موضوع:تجليل از شخصيت على (ع) - دفاع از کشور اسلامى در مقابل متجاوز - صحیفه امام جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 19

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

صبح 15 فروردين 1364 / 13 رجب 1405

مکان:

تهران، حسينيه جماران

موضوع:تجليل از شخصيت على (ع) - دفاع از کشور اسلامى در مقابل متجاوز

مناسبت:

ميلاد حضرت على (ع)

حضار:

محلاتى، فضلاللّه (نماينده امام در سپاه پاسداران)، رحمانى (فرمانده بسيج مستضعفان)،

بسم اللّه الرحمن الرحيم

اهالى جنوب تهران، اعضاى سپاه پاسداران، پرسنل ارتش و ايتام کمالات حضرت على(ع) اين روز مبارک را به همه آقايان حضار و به ملت بزرگوار ايران و به همه مسلمين جهان تبريک عرض مى کنم.

اميدوارم خداوند به برکت اين روز مبارک، برکاتش را بر همه مسلمين، خصوصا به ملت شريف ايران نازل بفرمايد.

مولود امروز، وصف کردنى نيست، آنچه که وصف کنند از او، دون شان اوست و آنچه شعرا و عرفا و فلاسفه و ديگران درباره او گفته اند، شمه اى از آن چيزى است که او هست.

غالبا مسائلى که درک مى کرده اند و مى کنند راجع به مولا على بن ابى طالب، عرضه مى داريم.

آن چيزهايى را که ما نمى توانيم درک کنيم و دست عرفا و فلاسفه و ديگران از آن کوتاه هست، آن چيز قابل ذکر نيست.

انسان تا نشناسد، نمى تواند بگويد و آن مقدارى هم که در دسترس ماست، آن قدر زياد است که گفتن او محتاج به زمانهاى طولانى است.

ولهذا ما بايد در پيشگاه مبارک ايشان عذرخواهى کنيم و عذر تقصير بخواهيم که ما قاصريم و نمى توانيم بيان کمال شما را بکنيم.

اطاعت الهى و حفظ اسلام اساس جنگهاى على (ع) آن چيزى که موجب تاسف است اين است که نگذاشتند حضرت امير - سلام اللّه عليه - آن طور که بايد و دلخواه اسلام است، جلوه پيدا کند.

در مدت کوتاه خلافت ظاهرى ايشان، سه تا جنگ پيش آمد که از خود مسلمين بود.

اين منحرفين که ايران را متهم مى کنند به اينکه چرا با مسلمين شما جنگ مى کنيد، علاوه بر اينکه ما حزب بعث را مسلم نمى دانيم، بلکه ضد اسلام مى دانيم و مردم عراق مبتلاى به او هستند و مردم ايران هم همين طور، و جنگ با مسلم نيست گرچه از مسلمين او سپر قرار مى دهد و مى آورد در جبهه ها، لکن جنگ با مسلم نيست.

علاوه بر اين ما فرض مى کنيم که مسلم باشد، شماها صدام را از اصحاب رسول اللّه مسلمتر مى دانيد اين معممين اهل سنت بعضيشان -درباريهاى اينها - صدام و امثال صدام را از مقدسهاى نهروان(1) بالاتر مى دانند آنهايى که جبينشان پينه داشت و نماز شب هم مى خواندند.

حضرت امير سه جنگى(2) را که کرده است با اصحاب پيغمبر، با نزديکان پيغمبر، با مقدسهاى حقه باز کرده است و اين براى مصلحت اسلام بوده است.

