موضوع:بسط توحيد و شناخت عالم، هدف بعثت انبيا - استقامت و پايدارى ملت ايران - صحیفه امام جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 19

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

صبح 30 خرداد 1364 / 1 شوال 1405

مکان:

تهران، حسينيه جماران

موضوع:بسط توحيد و شناخت عالم، هدف بعثت انبيا - استقامت و پايدارى ملت ايران

مناسبت:

عيد سعيد فطر

حضار:

خامنه اى، سيد على (رئيس جمهور) - موسوى اردبيلى، سيد عبدالکريم (رئيس ديوانعالى کشور) - موسوى، ميرحسين (نخست وزير) - اعضاى شوراى نگهبان قانون اساسى - هيات رئيسه و نمايندگان مجلس شوراى اسلامى - هيات دولت - اعضاى شورايعالى قضايى -روحانيون - مقامات کشورى و لشکرى - مسئولان نهادهاى انقلاب اسلامى و ارگانهاى دولتى - سفرا و

بسم اللّه الرحمن الرحيم

کارداران کشورهاى اسلامى در تهران - خانواده شهيد مصطفى چمران بسط توحيد و ارائه حقايق عالم، هدف بعثت انبيا من اميدوارم که اين عيد پر برکت به همه ملتهاى اسلامى و به همه مستضعفان جهان، خصوصا ملت بزرگ ايران، برکت خداوند عنايت کند و مبارک باشد.

و اميدوارم که دست تواناى حضرت ولى امر، پشتيبان اين ملت عزيز باشد.

آنچه که انبيا براى او مبعوث شده بودند و تمام کارهاى ديگر، مقدمه اوست، بسط توحيد و شناخت مردم از عالم است که چطور است، ارائه عالم به آن طورى که هست، نه به آن طورى که ما ادراک مى کنيم.

و دنبال اين بودند که همه تهذيبها، تعليمها و همه کوششها در اين باشد که مردم را از اين ظلمتکده هايى که همه عالم ظلمت است، نجات بدهند و به نور برسانند.

غير حق تعالى نورنيست، همه ظلمتاند و اگر چنانچه ، ما از اين حجابهاى ظلمانى بيرون برويم و همين طور اگر موفق بشويم از حجابهاى نورانى هم بيرون برويم و همه حجابها را خرق(1) کنيم،آن وقت حق را به همه صفات و اسمائش مشاهده مى کنيم و غير او کسى نيست، سراب است.

البته به آن معناى کاملش، نادرى از اولياى خدا به تبع انبيا موفق شدند و ديگران مراتب پايينتر را، تا برسد به ما که هيچ.

نزول قرآن پس از رسيدن پيامبر به حقيقت قرآن ماه مبارک رمضان که ماه مبارک است ممکن است براى اين باشد که ماهى است که ولى اعظم، يعنى رسول خدا واصل شده است و بعد از وصول، ملائکه را و قرآن را نازل کرده است.

به قدرت او ملائکه نازل مى شوند، به قدرت ولى اعظم است که قرآن نازل مى شود و ملائک نازل مى شوند.

ولى اعظم، به حقيقت قرآن مى رسد در ماه مبارک و شب قدر، و پس از رسيدن، متنزل مى کند به وسيله ملائکه - که همه تابع او هستند - قرآن شريف را، تا به حدى که براى مردم بگويد.

قرآن در حد ما نيست، در حد بشر نيست.

قرآن سرى است بين حق و ولى اللّه اعظم که رسول خداست، به تبع او نازل مى شود تا مى رسد به اينجايى که به صورت حروف و کتاب در مى آيد که ما هم از آن استفاده ناقص مى کنيم.

و اگر سر ليلةالقدر و سر نزول ملائکه در شبهاى قدر - که الان هم براى ولى اللّه اعظم حضرت صاحب - سلام اللّه عليه - اين معنا امتداد دارد - سر اينها را ما بدانيم، همه مشکلات ما آسان مى شود.

تمام مشکلاتى که ما داريم براى اين است که ، ما محجوبيم از اينکه واقعيت را آن طور که هست و نظام هستى را به آن طورى که تنظيم شده است، مشاهده کنيم.

ما گمان مى کنيم که حيات در اينجا چيزى است و نبودن در اينجا نقصى است، در صورتى که حيات در اينجا نازله آن حقيقتى است که از عالم غيب آمده است و موت - اگر چنانچه موت انسانى باشد - رجوع به همان مرتبه اى است که در اول بوده است، و البته مراتب مختلف و شئون مختلف است.

