ضرورت وجود نگرش علمى در جامعه براى رسيدن به توسعه از اين جهت است كه يكى از عوامل مهم در توسعه اقتصادى، بالا رفتن سطح رفاه جامعه همراه با افزايش توان توليدى و پيشرفت فن آورى مى باشد و بدين منظور، بايد روش هاى توليد بهبود يابد و كارايى آن بيش تر گردد ـ يعنى: با پيشرفت هاى علمى و صنعتى، بهترين و كم هزينه ترين روش ها كشف و اتخّاذ گردد ـ تا افزايش توليد كالا و ارائه خدمات با كارايى بالا امكان پذير گردد و اين افزايش مرهون توان توليدى خودِ جامعه است كه تنها در صورت حاكم بودن روحيه علمى و وجود چنين فرهنگى ميسور مى گردد. لذا، كشورى را كه كالاها و خدمات مورد نياز خود را با صادرات منابع زير زمينى و مواد اوليه و وارد كردن كالاهاى ساخته شده از خارج تأمين مى كند و در هر زمينه اى به استخدام متخصصان خارجى نيازمند است، نمى توان توسعه يافته قلمداد نمود، گرچه همه كالاها و خدمات به وفور در دسترس همگان باشد; مانند كشورهاى نفت خيز حوزه خليج فارس كه از سطح رفاه و درآمد سرانه بالايى برخوردارند، ولى توان توليد و فن آورى پيشرفته ندارند و كالاها و خدمات مورد نياز خود را عمدتاً با فروش نفت از غرب وارد مى كنند. درباره جايگاه علم و دانش در اسلام، همين بس كه كسب علم به عنوان يك فريضه و تكليف الهى همگانى( ) براى تمام دوران عمر( ) و از هر جاى ممكن( ) مورد تأكيد قرار گرفته است. مقام محصّل و دانش پژوه علوم آن چنان والاست كه تلاش و كوشش او براى تحصيل به منزله جهاد در راه خدا مى باشد،( ) هر موجودى براى طالب علم از خداوند طلب آمرزش مى نمايد،( ) تفكر در مخلوقات الهى برترين عبادات به شمار( ) مى رود. عقل به عنوان حجّت و دليل باطنى در وجود هر انسان معرفى گرديده است،( )اهل فهم و عقل مورد بشارت الهى واقع گرديده اند( ) و قرآن از ما مى خواهد از هر مطلبى كه به آن علم نداريم پيروى ننماييم.( )مرحوم علّامه طباطبائى، مفسّر بزرگ قرآن، درباره مطابقت اين دستور قرآن با فطرت مى فرمايد: پيروى نكردن از چيزى كه بدان علم نداريم و متابعت از علم در حقيقت، حكمى است كه فطرت خود بشر آن را امضا مى كند; زيرا انسان فطرتاً در مسير زندگيش ـ يعنى: در اعتقاد و عملش ـ جز رسيدن به واقع هدفى ندارد. او مى خواهد اعتقاد و عملى داشته باشد كه بتواند قاطعانه بگويد: واقع و حقيقت همين است و بس. و اين تنها با پيروى از علم محقق مى شود و گمان و شك چنين اثرى ندارد و مظنون و مشكوك را نمى توان گفت عين واقع است.( )ممكن است كسى بگويد مصداق همه تأكيدها و توصيه ها نسبت به كسب علم، علمِ خود دين و تفكّر در آن است; يعنى: همه مردم به خود دين عالم شوند. ولى اين برداشت صحيح به نظر نمى رسد; زيرا فريضه علم از هر حيث، تابع نوع و ميزان احتياجات جامعه اسلامى است و تأكيدها و تشويق هاى اسلام نسبت به فراگيرى علم و در نظر گرفتن مقامى والا براى عالم و متعلّم منحصر به تحصيل علوم دينى نيست. در اين زمينه، براى توضيح بيشتر، مى توان به وجوهى استدلال نمود يا اين نظر را با آن تقويت و تأئيد نمود. برخى از اين وجوه عبارت است از: