بیشترلیست موضوعات مقدمه بحث نخست: انسان و حق حق چيست؟ انسان كيست؟ الف) هويت انسان ب) جايگاه انسان در هستى ج) ارتباط انسان با هستى جمع بندى بحث نخست بحث دوم: دين و حق انسان يك: آيا «بايد و نبايد»، حق محور نبوده و نافى «حق دار بودن» بشر است؟ جشن تكليف دو: آيا نظام بندگى و عبوديت با حقوق انسان در تضاد است؟ سه: آيا مجازاتهاى دنيوى و اخروى دليل تكليفگرا بودن دين است. دين، تأمين كننده حقوق انسان دين ابلاغ كننده حقوق واقعى بشر توضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 33و در پيوند و تعامل انسان و جهان سرمايهاش اندك است، بايد از جاى ديگر مدد بگيرد و اگر بنا است واسطهها معرفت خود را از منبع اصلى اخد كنند. بهتر است كه همه به منبع اصلى معرفت مراجعه كنند.قرآن كريم مىفرمايد: سخن اساسى در باب هدايت و رهبرى، از آنِ كسى است كه هادى بالذات باشد. اگر دو موجود را فرض كرديم كه هر دو عالم، عاقل، عادل و معصوماند و هر دو مردم و جامعه را به حق دعوت مىكنند، ليكن يكى بالذات دعوت مىكند و ديگرى بالعرض، آنكه هادى بالذات است شايسته پيروى است: (أفمن يهدي إلى الحقّ أحق أن يتبع أمن لا يَهدِّى إلا أن يهدى)(61) در اين آيه تقابل ميان «يَهدى» و «لا يَهدى» نيست، روشن است كسى كه «يَهدى الى الحق» است، مقدم است بر «لا يَهدى الى الحق». بلكه تقابل ميان دو مبدأ است كه هر دو «يهدى إلى الحق»اند، منتهى يكى بالذات «يهدى الى الحق» است و ديگرى «لا يهدى إلّا أن يهدى». برابر آنچه در تفاسير آمده، اين آيه شريفه ناظر به رد قول كسانى است كه قائل به الوهيت فرشتگان و برخى انبيا بودهاند؛ زيرا هر چند فرشتگان و پيامبران نيز هادى الى الحقاند ولى هيچكدام مستقل و بالاصالة هادى نيستند. بنابراين، عقل حكم مىكند بايد به سراغ كسى رفت كه منبع و سرچشمه هدايت است. وقتى در باره فرشتگان و پيامبران اين گونه باشد، تكليف ديگران روشن است.در بحث شناخت نيز همين گونه است. بايد از كسى تبعيت كرد كه منبع اصيل شناخت است و او كسى جز خدا نيست - كه علم محض است -. اگر چنين باشد (و معلوم شد كه نه افراد عادى شناخت صحيحى از انسان دارند و نه پيامبران از آن جهت كه بشر عادىاند شناخت بالاصاله از حقيقت انسان دارند) معلوم مىگردد كه تعيين حقوق بشر نيز بايد در دست چه كسى باشد. كسى بايد زمام تعيين حقوق و تدوين قوانين حقوقى را در دست داشته باشد كه خالق بشر است و به همه هستى آگاهى دارد. حكيم مطلق و عادل محض باشد. با توجه به آنچه گفته شد، تنها چنين منبعى مىتواند حقوق واقعى انسان را تعيين كند و هر منبعى جز آن، توان اين كار را ندارد و چون فاقد عناصر محورى تعيين حق است هر چه انجام دهد، ره آوردى جز ستم به بشر نخواهد داشت.از اينجا مسألهاى به نام «حقّ تعيين حقوق بشر» مطرح مىشود. كه از آن كيست. اگر هر راهى را كه غير خدا طى كند، به حقوق واقعى بشر ختم نمىشود، پس بايد ديد چه كسى حق تعيين حقوق بشر را دارد؟ بر اساس آنچه بيان شد، بايد حق تعيين حقوق بشر بر عهده