حق و تکلیف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حق و تکلیف - نسخه متنی

عباس پسندیده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
‌صفحه‌ى 7

سبب ايجادى به نام خداوند باشد، به گونه ديگر. كارفرما حقوق و وظايفى دارد و كارمند حقوق و وظايفى ديگر. آن‏كه خالقى براى خود قائل نباشد، نظام حقوق و تكاليف او «انسان محور» است و كسى كه خالق خود را بشناسد، نظام حقوق و تكاليف او متناسب با مخلوق بودن خودش و خالق بودن خداى او است. بى شك آن‏كه در اصل پيدايش و بقا وابسته است، نمى‏تواند مبدأ پيدايش و منبع تداوم خود را ناديده انگارد. چگونه مى‏شود موجودى كه در اصل هويت به غير خود وابسته است، در بحث حقوق مستقل از مبدأ خود عمل كند؟ چنين مطلبى اصلاً فرض علمى ندارد.

2- «معرفت ربوبيت خدا»؛ پرسش اين است كه پس از اصل خلقت انسان، تدبير گرِ امور وى كيست؟ آيا ربوبيت و پرورش انسان در دستان خود او است يا ربّ و پروردگار ديگرى دارد؟ اين بحث، هم درمورد كسانى كه خدا را قبول ندارند صدق مى‏كند و هم در باره كسانى كه خالقيت خدا را در مقام علم پذيرفته‏اند. كسى كه خالقى براى انسان قائل نباشد، ربوبيت و تدبير شخص ديگرى را هم قبول ندارد.

اما در ميان كسانى كه خالقيت خداوند را در مقام علم در مقام علم پذيرفته‏اند، ممكن است كسانى باشند كه ربوبيت او را حداقل در مقام عمل به رسميت نشناسند. در قرآن كريم آمده است: (و لئن سألتهم من خلقهم ليقولن اللّه قل فاَنَّى يؤفكون)(13) اين گروه معتقدند كه تدبير امور آنان به خودشان تفويض شده و آنان خود صاحب اختيار خوديش هستند. خطر تفويض از خطر جبر هم بدتر است. اين در حقيقت ناديده گرفتن توحيد ربوبى است. با چنين نگرشى اگر كسى به سراغ بحث حقوق و تكاليف برود، بدون ترديد نتيجه‏اش با كسى كه خدا را ربّ خود مى‏داند، تفاوت اساسى خواهد داشت. كسى كه ربوبيت خدا را نپذيرد، در حقيقت ميل و هوس خود را خداى خود قرار داده است: (أفرأيت من اتخذ الهه هواه)(14) آن‏كه اُمانيستى مى‏انديشد، مى‏گويد: منشأ تقنين و تصميم انسان است و ديگر هيچ؛ طبع و ميل و فرهنگ و سنن او به منزله قرآن و عترت وى است و حقوق خود را بر اساس ميل و خواست خود تنظيم و تدوين مى‏كند. غافل از آن‏كه همواره ميل انسان با مصلحت او هماهنگ نيست: (عسى أن تكرهوا شيئاً و هو خير لكم و عسى ان تحبّوا شيئاً و هو كره لكم)(15)

بديهى است كه چنين نظام حقوقى، ره آوردى جز ظلم بر خود ندارد. اينجا است كه گفته مى‏شود حقوق بشر بايد با واقعيات تكوينى هماهنگ باشد. ممكن است چيزى با ميل بشر تطبيق كند اما مطابق مصلحت وى نباشد و چه بسا چيزى براى بشر ناخوشايند است، ليكن به

/ 41