بیشترلیست موضوعات مقدمه بحث نخست: انسان و حق حق چيست؟ انسان كيست؟ الف) هويت انسان ب) جايگاه انسان در هستى ج) ارتباط انسان با هستى جمع بندى بحث نخست بحث دوم: دين و حق انسان يك: آيا «بايد و نبايد»، حق محور نبوده و نافى «حق دار بودن» بشر است؟ جشن تكليف دو: آيا نظام بندگى و عبوديت با حقوق انسان در تضاد است؟ سه: آيا مجازاتهاى دنيوى و اخروى دليل تكليفگرا بودن دين است. دين، تأمين كننده حقوق انسان دين ابلاغ كننده حقوق واقعى بشر توضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 14اين حقيقت انسان است و نيز فرمود: (يا أيّها الانسان انك كادح الى ربك كدحاً فملاقيه)(31) اى انسان پايان راه تو لقاء اللّه است نه مرگ و نابودى. همچنين وقتى انسان را آفريد به فرشتگان امر كرد كه بر او سجده كنيد: (فاذا سويته و نفخت فيه من روحى فقعوا له ساجدين).(32) اينها نشان گر حقيقت متعالى انسان است كه از آسمان، زمين، كوه و فرشته برتر است. حال بايد ديد كه چنين موجود ارزشمندى در آفرينش چه جايگاهى دارد؟ خداوند فرمود: هيچ موجودى نمىتواند جانشين اللّه باشد، مگر اين انسانى كه با نفخه الهى به دنيا آمده است. جايگاهش جايگاه فرمانروايى است؛ فرمانده نظامى است، فرمانده اقتصاد است، فرمانده تمام زمين است.چون خليفه من است: (إنّى جاعل في الأرض خليفة)(33) وقتى انسان خليفة اللّه شد، حقوقى هم كه براى او وضع مىشود كه بايد متناسب با شأن خليفة اللهى وى باشد. اگر گفتيم انسان خليفة اللّه است و حقوق جمادى و نباتى براى او وضع كرديم. اين ظلم تفريطى به انسان است. اگر «حقوق حيوانى» وضع كرديم ظلم تفريطى به او است و اگر «حقوق خداوندى» براى او وضع كرديم باز هم در حق او ظلم روا داشتهايم، و اين ظلم، ظلم افراطى است. آرى، انسان نه جماد است، نه نبات، نه حيوان و نه اللّه. بلكه او خليفة اللّه است. برخى انسان را آنقدر جايگاه بالا مىبرند كه در جايگاه خدا مىنشانند و مىگويند: هر چه او گفت و هر چه او خواست همان حق است و حق انسان همان است كه وى مىطلبد و بدان تمايل دارد!خداوند مىگويد: تو خليفه من هستى و او - كه اومانيستى فكر مىكند - مىگويد: من خودم، اللّه هستم: (أفرأيت من اتخذ اِلهه هَواه و اَضَلَّهُ اللهُ على علم)(34) اگر انسان مدار شديم و او را محور دانستيم و به اصطلاح تفكّر اُمانيستى را پذيرفتيم، براى انسان حق خدايى قائل شدهايم؛ يعنى فقط او است كه بايد در باره خودش تصميم بگيرد و حق خود را مشخص سازد! جالب اينكه ره آورد تدوين حقوق انسان بر اساس تفكّر اُمانيستى، چيزى فراتر از حقوق نباتى و حيوانى نيست؛ خوردن و آشاميدن و پوشيدن، شهوترانى كردن، توليد مثل كردن، مسكن گزيدن و...و سپس مردن. البته تمام اقسام صنعت و فنّآورى از اين منظر، به منظور رونق بخشيدن به بزندگى گياهى و حيوانى است. لازمه چنين پندارى، همان ادعاى خدايى كردن و گياهى يا حيوانى زيستن است!بنابراين، بايد معنى خليفةاللّهى به درستى روشن شود. كسانى كه مىگويند «انسان طبيعتى و سرشتى و سرنوشتى دارد و بر سرنوشت خويش حاكم است و حق دارد هر چه بخواهد تصميم بگيرد» در صورتى سخنشان درست است كه انسان يا موجودى تصادفى باشد و