بیشترلیست موضوعات مقدمه بحث نخست: انسان و حق حق چيست؟ انسان كيست؟ الف) هويت انسان ب) جايگاه انسان در هستى ج) ارتباط انسان با هستى جمع بندى بحث نخست بحث دوم: دين و حق انسان يك: آيا «بايد و نبايد»، حق محور نبوده و نافى «حق دار بودن» بشر است؟ جشن تكليف دو: آيا نظام بندگى و عبوديت با حقوق انسان در تضاد است؟ سه: آيا مجازاتهاى دنيوى و اخروى دليل تكليفگرا بودن دين است. دين، تأمين كننده حقوق انسان دين ابلاغ كننده حقوق واقعى بشر توضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 13سلسله مراتب آفرينش چه رتبهاى دارد و سپس حقوق او را بر اساس جايگاهى كه دارد تنظيم كرد. همان گونه كه پيشتر گفته شد، اين يك اصل مبنايى است كه حقوق هر مستحقى بايد با واقعيتهاى هستى او هماهنگ باشد. بنابراين، دانستن اين واقعيت كه انسان چه جايگاهى در نظام هستى دارد، ضرورى است و بدون آن نمىتوان حقوق واقعى او را تدوين كرد. در هستى، هم جماد وجود دارد و هم نبات وجود دارد و هم حيوان، هم فرشته هست، هم خداوند و هم انسان. آيا اينها در يك سطح قرار دارند؟ آيا حقوق آنها با هم مساوى است؟! ممكن است؛ مثلاً براى جماد و نبات و حيوان، از اين جهت كه «موجود»اند، حقوق مشتركى تصور كرد. اما آيا به جهت تفاوتى كه دارند، هيچ حقى براى آنان متصوّر نيست؟ اگر چنين باشد آيا اين تساوى مشؤوم ناديده گرفتن بخشى از واقعيتهاى هستى نيست؟ و آيا منجر به ظلم و بى عدالتى نخواهد شد؟ انسان در نظام هستى، جايگاهى فراتر از جماد، نبات، حيوان، فرشته و فروتر از خدا دارد. اين سخن ريشه در هويت انسان دارد كه بحث آن گذشت.حقيقت انسان همان است كه مىفرمايد: (و نَفَخْتُ فيه من روحى).(28) اگر چنين است، انسان موجودى است كه آسمان و زمين كوچكتر از او است و موجودات مادىِ ديگر كوچكتر از او هستند؛ زيرا بر اساس حقيقتى كه انسان دارد، كارى كند كه از ديگر موجودات ساخته نيست؛ چه اينكه خداوند فرمود (انّا عرضنا الأمانة على السموات و الأرض و الجبال فأبين أن يحملنها و اشفقن منها فحملها الانسان).(29) اين ابا و خوددارى كردن، اباى اشفاقى است نه اباى استكبارى كه ابليس به آن مبتلا شد (أبى و استكبر و كان من الكافرين)(30) آسمان و زمين و كوهها توان آن را نداشتند كه بار امانت الهى را بر دوش كشند ولى انسان توانست.