دچارآمدگان به عقب ماندگى ذهنى شديد, 3 تا 4 درصد كل جمعيت عقب ماندگان ذهنى را تشكيل مى دهند. اينان, در سالهاى نخستين كودكى, يا پيوند و پيوستگى گفتارى ناچيز به دست مى آورند, يا اين كه هيچ گونه دستاوردى در اين حوزه ندارند. اين كودكان, ممكن است در سنين مدرسه سخن گفتن را بياموزند و آگاهيهايى به دست آورند و در زمينه چيره دستيهاى نخستين و نگهدارى از خود آموزش داده شوند. در بزرگسالى ممكن است توانا شوند و كارهاى ساده اى را در همه جاها و مكانهاى به طور كامل زير نظر و با سرپرستى انجام دهند.22
عقب ماندگى ذهنى عميق
بيش تر دچارآمدگان به اين آشفتگيها, دچار آسيبهاى نورولوژيكى شناخته شده اى هستند كه علت عقب ماندگى ذهنى آنان است. اينان در سالهاى نخستين كودكى, آسيبهاى بسيارى را در كاركرد حسى ـ حركتى خود نشان مى دهند. ممكن است در محيطهاى به طور كامل شناخت يافته, با كمك, نگهدارى, زير نظر گرفتن, پيوند پيوستگى فردى, يا يك نگهدارنده, رشد بهينه داشته باشند.23 اينان نياز به سرپرستى هميشگى دارند و آگاهيها و تجربه هاى زبانى و حركتى آنان بسيار محدود است. در بزرگسالى ممكن است سخن گفتن را ياد بگيرند و مهارتهاى ساده خود يارى كسب كنند.24 اينان, حتى در توان نگهدارى و نگهبانى از خود در برابر خطرها و آفتهاى معمولى زندگى را ندارند.25