قضاوت در بهترين خطّ - چهل داستان و چهل حدیث از حضرت فاطمه زهرا (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چهل داستان و چهل حدیث از حضرت فاطمه زهرا (س) - نسخه متنی

عبداللّه صالحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


قضاوت در بهترين خطّ

روزى حضرت فاطمه زهراء عليها السلام مشغول انجام كارهاى منزل بود و دو فرزند عزيزش حسن و حسين عليهما السلام خطّى را نوشته بودند و هر يك ادّعا مىكرد، كه خطّ من بهتر و زيباتر است.

پس جهت قضاوت نزد مادرشان آمدند و از او خواستند تا نظر دهد كه خطّ كدام يك بهتر و زيباتر مىباشد.

ولى حضرت زهراء عليها السلام براى آن كه هيچ كدام را ناراحت نكند اظهار داشت: از پدرتان سؤال نمائيد.

و چون حسن و حسين عليهما السلام موضوع را براى پدرشان عرضه داشتند، او نيز نخواست كه يكى از آن دو عزيز را ناراحت و ماءيوس نمايد، به همين جهت فرمود: برويد و از جدّتان رسول خدا سؤال نمائيد.

لذا آن دو عزيز، نزد رسول خدا صلّى الله عليه وآله آمدند وخطّشان را نشان دادند، همچنين حضرت فرمود: من نيز قضاوت نكنم تا آن كه با جبرئيل مشورت نمايم.

همين كه جبرئيل عليه السلام بر حضرت رسول وارد شد و در جريان موضوع قرار گرفت، اظهار داشت: بايستى از خداوند سبحان نظر خواهى كنم، و در نهايت خداى مهربان خطاب نمود: بايد مادرشان نظر دهد و قضاوت نمايد.

به همين جهت، حضرت زهراء عليها السلام گردنبند مرواريد خود را از گردن در آورد و نخ آن را پاره نمود و دانه هايش را بر زمين ريخت و سپس به فرندانش خطاب نمود و اظهار داشت: هر كدام از شما دانه هاى بيشترى بردارد خطّ او بهتر است.

و هر يك به طور مساوى از دانه هاى مرواريد برداشت و در نهايت هيچ كدام ناراحت و غمگين نگشتند و خطّ هر دو خوب و زيبا تشخيص داده شد.(46)

گريه بر فراق پدر يا بر ظلم دشمن

همان طورى كه قبلاً گفته شد، حضرت فاطمه مرضيّه عليها السلام يكى از چهار نفر گريه كنندگان عالم به شمار آمده است.

آن مظلومه پس از رحلت پدرش رسول گرامى اسلام صلّى الله عليه وآله به قدرى مورد انواع ظلم ها و مصائب جسمى و روحى قرار گرفت كه چاره اى جز، گريستن نداشت و آن قدر گريست؛كه روزى بزرگان مدينه، محضر امام علىّ عليه السلام شرف حضور يافتند و عرضه داشتند:

فاطمه زهراء عليها السلام شب و روز گريان مىباشد، و آسايش را از ما و از خانواده هايمان سلب نموده است؛ لذا تقاضامنديم كه از او بخواهى كه يا در شب و يا در روز گريه كند.

و امام علىّ عليه السلام پس از شنيدن اين سخنان دلخراش، وارد منزل شد و كنار حضرت زهراء عليها السلام نشست و مشغول توصيه و دلدارى آن بانوى مظلومه گرديد.

و پس از گذشت لحظاتى با دلدارى هاى مناسب، حضرت زهراء اندكى سكوت نمود.

در اين هنگام، امام علىّ عليه السلام اظهار داشت: اى فاطمه! بزرگان مدينه از من خواسته اند تا به شما بگويم كه يا شب را براى گريه انتخاب نمائى و يا روز را؟

حضرت زهراء عليها السلام پاسخ داد: يا علىّ! جور و جفاى زمانه چنان بر من هجوم آورده است كه تاب و توان را از من ربوده و بى اختيار مىگِريَم، ليكن به مردم شهر مدينه بگو كه از عمر من چند صباحى بيش باقى نمانده است و در همين روزها از ميان ايشان رحلت مىكنم.

به همين جهت امام علىّ عليه السلام كنار قبرستان بقيع، سايه بانى به عنوان بيت الا حزان خانه غم و اندوه و ناله براى همسر مظلومه اش بر پا نمود.

و حضرت زهراى مظلومه عليها السلام هر روز صبح به همراه دو فرزندش حسن و حسين عليهما السلام از خانه اش با حالت گريه رهسپار قبرستان بقيع مىشد، تا بتواند با خداى خود با حالتى آسوده راز و نياز نمايد.

و چون، شب فرا مىرسيد، امام علىّ عليه السلام به قبرستان مىآمد و همسر دل شكسته و ستمديده اش را به همراه دو نور ديده اش به خانه باز مىگرداند.(47)

/ 60