حق و تکلیف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حق و تکلیف - نسخه متنی

عباس پسندیده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
‌صفحه‌ى 14

اين حقيقت انسان است و نيز فرمود: (يا أيّها الانسان انك كادح الى ربك كدحاً فملاقيه)(31) اى انسان پايان راه تو لقاء اللّه است نه مرگ و نابودى. همچنين وقتى انسان را آفريد به فرشتگان امر كرد كه بر او سجده كنيد: (فاذا سويته و نفخت فيه من روحى فقعوا له ساجدين).(32) اين‏ها نشان گر حقيقت متعالى انسان است كه از آسمان، زمين، كوه و فرشته برتر است. حال بايد ديد كه چنين موجود ارزشمندى در آفرينش چه جايگاهى دارد؟ خداوند فرمود: هيچ موجودى نمى‏تواند جانشين اللّه باشد، مگر اين انسانى كه با نفخه الهى به دنيا آمده است. جايگاهش جايگاه فرمانروايى است؛ فرمانده نظامى است، فرمانده اقتصاد است، فرمانده تمام زمين است.

چون خليفه من است: (إنّى جاعل في الأرض خليفة)(33) وقتى انسان خليفة اللّه شد، حقوقى هم كه براى او وضع مى‏شود كه بايد متناسب با شأن خليفة اللهى وى باشد. اگر گفتيم انسان خليفة اللّه است و حقوق جمادى و نباتى براى او وضع كرديم. اين ظلم تفريطى به انسان است. اگر «حقوق حيوانى» وضع كرديم ظلم تفريطى به او است و اگر «حقوق خداوندى» براى او وضع كرديم باز هم در حق او ظلم روا داشته‏ايم، و اين ظلم، ظلم افراطى است. آرى، انسان نه جماد است، نه نبات، نه حيوان و نه اللّه. بلكه او خليفة اللّه است. برخى انسان را آنقدر جايگاه بالا مى‏برند كه در جايگاه خدا مى‏نشانند و مى‏گويند: هر چه او گفت و هر چه او خواست همان حق است و حق انسان همان است كه وى مى‏طلبد و بدان تمايل دارد!

خداوند مى‏گويد: تو خليفه من هستى و او - كه اومانيستى فكر مى‏كند - مى‏گويد: من خودم، اللّه هستم: (أفرأيت من اتخذ اِلهه هَواه و اَضَلَّهُ اللهُ على علم)(34) اگر انسان مدار شديم و او را محور دانستيم و به اصطلاح تفكّر اُمانيستى را پذيرفتيم، براى انسان حق خدايى قائل شده‏ايم؛ يعنى فقط او است كه بايد در باره خودش تصميم بگيرد و حق خود را مشخص سازد! جالب اين‏كه ره آورد تدوين حقوق انسان بر اساس تفكّر اُمانيستى، چيزى فراتر از حقوق نباتى و حيوانى نيست؛ خوردن و آشاميدن و پوشيدن، شهوت‏رانى كردن، توليد مثل كردن، مسكن گزيدن و...و سپس مردن. البته تمام اقسام صنعت و فنّ‏آورى از اين منظر، به منظور رونق بخشيدن به بزندگى گياهى و حيوانى است. لازمه چنين پندارى، همان ادعاى خدايى كردن و گياهى يا حيوانى زيستن است!

بنابراين، بايد معنى خليفةاللّهى به درستى روشن شود. كسانى كه مى‏گويند «انسان طبيعتى و سرشتى و سرنوشتى دارد و بر سرنوشت خويش حاكم است و حق دارد هر چه بخواهد تصميم بگيرد» در صورتى سخنشان درست است كه انسان يا موجودى تصادفى باشد و

/ 41