويه را حاكم تمام سرزمين اسلامى آن روز گرداند.

نتايج توطئه قاسطين عليه حكومت اسلامى امام "ع" را مى توان چنين برشمرد:

1 ـ خسارات جانى و مالى فراوان بر مسلمانان و تضعيف قواى اسلام.

2 ـ بـروز اخـتـلاف شـديـد ميان سپاهيان عراق پس از بازگشت، به گونه اى كه برخى شـديـداً از مـتـاركـه جـنـگ تـاءسـف مـى خـوردنـد و نـسـبـت بـه عوامل اصلى آن كينه پيدا كرده و گاهى با يكديگر درگير مى شدند.

3 ـ موقعيت معاويه از عنوان كارگزار معزول و باغى بر حكومت على "ع" به كسى كه به عـنـوان حـاكم تلقى مى شد، تغيير يافت و در نزد مردم رسماً به عنوان رهبر شام شناخته شد.

4 ـ به دليل حيله گرى هاى معاويه و عمرو عاص از يك سو و ساده نگرى ها و جهالت هاى بـرخى از مسلمانان در لشكر امام "ع" نطفه خوارج منعقد شد و همين گروه سبب بوجود آمدن توطئه اى جديد عليه حكومت امام "ع" گرديدند كه در ادامه بحث به آن مى پردازيم.

/ 39