گرچه من مى دانم که در بعض دلها اشکال به حضرت امير هم هست، بعضى اشخاص به حضرت امير هم اشکال دارند، ولو جرات نمى کنند بگويند که چرا با مسلمانها جنگ کرده است! لکن حضرت امير تابع اسلام است، اسلام بگويد با مسلمين جنگ کن، جنگ مى کند، بگويد با کفار جنگ کن، جنگ مى کند، وقتى بنا شد يک طايفه اى از مسلمين، اينها توطئه کردند براى اينکه اسلامى که مى خواهد متولد بشود، اين را از بين ببرند و يک دسته ديگر هم اغفال کردند دنبال اين معنا، تکليف حضرت امير -سلام اللّه عليه - است که شمشير را بکشد و در سه جنگ با مسلمين يعنى کسانى که اظهار اسلام مى کردند و فرياد اسلام مى کشيدند و همه شان هم از صدام مسلمانتر بودند، شمشير را بکشد و در سه جنگ با مسلمانها جنگ بکند براى اطاعت امر خدا و براى حفظ اساس اسلام.

آن روزى که اساس اسلام و اساس ديانت اسلام بستگى دارد به جنگ کردن با کسانى که اظهار اسلام مى کنند يا واقعا هم مسلمان هستند، وقتى بنابراين شد، شمشير را بايد بکشند مسلمين و با آنها جنگ بکنند.

اين کوردلهايى که براى طرفدارى از قدرتهاى بزرگ و براى طرفدارى از سلطنت طلبها و منافقين و امثال اينها به ايران و رزمندگان ايران و علماى اسلام در ايران اشکال مى کنند، اينها اشکالشان را ببرند در صدر اسلام طرح کنند، ببينند که بايد چه بگويند! اميرالمؤمنين را قبول ندارند قبول دارند.

در آنجا ببينند چه واقعه اى اتفاق افتاد و براى چه اتفاق افتاد، انگيزه چى بود آنها مى خواستند برگردانند اسلام را به همان مسائل زمان جاهليت، ولو در صورت اسلام.

تکليف اميرالمؤمنين در اين وقت چى بود جز اين بود که عمل کرد دفاع از کشور اسلام وظيفه شرعى مردم ما اعتقادمان اين است که صدام مى خواهد اسلام را برگرداند به کفر و الحاد.

ما اعتقادمان اين است که امريکا از اسلام ترسيده است و مى خواهد اسلام را به هم بزند، تصريح هم مى کند.

ما اين کسانى که با دولت اسلامى ايران معارضه مى کنند، اعتقادمان اين است که اينها با اسلام دارند معارضه مى کنند.

ما روى اين اعتقاد با اينها تا آخر بايد مبارزه کنيم براى اينکه اسلام همچه تکليفى براى ما معين کرده است.

کسى که همه موافقينش عبارتند از اشخاصى که منحرفين هستند از اسلام، امريکايش منحرف، ديگرانش منحرف، کسى که اين طور است و در مملکت خودش با مسلمين آن طور عمل مى کند و با مسلمين ما هم اين طور عمل مى کند، اين کس را جز اينکه با او به مبارزه برخيزيم، راهى نداريم.

و ما تا آخر دنبال اين مطلب هستيم و خواهيم بود و به حرفهاى مفت آنهايى که انحراف دارند، انحراف عقلى دارند، انحراف فکرى دارند، به حرفهاى آنها اعتنايى نمى کنيم، ما تکليف را ملاحظه مى کنيم.

علماى اسلام الان در ايران - علماى بزرگ ايران - همه شان موافق با اين مسئله هستند و مؤمنين هم همين طورند و بازاريها و کشاورزها و ديگران، اهل ادارات، همه اينها، اينها خلص از مؤمنين هستند که با اين امر موافق هستند.

و از آن طرف اگر خداى نخواسته ، در اين جنگ امريکا پيروز بشود و صدام را پيروز بکند، اسلام يک سيلى اى مى خورد که تا آخر، تا زمانهاى طولانى، نمى تواند سرش را بلند کند.

وقتى ما در يک همچه مقامى واقع هستيم و يک همچه تکليفى را احراز کرديم، بر همه ما لازم است و واجب شرعى است که از اسلام دفاع کنيم.

علاوه بر همه اينها مسئله ، مسئله اين نيست که ما جنگ مى کنيم، ما دفاع مى کنيم.

کسى که به ما حمله کرده و اين طور ويرانگرى کرده است در کشورمان، ما لازم است دفاع کنيم.

