بیشترلیست موضوعات مقدمه بحث نخست: انسان و حق حق چيست؟ انسان كيست؟ الف) هويت انسان ب) جايگاه انسان در هستى ج) ارتباط انسان با هستى جمع بندى بحث نخست بحث دوم: دين و حق انسان يك: آيا «بايد و نبايد»، حق محور نبوده و نافى «حق دار بودن» بشر است؟ جشن تكليف دو: آيا نظام بندگى و عبوديت با حقوق انسان در تضاد است؟ سه: آيا مجازاتهاى دنيوى و اخروى دليل تكليفگرا بودن دين است. دين، تأمين كننده حقوق انسان دين ابلاغ كننده حقوق واقعى بشر توضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 8مصلحت وى نيست. اينجا است كه «اراده انسانى» بايد تعديل شود؛ زيرا انسان بر اساس اراده خود مىتواند مصلحت را بر خواست خود مقدم سازد. لذا مىگويند انسان «متحرّك بالاراده» است، نه «متحرك بالميل». فرق انسان با حيوان و نبات و جماد در منشأ تحريك است. توضيح آنكه همه موجودات داراى جاذبه و دافعه هستند. مثلاً در جماد اين گونه نيست كه يك سنگ، هر خاكى را جذب كند و به لعل بدخشان يا عقيق يمن تبديل شود. در مرتبهاى بالاتر گياه نيز هر نوع مواد معدنى را جذب نمىكند. در مرتبه بعد حيوان قرار دارد كه بر اساس ميل حركت مىكند. اما انسان موجودى است كه در بالاترين رتبه واقع است و حركت او بر اساس اراده تنظيم مىشود. اگر انسان خود را در سطح جماد و نبات تعريف كند، نظام حقوقى خود را به گونهاى تنظيم مىكند و اگر خود را در سطح حيوان تعريف كند، به گونهاى ديگر و اگر خود را «انسان» بداند، به شكل ديگرى عمل مىكند. رهآورد دو قسم اول، ناهماهنگى ميان حقوق و تكوين است و لذا خداوند مىفرمايد: (ثُمَّ قست قلوبكم من بعد ذلك فهى كالحجارة أو أشدّ قسوةً)(16) و مىفرمايد: (إن هم الا كالانعام بل هم أضلّ)(17). اما قسم سوم با نظام تكوين هماهنگ است. كسى كه مسلمان باشد و به توحيد ربوبى اعتقاد داشته باشد، حقوق خود را بر اساس توحيد ربوبى و با مصلحت انسانى تنظيم مىكند، نه ميل و خواست خود. اگر كسى با زبان بگويد «من مسلمانم» و در دل معتقد باشد «هر چه بشر مىخواهد حق است»، اين ناهماهنگى ميان زبان و ذهن اسلامى سخن گفتن و امانيستى فكر كردن است.از همين جا مىتوان مفهوم بخشى از آيات را كه مسأله «ظلم به خود» را مطرح كرده است، درك كرد. اگر حقوق بشر بر اساس ميل وى تنظيم شود، موجب ظلم به خود انسان مىشود؛ چون همواره ميل انسان با مصلحت او هماهنگ نيست. اگر حقوق انسان به گونهاى تنظيم شود كه او را به موجودى بدتر از جماد و نبات تبديل سازد، به او ظلم كرده است و اگر به گونهاى باشد كه او را پستتر از حيوان سازد، به او ستم كرده است. آيا قانونى را كه موجب ستم به انسان شود، مىتوان حق او ناميد؟!3- «هويت انسان لايههاى سه گانه دارد»؛ يك لايه خودِ حيوانى است كه قرآن در تفسير از آنْ، مىفرمايد: (يأكل الطعام و يمشى فى الأسواق)(18) لايه برتر، خودِ انسانى است كه داراى تفكّر و تعقل و عزم و جزم و... است. لايه سوم كه برترين خود انسان است، خودِ خودِ خود است كه امانت الهى است. آيه شريفهاى كه مىگويد: انسان مورد سؤال قرار مىگيرد و از او پرسيده مىشود كه گوش و چشم و دل را در چه راهى صرف كردى، (لا تقف ما ليس لك به علم داشتن دانش و آگاهى كامل،از لوازم تدوين حقوق است. بدون احاطه كامل به همه جوانب يك موضوع، نمىتوان حقوق او را تدوين كرد و تنظيم مواد حقوقى بدون اطلاع كامل از هويت مستحق، منجر به ستم خواهد شد. انسان به هر قلهاى از دانش كه برسد، بهره اندكى از علم برده است.