بیشترلیست موضوعات مقدمه بحث نخست: انسان و حق حق چيست؟ انسان كيست؟ الف) هويت انسان ب) جايگاه انسان در هستى ج) ارتباط انسان با هستى جمع بندى بحث نخست بحث دوم: دين و حق انسان يك: آيا «بايد و نبايد»، حق محور نبوده و نافى «حق دار بودن» بشر است؟ جشن تكليف دو: آيا نظام بندگى و عبوديت با حقوق انسان در تضاد است؟ سه: آيا مجازاتهاى دنيوى و اخروى دليل تكليفگرا بودن دين است. دين، تأمين كننده حقوق انسان دين ابلاغ كننده حقوق واقعى بشر توضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 20براى يك طرف مطرح است و تكليف براى طرف مقابل («حق فرد - تكليف مقابل» كه حاصل آن نفع فرد و بار ديگرى و «حق مقابل - تكليف فرد» كه در نتيجه نفع آن براى ديگرى است و بار آن براى فرد.)اما نوع ديگرى از مناسبات، ميان حق و تكليف است كه حق و تكليف هرد و در يك سمت قرار دارند؛ هم حق براى فرد است و هم تكليف بر او است. در اين قسم، بازگشت تكاليف به حقوق است و تكليف راه تحقّق و ايجاد و احياى حق است. برخى امور، از آن جهت الزام مىشوند كه تنها راه تحقق يابى«حق»اند و بدون آنها استيفاى حقوق غير ممكن است. اين شكل از رابطه ميان حق و تكليف، در برخى امور مانند تعليم و تربيت بشر مطرح مىشود. در نظام آموزش و پرورش يك سلسله تكاليفى براى كودكان و محصلان مقرر مىكنند كه مثلاً اين مقدار مشق بنويسيد، اين مقدار درس بخوانيد، اين مقدار حفظ كنيد، اين مقدار در كلاس حضور داشته باشيد و... وقتى اين تكاليف مدرسه را تحليل كنيد، همه آنها به حقوق محصّل بر مىگردد و هيچكدام بار زايدى بر دوش وى نيست؛ يعنى محصل «بار مدرسه» را بر دوش نمىكشد، بلكه بار خود را به دوش دارد. مگر چه چيز زايدى بر او تحميل شده است؟ اگر گفتند مشق بنويس و...به خاطر آن است كه علم آموختن حق او است و چون وى حق خود را نمىداند و به بازى سرگرم است، همين استحقاق او با صبغه تكليف بيان مىشود و گرنه دانشمند شدن حق او است و تمام منافعش به خود او بر مىگردد. بر اين اساس تمام برنامههاى مدرسه، گرچه از منظر آموزش «تكليف» است، ولى از منظر پرورش «حق» است.اكنون كه مثال روشن شد به ممثّل مىپردازيم:در جريان حقوق و تكاليف دينى هم همين گونه است. اگر دين الهى بشر را به نماز، روزه، حج، زكات، تولّى، تبرّى و ساير موارد مكلف كرد، همه اينها به حقوق بشر بر مىگردد. انسان حق تكامل دارد، فهميدن حق اوست، حق رشد كردن دارد، حق دارد با فرشتگان همسايه شود، حق دارد كه از طبيعت جمادى برتر گردد و حق دارد از غريزه گياهى والاتر شود و از خوى حيوانيت بالا بيايد؛ چه اينكه حق دارد بار ديگر از فرشته پران و از مَلَك قربان گردد و از تمام قافله هستى به خداى هستى بخش متقرّبتر شود و حق دارد آنچه اندر وهم بلكه>اندر حقوق او است و تنها راه به دست آوردن آنها، احكام و تكاليف دينى است. اينكه دين مىگويد كارهايتان را قربة الى اللّه انجام دهيد؛ يعنى هر قدمى كه بر مىداريد، يك مرحله به ثمره تبيين احكام دينى اين است كه از لحاظ فقهى يك سلسله تكاليف به عهده افراد مكلف است، ليكن از منظر كلامى كه عهدهدار بيان ملاكهاى احكام و نيز مسؤول تشريح پىآمدهاى آنها است، يك سلسله حقوق براى بشر است.