دفاع را احدى از مسلمين نيست که ، احدى از علماى اسلام نيست که بگويد دفاع در اسلام نيست.

دفاع هيچ احتياج به يک ولى اى ندارد، هيچ احتياج به يک امامى ندارد.

تمام مسلمين اگر يک وقت بنا شد برشان هجمه بشود، خودشان بايد دفاع کنند، مستقلاند در اين امر.

و کشور ايران مستقلا، ولو اينکه ولى فقيه هم نگويد، ولو اين که علما هم نگويند - با اينکه مى گويند آنها هم - مردم مکلف شرعى هستند به اينکه دفاع کنند و حکم عقلشان اين است که از کشور خودشان، از ناموس خودشان، از مال خودشان دفاع کنند.

و شما مى دانيد که اگر خداى نخواسته ، اين حزب بعث مهلت پيدا بکند و مهلت به او داده بشود، اين با کشورعراق چه مى کند، و با کشور ما چه مى کند.

و ما تا آخر ايستاده ايم.

ما دنبال اسلام هستيم.

دنبال احکام اسلام، و حکم اسلام اين است امروز.

نهراسيدن مدافعان اسلام از شهادت ما از خداى تبارک و تعالى توفيق همه مسلمين را خواستاريم که در مقابل اين علم کفر قيام کنند، و يک کسى که با تمام قواعد بين المللى مخالفت مى کند، صاف مى گويد که ما ساعت چند حمله مى کنيم، حمله موشکى مى کنيم به شهرهاى ايران، به شهرهاى مسکونى ايران صريح مى گويد، لکن هيچ کشورى او را محکوم نمى کند.

و ما صريح مى گوييم که ما ابدا نظر نداريم به اينکه به يک کشورى تعدى بکنيم.

ما از خودمان دفاع داريم مى کنيم و همه تبليغات بر ضد ماست.

اين براى اين است که قضيه ، قضيه اسلام و کفر است، نه قضيه ايران و عراق است.

قضيه اين است که از اسلام اينها بد مى بيند، اسلام نمى گذارد که آنها به منافع نامشروع خودشان برسند و آنها که اسلام نمى گذارد به منافع نامشروعشان برسند، آنها قيام بر ضد اسلام مى کنند يا وادار مى کنند.

قيام بر ضد اسلام است، لکن بايد بدانند که با يک کشورى که وضعش اين طور است، يک کشورى که وضع روحى مسلمانانش، جوانانش، مشايخش، بچه هايش اين طور است، با اين کشور نمى توانند معارضه بکنند.

آنهايى که در راس واقع هستند و در راس جنايات واقع هستند، آنها عاقلترند از اينکه خودشان را مبتلا کنند به يک امرى.

بعضى وقتها مبتلا کردند و سيلى خوردند، حالا ديگر مبتلا نمى کنند خودشان را به اين امر.

اينها وادار مى کنند اين و آن را به اينکه شيطنت بکنند و اين شيطانها هم بدانند که ديگر نمى توانند کارى انجام بدهند يک کشورى که همه بيدار و همه مستعد براى شهادت هستند، اينها را از چه مى ترسانند کسى که مى گويد من شهادت را مى خواهم، دعا کنيد که من شهيد بشوم شما او را از قتل مى ترسانيد شما او را از موشک مى ترسانيد يک کسى که بعد از موشک خوردن مى ايستد و مى گويد جنگ، جنگ تا پيروزى شما او را از جنگ مى ترسانيد اين وضع، وضعى است که خدا پيش آورده است، چيزى را که خدا پيش آورده ، با او معارضه نمى شود کرد.

و من از خداى تبارک و تعالى خواستارم که همه ما را با استقامت و باپشتکار حفظ کند، تا اين که ما با اين مقابله کنيم و با هرکس که بخواهد با ما مقابله کند، قدرت مقابله داشته باشيم.

1- اشاره است به خوارج.

2- اشاره است به جنگ حضرت على (ع) با طلحه و زبير (جنگ جمل)، جنگ با معاويه (جنگ

/ 251