بیشترلیست موضوعات مقدمه بحث نخست: انسان و حق حق چيست؟ انسان كيست؟ الف) هويت انسان ب) جايگاه انسان در هستى ج) ارتباط انسان با هستى جمع بندى بحث نخست بحث دوم: دين و حق انسان يك: آيا «بايد و نبايد»، حق محور نبوده و نافى «حق دار بودن» بشر است؟ جشن تكليف دو: آيا نظام بندگى و عبوديت با حقوق انسان در تضاد است؟ سه: آيا مجازاتهاى دنيوى و اخروى دليل تكليفگرا بودن دين است. دين، تأمين كننده حقوق انسان دين ابلاغ كننده حقوق واقعى بشر توضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 1يكى از مظاهر تأثير عنصر «زمان و مكان» در اجتهاد، بحث از مسائل مورد ابتلا و پاسخگويى به پرسشهاى جديد است. درهر عصرى ممكن است موضوعاتى پديد آيد و پرسشهايى مطرح شود كه پيشتر نبوده است؛ مثلاً تا پيش از اين، تنها اين مسأله مطرح بود كه فرق حق با ملك و عين و منفعت چيست؟ و ميان حق و حكم چه فرقى است؟ اينگونه مسائل را فقهاى بزرگوار - رضوان اللّه تعالى عليهم - طرح كرده و پاسخش را نيز دادهاند. اما پس از انقلاب اسلامى، مطالب نو، پرسشهاى تازه و موضوعات جديدى مطرح شده و عدد آنها نيز بسيار فراوان است. اگر مثلاً پيش از انقلاب، در هر بيست سال، دهها مسأله پيش مىآمد، در اين مدت بيست و چند سال پس از انقلاب، صدها، بلكه هزارها مسأله براى اسلام مطرح شده است و حوزه علمى و نهاد روحانيت مسؤول مستقيم شناسايى شبههها و پرسشها و پاسخگويى به آنها است. يك مجتهد بديع و مبتكر بايد «زمان شناس»، «مكان شناس» و «موضوع شناس» باشد و از امورى بحث كند كه مسأله و نياز روز است. مسأله روز، از يك سو مورد نياز عملى جامعه است و از سوى ديگر مشكل علمى فقيه. فقها در اين گونه موارد با دو مشكل روبهرو هستند؛ يكى اينكه بايد به پرسشهاى روز پاسخ فقيهانه دهند و ديگر اينكه محل ابتلاى عملى خودشان نيز هست؛ يعنى توده مردم بايد حكم مسائل نوظهور روز را بدانند و بدان عمل نمايند و فقيهان بايد حكم آنها را استنباط كنند تا خود مجتهدانه بفهمند و به ديگران انتقال دهند و جامعه نيز بعد از فراگيرى اصل حكم، آنها را به عمل درآورند.يكى از مسائل مورد ابتلاى روز، مسأله «حق و تكليف» است. پرسش اين است كه انسان «حق» دارد يا تكليف؟ مكلّف است يا صاحب حق؟ به عبارت ديگر، تشكيل حكومت «حق» مردم است يا تكليف آنها؟ پذيرش رهبرىِ رهبر، حق مردم است يا تكليف آنان؟ شركت در انتخابات و همه پرسى (رفراندوم) حق مردم است يا تكليف آنها؟ كانديدا شدن حق است يا تكليف؟ اگر حق است، چرا فتوا داده مىشود كه شركت در انتخابات واجب است و يا كانديدا شدن واجب كفايى است؟ و اگر تكليف است، پس حق انسان چه مىشود؟ آيا اسلام براى بشر حقّى قائل است يا فقط او را مكلف مىداند؟ آيا انسانِ اسلام، انسان مكلّف است يا صاحب حق؟ گاهى ممكن است گفته شود كه دين مجموع وظايف و تكاليف است و انسانِ اديان، انسان مكلّف و موظف است. اما انسان جديد و انسان امروزى و انسان ليبرال، انسانى است صاحب حق! همچنين در كتابهاى حقوقى مسألهاى مطرح است با عنوان «وظايف و