حق و تکلیف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حق و تکلیف - نسخه متنی

عباس پسندیده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
‌صفحه‌ى 5

يكى از اضلاع سه گانه مثلثى است كه يك ضلع آن «جهان»، ضلع ديگر آن «انسان» و ضلع سوم آن پيوند «جهان و انسان» است. اين گونه نيست كه انسان كارى را بيرون از حوزه جهان يا منقطع از عالم انجام دهد، بلكه تمام ذرّات هستى او در عالم اثر مى‏گذارد؛ چه اينكه عالم هم در او اثر گذرا است. پس اگر كسى بخواهد انسان را بشناسد، چون انسان يكى از اضلاع سه گانه اين مثلث است، ناچار است جهان را بشناسد، از پيوند جهان و انسان آگاهى يابد و در باره شناخت انسانيتِ انسان نيز تلاش و كوشش كند. شناخت صحيح اضلاع سه گانه اين مثلث، راهى است مطمئن براى شناخت حقوق انسان؛ چرا كه حق انسان چيزى است كه با اين مثلث هماهنگ شود، يعنى هم با هويت و ساختار درون و بيرون انسان هماهنگ باشد، هم با نظام هستى و هم با پيوند انسان و جهان. پس اگر انسان در درون اين مثلث قرار دارد و در درون اين نظامِ به هم پيوسته زندگى مى‏كند، حقوق او، يعنى حقوق حكمت عملى و حقوقى كه در قبال اخلاق و فقه است و حقوقى كه به عنوان حقوق بشر، حقوق خانواده، حقوق جامعه و حقوق سياسى مطرح است. بايد با توجه به آن مثلث منظور منظوم شود. بايد ملاحظه كرد كه اولاً: چه چيزى در نظام هستى حق است، تا حقوق بشر با آن مطابق باشد. ثانياً: در ساختار انسان چه چيزى حق است تا حقوق بشر با آن هماهنگ گردد. ثالثاً: در پيوند ميان عالم و آدم، چه چيزى حق است تا حقوق بشر با آن هم‏آوا باشد. اين يك اصل در شناخت حقوق انسان است.

گفتنى است، شناخت انسان در فضاى اين مثلثِ نظام يافته، مى‏تواند راه‏هاى فراوانى داشته باشد. بهترين راه آن، عنايت تام به رهنمود و سخن انسان آفرين است. انسان اگر موجودى تصادفى بود و مانند علف‏هاى هرز به خودى خود مى‏روييد، مى‏توانست در شناخت خودش اظهار نظر كند. يا اينكه اگر معتقد شويم انسان تصادفى نيست و علّت دارد، ولى علّت فاعلى‏اش خودش مى‏باشد! آنگاه جامعه انسانى، عقل جمعى و مانند آن، مى‏توانست در شناخت انسان كارگشا باشد و وقتى انسان خود را با خِرَدْ فردى يا جمعى شناخت مى‏تواند حق و تكليف خودش را مشخص سازد. اما اگر برهان عقلى و نقلى ثابت كرد كه انسان نه تصادقى است و نه وابسته به خود، بلكه در حدوث و بقا به خداوند وابسته است، ناچار است در شناخت انسان از راهنمايى انسان آفرين كمك بگيرد. اين نيز اصل ديگرى است كه بايد در شناخت آفريده‏ها، تعليم آفريدگار را مورد توجه قرار داد. در غير اين

/ 41