بیشترلیست موضوعات مقدمه بحث نخست: انسان و حق حق چيست؟ انسان كيست؟ الف) هويت انسان ب) جايگاه انسان در هستى ج) ارتباط انسان با هستى جمع بندى بحث نخست بحث دوم: دين و حق انسان يك: آيا «بايد و نبايد»، حق محور نبوده و نافى «حق دار بودن» بشر است؟ جشن تكليف دو: آيا نظام بندگى و عبوديت با حقوق انسان در تضاد است؟ سه: آيا مجازاتهاى دنيوى و اخروى دليل تكليفگرا بودن دين است. دين، تأمين كننده حقوق انسان دين ابلاغ كننده حقوق واقعى بشر توضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 27است و او نخواست انجام دهد چرا وى را تعقيب مىكنند؟ در پاسخ اين پرسش بايد به تحليل معناى عذاب و اقسام آن و انحاى مجازات پرداخت.آيا مجازاتهاى خداوند اعتبارىاند يا نتيجه طبيعى اعمالاند؟ در توضيح بايد گفت: حقوقى كه براى انسان در نظر مىگيرند بر دو قسم است: حقوق اوليه و اساسى كه به حيات و موجوديت انسان بر مىگردد و حقوق ثانويهاى كه اصل حيات انسان به آنها وابسته نيست، هر چند وجود آنها در تكامل حيات بىتأثير نمىباشد. حق سلامتى، غذاى سالم، هواى سالم و چيزهايى از اين قبيل را مىتوان از حقوق اوليه دانست و امورى مثل تفريح كردن، پارك رفتن، مسافرت رفتن و بازى كردن را مىتوان از حقوق ثانويه شمرد. اگر كسى اين حقوق را رعايت نكند، تحت تعقيب حكومت اعتبارى قرار نمىگيرد و دستگاه قضايى وى را مجرم نمىشناسد و مجازاتى براى وى در نظر گرفته نمىشود. از اين جهت او آزاد و مختار است.اما سؤال اين است كه استيفا نكردن اين حقوق، هيچ پيامد منفى در نظام تكوين هم نخواهد داشت؟ ماهيت حقوق، اين است كه نسبت به مستحق فايدهاى دارند و در تكامل او مؤثراند و بدون آنها اختلالى در تعالى ذىحق به وجود مىآيد. ممكن است همه حقوق در يك سطح نباشند ولى به هر حال وجود آنها در ترقى صاحب حق سودمند است. اگر چيزى بود و نبودش نسبت به كسى مساوى باشد، مزيتى نداشته و نمىتوان آن را حق آن شخص ناميد.سلامتى يك حق است ولى استيفا نكردن آن، به تدريج حيات فرد را به خطر مىاندازد. براى تأمين سلامتى «بايد» تلاش كرد و از هواى سالم، غذاى سالم و ديگر عوامل سلامتى بهره برد.هر چند اين امور به عنوان حق محسوب مىشوند ولى استيفا نكردن آن نشاط، شادابى وسلامت روانى و بدنى فرد را تهديد مىكند. براى حفظ سلامت روانى هم مانند سلامت بدنى «بايد» تلاش كرد و از تفريحات سالم و امورى از اين دست استفاده كرد. اينجا اثرى ازمجازات دولتى و حكومتى نيست، بلكه پيامدهاى منفى استيفا نكردن حقوق مطرح است.بالأخره استيفا نكردن حقوق و عمل نكردن به تكاليفى كه اين حقوق را استيفا مىكند،پيامد منفى و آثار سوء دارد. اين را نمىتوان انكار كرد و نمىتوان آن را با «حق» بودنامور ياد شده متضاد دانست و گفت اگر اينها حق بشر هستند؛ پس چرا استيفا نكردن آنهاچنين پيامدهاى سنگينى دارند؟ حقوق و تكاليف دينى هم از اين قسماند. مجازاتهاى ترك تكاليف دينى، مجازاتهاى اعتبارى نيستند بلكه رهآورد طبيعى عمل فرد هستند. خداوند مىفرمايد: (أنا من المجرمين