فروزنده ولايت
اى ماه دو هفته، اختر آوردى
اى نور خدا از جيب عصمت
از مركز آسمان رفعت
از نافه ناف خطّه خاك
هستى دادى به كشتىِ إ مكان
خود صادر اوّلى وز اوّل
هم تلخى كام ما امروز
جانى به جهان، دوباره دادى
اى پادشه سرير لولاك
يكتاست علىّ و نيست همتايش
ختم رسل چو فاطمه گر دخترى نداشت
گر خلقت بتول، نمى كرد كردگار
از اين دو گر يكى نه به هستى قدم زدى
بى دختر پيغمبر ما عرصه وجود
مانند امّتى است كه پيغمبرى نداشت (3)
اى درّ يتيم، گوهر آوردى
يعنى ز خديجه دختر آوردى
تابنده چه ماه انور آوردى
يك توده ز مشگ و عنبر آوردى
اى كشتىِ هستى، لنگر آوردى
يك صادر ديگر مصدر آوردى
بيرون كردى و شكر آوردى
يك باره، روان ديگر آوردى
بر فرق وجود افسر آوردى
او را به علىّ برابر آوردى (2)
بى شبهه آسمان حيا اخترى نداشت
در روزگار، شير خدا همسرى نداشت
اين يك براستى زنى و آن شوهرى نداشت
مانند امّتى است كه پيغمبرى نداشت (3)
مانند امّتى است كه پيغمبرى نداشت (3)