«زهد» و «قناعت» از مفاهيمى است كه در فرهنگ و اخلاق اسلامى نسبت به آن ها تعريف و تمجيد گرديده و كسب آن ها ارزشمند و پسنديده شمرده شده است، به طورى كه در روايات اسلامى، از زهد به عنوان كليد هر خير( ) و موجب درك شيرينى ايمان در قلب،( ) راحتى در دنيا،( ) هدايت و بصيرت،( ) كليد رحمت هاى الهى و مقامات اخروى و نجات از آتش( ) و روش و اخلاق همه انبيا: ياد شده( ) و از قناعت و صرفه جويى به عنوان عامل بى نيازى از مردم،( ) دوام نعمت،( ) بهترين كمك براى اصلاح نفس( ) و ثروتى كه هرگز نابود نمى گردد( ) ياد شده است.اگر دو واژه «زهد» و «قناعت» را به معناى ترك دنيا و گوشه گيرى از اجتماع و سلب مسؤوليت از خود بدانيم و از سوى ديگر، «توسعه» به گردش چرخ هاى توليد و صنعت و رونق اقتصادى، توليد هر چه بيش تر و مصرف هر چه زيادتر تعريف گردد، طبعاً اين نتيجه به دست مى آيد كه وجود اين دو مفهوم در فرهنگ و اخلاق اسلامى و ترغيب به آن دو مانع توسعه مى باشد و با پيمودن اين مسير ناسازگار است. بنابراين، ابتدا براى رفع اين اشكال، لازم است مفهوم واقعى اين دو اصطلاح در اخلاق و فرهنگ اسلامى تبيين گردد، سپس كيفيت بسترسازى مناسب آن ها براى توسعه اقتصادى روشن شود تا به عنوان دو عامل تسريع مطرح گردند:«زهد» عبارت است از تمايل و رغبت نداشتن به چيزى كه معمولاً نسبت به آن ميل و رغبت وجود دارد، ولى انسان در اثر عواملى اختيارى نسبت به آن بى رغبتى نشان مى دهد و زيبايى و ارزش هاى آن را ناچيز مى شمارد.( )از امام صادق(ع) روايت شده است كه «زهد در دنيا به معناى كوتاه كردن آرزو و سپاس گزارى در مقابل هر نعمت و خوددارى از گناهان و معاصى است.»( ) آن حضرت در سخن ديگرى مى فرمايد: «زهد به معناى ترك هر چيزى است كه انسان را از ياد خدا باز مى دارد.»( )آياتى از قرآن كريم نعمت هاى الهى را بر شمرده، انسان را متوجه گستردگى، فراوانى، تنوع و زيبايى آن ها نموده و با ارج نهادن به مقام انسان و منّت نهادن بر او، از انسان خواسته است كه شكر و سپاس آن ها را به جا آورد. از مجموع اين آيات استفاده مى شود كه خداوند دوست دارد انسان با ديدن نعمت ها بر درجات ايمان و معرفت خود بيفزايد و با ديدن مناظر زيباى طبيعت، لذت ببرد و از آن ها بهره مند گردد،( ) نه اين كه خود را محروم سازد و تصور نمايد چنين محروميتى مطلوب است. امام صادق(ع) در اين باره مى فرمايد: «زمانى كه نعمت ها وفور يافت و دنيا به انسان رو آورد، بندگان شايسته و افراد با ايمان در استفاده از آن ها سزاوارترند.»( ) پيامبر گرامى(ص) مى فرمايد: «خداوند زيباست و زيبايى را دوست دارد و همچنين دوست دارد اثر نعمتش را در زندگى بنده اش ببيند.»( )از آيات قرآنى و سخنان پيشوايان معصوم: چنين برداشت مى گردد كه استفاده معقول از نعمت هاى الهى از نظر اسلام مطلوب و مورد تأكيد است و حتى ايجاد گشايش و رفاه نسبى براى خانواده، نزديكان و اكتفا ننمودن به حداقل نيز براى عموم مجاز و پسنديده مى باشد. ولى افراط در زيبا سازى و هدف قرار گرفتن رفاه و آسايش در زندگى و به دنبال آن، خوش گذارانى و عيّاشى نيز مورد نكوهش است; زيرا پيامدهاى فردى و اجتماعى نامطلوبى به دنبال دارد. در چنين وضعى، افراد جامعه از ياد خدا غافل و اسير مظاهر دنيا گشته و به جاى شكرگزارى و استفاده معقول از نعمت هاى الهى ديگر، به موارد مشروع بسنده نمى كنند و به طغيان و سركشى مى پردازند.حدّ مطلوب بهره مندى و استفاده از نعمت هاى الهى و مصرف ايده آل از ديدگاه اسلام آن است كه همراه با رعايت اعتدال، قناعت و به قدر كفاف باشد. اعتدال و ميانه روى در مصرف، كه در روايات از آن به «قصد» و «اقتصاد» تعبير شده، حدّ وسطى است كه در آن اسراف و تقتير (سخت گيرى در مصرف) نباشد.( ) البته اين حد نسبت به افراد گوناگون و شأن و شخصيت اجتماعى آنان متفاوت است. مصرف در حدّ كفاف هنگامى است كه مصارف مربوط به نيازهاى ضرورى (مانند خوراك، پوشاك، مسكن و درمان) از حدّ متوسط جامعه بيش تر شده و امكانات مصرفى شخص به درجه اى رسيده باشد كه مصرف بيش تر، از نظر جامعه افراط و زياده روى تلقى شود.( )تعريف مزبور مطابق با معناى «كفاف» در عربى است; زيرا قدر كفاف آن اندازه از امكانات زندگى است كه انسان را از ديگران و درخواست از آن ها بى نياز كند.( ) بنابراين، از نظر اسلام، گرچه برخوردارى از نعمت هاى الهى، آراستگى و موجب رفاه و گشايش در زندگى مطلوب بوده و عدم استفاده و محروم نمودن خود از آن ها مورد نكوهش قرار گرفته، اما اين به آن معنا نيست كه اگر رفاه و آسايش مايه دل بستگى به دنيا شود و هدف قرار گيرد باز هم مطلوب مى باشد، بلكه در چنين شرايطى، زهد و ترك برخى لذت ها يا كاستن از آن ها ضرورت مى يابد. همچنين رفاه و بهبود كيفى زندگى آنگاه مطلوب است كه همه مردم امكان برخوردارى از آن را داشته باشند. اما در شرايطى كه بيش تر افراد جامعه در تنگناى فقر اقتصادى به سر مى برند، افراد متمكّن و مرفّه بايد ديگران را بهره مند سازند و زندگى خود را هماهنگ و متناسب با عامّه قرار دهند. چنين شيوه اى درباره رهبران جامعه كه مسؤوليت تدبير و اداره آن را بر عهده دارند ضرورت پيدا مى كند.( )بنابراين، كسانى كه فكر كرده اند كه وجود مفاهيمى چون زهد و قناعت و ترغيب به آن در اخلاق اسلامى با توسعه اقتصادى سازگار نيست، يا آن ديد كلى و نگرش نظام مند را (كه با مطالعه جامع در جهان بينى، اخلاق و عقايد اسلامى به دست مى آيد) مورد غفلت قرار داده اند و تنها به يك بعد از مطالب توجه كرده اند و يا اين كه دو واژه «زهد» و «رهبانيت» (به معناى ترك دنيا) را مترادف گرفته اند.