و ما اميدواريم که از فيض ماه مبارک و فيض عيد ماه مبارک - که عيد وصال است - ما هم حظى ببريم که بتوانيم در اين مشکلاتى که بر ما وارد مى شود، سرفراز بيرون بياييم، تمام چيزهايى که انبيا آوردند، مقصود آنها به ذات نبوده است، تشکيل حکومت مقصود به ذات نيست براى انبيا.

دعوتها هرچه مى شود مقدمه است براى اينکه انسان را بيدار کنند، انسان را بفهمانند به او، ارائه بدهند به اوکه چه بوده است و چه هست و چه خواهد بود و عالم چه جور است وضعش با ذات مقدس حق تعالى.

و ما دستمان از اين مسائل کوتاه است و اميدواريم که به برکت اولياى خدا، ما هم يک آشنايى ضعيفى پيدا بکنيم و بعض از حجب، از پيش چشم ما برداشته بشود.

خداى تبارک و تعالى که مى فرمايد که : اللّه نور السموات والارض(2) و هو الاول والاخر والظاهر والباطن،(3) اين را ما با قلبمان، با وجودمان ادراک کنيم، نه ادراک علمى ، مشاهده ، ادراک علمى اش آسان است، لکن رسيدن به آنجايى که انسان دريابد اين مسائل را، اين کار مشکلى است و محتاج به مجاهدت، و انبيا و اوليا با مجاهدات خودشان به اين مسائل رسيده اند.

ادعيه ائمه (ع) راهگشاى انسان به مدارج الهيه ادعيه اى که از ائمه - عليهم السلام - وارد شده است - که به تعبير بعضى(4) قرآن صاعد است - اين ادعيه به قدرى معارف الهيه در آن هست که انسان متحير مى ماند، آن قدر معارف در ادعيه هست.

مسائلى که - ائمه عليهم السلام - براى نوع مردم گفته اند به طور مسئله گويى به طور تعيين وظايف، آنها يک باب است که روى همان عرف عام صحبت شده است، وقتى که رسيدند به مناجاتها و ادعيه ، مسائل فرق کرده است.

آنجا ديگر زبان عامه مردم نيست، البته در آن همه چيز هست، لکن آن معارفى که در ادعيه و مناجاتهاى ائمه - عليهم السلام - هست، آنها يک زبان ديگرى است غير زبان معمولى و غيرزبان ذکر احکام الهيه .

و مطالعه اين ادعيه راهگشايى است براى انسان و رسيدن به بعض مدارج الهيه .

و من اميدوارم که همان طورى که اين کشور ما و اين ملت عزيز، در همه چيز متحول شده است، در اين معانى هم متحول بشود.

تحول درونى ملت ايران بواسطه اسلام و اميدوارم که تحول همان طورى که در ميدانهاى جنگ و در تظاهرات، در اين ايام پيدا شد که تظاهرات به طورى بود که سابقه نداشت، و اين از هنر اسلام است و هنر ملت ايران.

هنر اسلام، که بعد از اين همه فشارها و بعد از اين همه ارعابها و بعد ازاين همه تهديدها و بعداز آن همه تبليغات، بعد از چندين سال زحمت و جور، زحمت و اذيت يکدفعه تمام ايران در يک روز براى يک دعوت يک فرد - فرد عزيز - اين طور در خيابانها ريختند.

اين از طرفى هنر اسلام است، اسلام اين طور مردم را متحول کرده است که ترس را از دلها برده است و جانها را الهى کرده است و روحها را روحانى کرده است که بچه هاى کوچکشان را مى آورند کفن مى پوشانند و مى گويند براى شهادت آمديم.

اين در تاريخ دنيا هيچ سابقه ندارد، تمام تاريخ دنيا را شما بگرديد اين را پيدا نمى کنيد که با اين وضع، با اين کيفيت، با اين ارعاب و ترساندنهاى مردم و با اين بمباران کردن مناطق - حتى تهران - اين طور مردم بريزند بيرون که نتواند ديگر کسى بگويد که مردم جنگ نمى خواهند! مردم جنگ نمى خواهند، اما دفاع دارند.

اين جنگ جنگ تا پيروزى که مردم مى گويند.

اين جنگ دفاعى است.

و الا ابتدائا که اگر اين مسائل نبود، ايران به هيچ جا نظر نداشت، الان هم ندارد.

