بیشترلیست موضوعات مقدمه بحث نخست: انسان و حق حق چيست؟ انسان كيست؟ الف) هويت انسان ب) جايگاه انسان در هستى ج) ارتباط انسان با هستى جمع بندى بحث نخست بحث دوم: دين و حق انسان يك: آيا «بايد و نبايد»، حق محور نبوده و نافى «حق دار بودن» بشر است؟ جشن تكليف دو: آيا نظام بندگى و عبوديت با حقوق انسان در تضاد است؟ سه: آيا مجازاتهاى دنيوى و اخروى دليل تكليفگرا بودن دين است. دين، تأمين كننده حقوق انسان دين ابلاغ كننده حقوق واقعى بشر توضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 10اندك است. حقوقى كه بشر كم اطلاع براى فرد و جامعه وضع كند، چه سرانجامى خواهد داشت؟! اما اگر كسى حقوق بشر را وضع كند كه به راههاى آسمان آگاهتر از راههاى زمين باشد و دانش او كامل بوده و به تمام زواياى انسان، جهان و رابطه انسان و جهان احاطه داشته باشد، چنين حقوقى بدون ترديد تأمين كننده تمام مصالح و منافع بشر خواهد بود.حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «إنى بطرق السماء اعلم بطرق الأرض»(23) بقيه ائمه عليهم السلام نيز اين گونهاند. بالاتر از همه انسانها، خودِ خداوند است كه آنان را آفريد. خداوند از ازل خبر دارد، از اَبد خبر دارد. او مىداند كه هويت واقعى انسان، حيات جمادى و نباتى و حيوانى نيست و...آيا حقوقى كه خداوند براى انسان تعيين مىكند، واقعىتر است يا حقوقى كه بشر با دانش اندك خود به آن رسيده است؟!5- «معادشناسى انسان»؛ اگر براى انسان معادى قائل باشيم، حقوق او متفاوت خواهد بود، با آنكه قائل به معادى براى وى نباشيم. قرآن كريم مىفرمايد: (يا أيّها الانسان اِنّك كادحٌ الى ربك كدحاً فملاقيه)(24) يعنى اى انسان، تو يك موجود ابدى هستى و هرگز نابود نمىشوى.وقتى انسان موجود ابدى شد و وقتى معاد حق بود و بعد از مرگ پرسش و پاسخى در كار بود و افراد جامعه به آن معتقد باشند، قطعاً رفتارشان متفاوت خواهد بود و بر نظام حقوقىشان نيز تأثير خواهد گذاشت. ورود اين عامل در مجموعه واقعيتهاى انسان، سبب مىشود كه در تدوين نظام حقوق بشر لحاظ شود و حقوق و تكاليف با توجه به آن تنظيم شوند؛ به بيان ديگر، اگر معاد و ابديت جزو واقعيتهاى انسان است، لازم است كه نظام حقوقى وى نيز متناسب با آن تدوين شود.اما اگر كسى به معاد و زندگى جاويدان قائل نبود و بشر را از «گهواره تا گور» خلاصه كرد، نظام حقوقىاش فرق خواهد داشت. كسى كه مادى مىانديشد و مىگويد: (إن هي الاحياتنا الدنيا نموت و نحيى و ما يهلكنا الا الدهر)(25)، در چنين تفكّرى، انسان اصل قرار مىگيرد و هر چهبراى او خوشايند است، حق و هر چه ناخوشايند است، باطل مىشود. به خوبى روشن است كه پذيرش يا عدم پذيرش اين واقعيت تا چه اندازه در سرنوشت حقوق انسان تأثير خواهد داشت.6- «قلمرو مالكيت انسان»؛ آيا انسان مالك سرنوشت خويش است و مىتواند هر طوركه خواست آن را رقم بزند؟ آيا انسان مالك تام الاختيار اموال خودش است و مىتواند به هر شكلى آن را مصرف كند؟ و آيا آدمى حيات خود را مالك است و مىتواند به دلخواه خود به