زهد و قناعت; عامل تسريع توسعه - نقش ارزشها در فرایند توسعه اقتصادی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقش ارزشها در فرایند توسعه اقتصادی - نسخه متنی

خلیلیان، محمدجمال

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زهد و قناعت; عامل تسريع توسعه

زهد و قناعت به معنايى كه تبيين گرديد، نه تنها مانع توسعه نيست، بلكه مى تواند عاملى در جهت تسريع آن باشد; زيرا جامعه اى كه مصارف اضافى خود را حذف و از تشريفات و تجمّلاتى كه بر اساس نيازهاى كاذب و روحيه اشرافى گيرى و رفاه زدگى شكل گرفته بر حذر باشد، قادر خواهد بود پس انداز بيش ترى در جهت سرمايه گذارى هاى لازم براى توسعه داشته باشد و اين نكته اى است كه ماكس وبر نيز بر آن تأكيد نموده است. او اساساً پيدايش سرمايه دارى را بر اثر زهد پروتستانيسم مى داند; زيرا پروتستان ها، كه بازگشت به اخلاقيات و ارزش هاى مسيحيت را هدف خود قرار داده بودند، بر زهد و كم مصرف كردن تأكيد داشتند.

نكته ديگر اين كه با گسترش روحيه قناعت و صرفه جويى در جامعه، واردات و صادرات جامعه و تراز پرداخت هاى آن بهبود يافته و با كم شدن نيازهاى وارداتى، حركت در جهت استقلال كامل اقتصادى تسهيل مى گردد. علاوه بر نتايج مذكور، با توجه به روحيه ايثار و همدردى با محرومان جامعه (به عنوان يكى از آثار زهد و قناعت)، توسعه اقتصادى با توزيع عادلانه تر درآمد و ثروت همراه مى گردد و عدالت اجتماعى در جامعه گسترش مى يابد.

تأكيد بر عزّت و سربلندى جامعه اسلامى

از مفاهيم و عناوينى كه تأكيد و اهتمام بر آن بستر مناسبى را براى رسيدن جامعه به رشد و توسعه اى مطلوب فراهم مى آورد، ضرورت كسب عزّت و سربلندى براى جامعه اسلامى است; زيرا براى دست يابى به اين هدف، جامعه بايد از جنبه هاى گوناگون اقتصادى، سياسى، فرهنگى و نظامى به شكوفايى و اقتدار لازم برسد تا نيازى به بيگانگان نداشته باشد و نه تنها از وابستگى و سلطه پذيرى در امان بماند، بلكه با كسب برترى در تمام زمينه ها، خود را به رشد و توسعه مورد نظر برساند و براى ديگران الگو و نمونه اى شايسته و مناسب باشد.

قرآن كريم عزّت را مخصوص خداوند متعال و رسول او(ص) و مؤمنان دانسته( ) و سرچشمه تمام عزّت ها را متعلّق به ذات مقدس حق تعالى دانسته است.( ) آيات قرآن به همه مسلمانان هشدار مى دهد كه عزّت خود را در دوستى با دشمنان اسلام نجويند، بلكه تكيه گاه خود را ذات پاك خداوندى قرار دهند كه سرچشمه همه عزّت هاست. غير خدا و دشمنان اسلام عزّتى ندارند كه به كسى ببخشند و اگر هم مى داشتند قابل اعتماد نبودند; زيرا هر زمان منافع آن ها اقتضا كند، صميمى ترين دوستان خود را رها مى سازند، چنان كه تاريخ معاصر شاهد گويايى بر اين واقعيت است.

كسب عزّت و حفظ آن در نظر پيامبر گرامى اسلام و پيشوايان معصوم: از اهميت فوق العاده اى برخوردار است، به گونه اى كه آن حضرت مى فرمايد: «اگر كسى با ميل و رغبت ذلّت را بپذيرد، از ما اهل بيت: نيست.»( ) حضرت حسين بن على(ع) مى فرمايد: «مرگ با عزّت بهتر از زندگى همراه با ذلّت و خوارى است»;( ) زيرا از دست رفتن عزّت به منزله نابودى انسانيت انسان است و حيات حقيقى با عزّت همراه و زندگى در سايه ذلت، مرگ واقعى مى باشد. در جاى ديگر، آن پيشواى معصوم و امام آزادگان جهان مى فرمايد: «من مرگ با عزّت را چيزى جز سعادت و زندگى با ستمگران را جز مرگ و نابودى نمى دانم.»( ) آن حضرت در پاسخ به دعوت از ايشان براى بيعت با يزيد، پس از جملاتى مى فرمايد: «هيهاتَ مِناَ الذِلّةَ»; ذلّت از ما (اهل بيت پيامبر:) دور است.( )

سخنان امام حسين(ع) و قيام خونين آن حضرت به خوبى بر ضرورت حفظ عزّت و كرامت انسانىِ فرد و جامعه دلالت دارد و در اين راستا، پيام عاشورا پيام عزّتى است كه حتى دشمنان نيز بدان اقرار دارند. عزّت و شرافت مسلمان و حفظ آن از چنان اهميتى برخوردار است كه انسان به مقتضاى اجتماعى بودن و رابطه با ديگران گرچه لازم مى شود كه از آنان درخواستى داشته باشد يا در برخى كارها كمك بخواهد، ولى هرگز نبايد خود را كوچك كند و با شكستن عزّتش آن ها را تأمين نمايد; زيرا اگر عزّت انسان شكسته شود، هويّت و شخصيّت او و به دنبال آن، امنيت اعتقادى و اخلاقى اش در معرض تهديد قرار مى گيرد. پيامبر اكرم(ص) در اين باره مى فرمايد: «حوايج و نيازهاى خود را با عزّت نفس طلب نماييد.»( )

جامعه اى كه براى اداره خود دست نياز به سوى بيگانگان دراز نمايد و به منابع و امكانات خود متكّى نبوده و قادر نباشد استعداد افراد را در جهت نيل به خودكفايى و پيشرفت هاى علمى شكوفا سازد، هيچ گاه به توسعه اقتصادى، سياسى و فرهنگى نخواهد رسيد; زيرا افراد با از دست دادن اعتماد به نفس، هويّت و شخصيت فرهنگى و اجتماعى خود را فراموش مى كنند و با حاكم شدن روحيه خود باختگى و يأس بر آنان، نه تنها به استقلالى همه جانبه نخواهند رسيد، بلكه روند وابستگى آنان به بيگانه هر روز تشديد مى گردد.

/ 20