بیشترلیست موضوعات مقدمه بحث نخست: انسان و حق حق چيست؟ انسان كيست؟ الف) هويت انسان ب) جايگاه انسان در هستى ج) ارتباط انسان با هستى جمع بندى بحث نخست بحث دوم: دين و حق انسان يك: آيا «بايد و نبايد»، حق محور نبوده و نافى «حق دار بودن» بشر است؟ جشن تكليف دو: آيا نظام بندگى و عبوديت با حقوق انسان در تضاد است؟ سه: آيا مجازاتهاى دنيوى و اخروى دليل تكليفگرا بودن دين است. دين، تأمين كننده حقوق انسان دين ابلاغ كننده حقوق واقعى بشر توضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 28منتقمون)؛(57) «ما از مجرمين انتقام مىگيريم». سؤال اين است كه اين انتقام به چه معنى است؟ انتقام و مجازات، چهار قسم است يكى «انتقام تشفّى» كه مظلوم از ظالم مىگيرد و بدين وسيله قلبش خنك مىشود. انتقام الهى از اين قسم نيست. ديگرى «انتقام انتظامى و قضايى» است كه دستگاه قضايى براى برقرارى امنيت جامعه و عبرت ديگران مىگيرد. اين هر چند حق است ولى انتقام الهى از اين قسم هم نيست. در قيامت از ناحيه غير خدا تهديدى نيست تا بدين وسيله امنيت برقرار شود و دنياى عمل نيست تا ديگران عبرت بگيرند. قسم سوم «انتقام طبى» است كه طبيب از بيمار ناپرهيز مىگيرد. بيمارى كه به طبيب حاذق مراجعه كرده و طبيب براى او نسخه داده، اگر به نسخه وى بىاعتنايى كند و بيمارى او تشديد شود، اين انتقام طبيبانه است. طبيب به بيمار ناپرهيز شلاق نمىزند بلكه به وى مىگويد چون به دستور پزشكى گوش نكردى به فلان درد مبتلا شدى انتقام او تشديد بيمارى و تهديد سلامتى مريض است. انتقام خداوند براى اوساط مردم در همين حدّ قابل توجيه است و اما چهارمين نوع انتقام كه دقيقتر از قبلى است، انتقام پدر و مادر از كودك بازى گوشى است كه مثلاً به وى نمىگويند به بخارى مشتعل دست نزن. بخارى سوزنده است گرچه شعلهاش زيبا است.سرپرست كودك به او مىگويد: اين شعله زيبا است ولى سوزنده است و به او دست نزن كه مىسوزى. كودك بازى گوش اعتنا نمىكند و به شعله دست مىزند؛ دست زدن همان و سوختن همان. انتقامها و مجازاتهاى الهى مىتواند از اين قسم چهارم باشد. درست است كه تكاليف به حقوق بر مىگردند. اما ترك تكاليفى كه راه رسيدن به حقوق هستند، ره آوردى جز آنچه عذاب ناميده مىشود، ندارد. درست است كه عذابها در آخرت ادراك مىشوند، اما همان لحظه كه گناه صورت مىگيرد، فرد تبهكار عذاب مىشود. در سوره مباركه نساء آمده است: «إنّ الذين يأكلون أموال اليتامى ظلماً إنَّما يأكلون في بطونهم ناراً و سيصلون سعيراً»؛(58)يعنى آن آتش نقد كوتاه مدت همين الآن موجود است، ليكن چون شخص تبه كار مست دنيا است سوختن را احساس نمىكند و گرنه هماكنون او آتش مىخورد. گناه در همين دنيا عذاب دوزخ است و آخرت تجسم آن است. پس اين گونه نيست كه خداوند بگويد چون شما حقوقتان را استيفا نكرديد، من مجازات اضافهاى براى شما قرار مىدهم. عذابى كه از ناحيه ترك تكليف به انسان مىرسد، پيامد طبيعى استيفا نكردن حقوق است.مجازاتهاى دنيوى دين نيز به همين صورت است. اگرمعلم، محصل گريز پاى خود را تنبيه مىكند، براى اين است كه او بيدار شود و از خطر جهل نجات يابد و براى ديگران هم