راهپيمايى روز قدس، ضربه به ابرقدرتها تجربه هايى که کردند خارجيها، آنهايى که بى اطلاع بودند از اسلام، آنهايى که بى اطلاع بودند از قدرت اسلام و هنر اسلام، آنها در حجاب بودند و نمى دانستند - حالا هم هستند - لکن يک پرده اى برداشته شد از اين حجاب.

الان سرتا ته دنيا همه ابرقدرتها مى دانند قضيه چى هست.

همه اين تبليغات هم که دارند مى کنند، همه براى اين است که ، مى دانند قضيه چه قضيه بزرگى بوده است و بايد چه جورى با آن مقابله کرد، ابتدايش با اينکه سکوت کنند.

اين سکوت نه اين است که ندانند، آنهايى که بايد بدانند مى دانند، سرانى که در دنيا هستند، ابرقدرتها، آنها مى دانند، خبرگزاريهايى که اينجا دارند، مسائل را آن طورى که هست اطلاع مى دهند، لکن يک وضع ديگرى هم براى تبليغاتى درست مى کنند، نه اينکه ندانند، مسائل را مى دانند.

مى دانند که بعد از اين همه تبليغاتى که کردند، اين همه تهديداتى که کردند، حتى کاخ سفيد تهديد کرد ايران را، ملت ايران همه اين تهديدات را توى خيابانها گذاشت و از رويش عبور کرد.

آنها مى فهمند قضيه را، و الان در فکر ايناند که از چه راه ديگر پيش بيايند.

اينها خيال مى کردند که اختلاف مى توانند ايجاد کنند در ايران، هى دامن زدند به اينکه هى اختلاف است، هى اختلاف است، سران با هم اختلاف دارند، مردم ديگر خسته شدند رو به اختلاف رفتند، خيال مى کردند با دعوت به اختلاف، مردم اختلاف پيدا مى کنند.

يک وقت چشمهاى بسته شان را باز کردند و ديدند که ايران يکپارچه قيام کرد.

يکدفعه از خواب بيدار شدند که چه بود قضيه ، الان متحيرند که چه بود قضيه و بايد چه کرد.

اختلافى که آنها خيال مى کردند، ما که مى دانستيم نيست قضيه چيزى، لکن آنها مى خواستند با همين کلمه ، اختلاف درست کنند.

تبليغ به اختلاف، خيال مى کردند اختلاف درست مى کند.

تبليغ به اينکه مردم ديگر خسته شدند از جنگ، اين خستگى ايجاد مى کند روز قدس يکدفعه سيلى زد به صورت همه شان و تحليل عملى اى که ملت ايران کرد، تمام تحليلهاى آنها را نقش به آب کرد.

اين هنر اسلام است از يک طرف و هنر ملت ايران است از طرف ديگر.

در روز قدس که همه شاهد بوديد و سفرايى هم که گفتند امروز هستند اينجا، آنها هم شاهد بودند.

روز قدس يک مطلبى نبود که در مخيله امثال کارتر و امثال رؤساى جمهور امريکا - چه حالا و چه سابق - وارد بشود.

آنها خيال مى کردند که - از بس به آنها اشتباهى فهمانده بودند - خيال مى کردند که ايران ديگر خسته شده است، اين قدر به مردم فشار آمده ، خانه ها بر رويشان خراب شده است، آواره شده اند، اينها ديگر از ميدان در رفته اند، بنابراين، مى شود زود قضايا را ختم کرد، يکدفعه چشم باز کردند و ايران را ديدند که يکپارچه قيام است و يکپارچه جنگ خواهى، يعنى مدافع.

اتکاى ملت ايران به قدرت عظيم الهى ما نمى توانيم از ملت ايران تشکر کنيم، ما خودمان يک نقطه ضعيفى هستيم در بين اين درياى بزرگ، يک قطره هستيم در بين اين درياى بزرگ.

ما مى گوييم که خدا از شما تشکر مى کند.

ما که تشکر مى کنيم، براى اين است که ، تشکر خدا را کرده باشيم، شکر شما، شکر خداست.

شما به مردم، به دنيا ثابت کرديد - ولو در گوش يک افرادى نگذاشتند برسد، لکن موجش بالاخره مى رسد - شما به دنيا ثابت کرديد که ايران زيربار هيچ ظلمى نمى رود، و ايران با هيچ تهديدى از ميدان بيرون نمى رود، و ايران متکى به يک قدرت عظيم است و آن قدرت خدا.

کسى که متکى به قدرت خداست، کسى که ايمان در قلب او هست، کسى که علم به معاد دارد و خدا را مى شناسد و قضاى الهى را مى داند، اين از اين معانى از ميدان در نمى رود.

فکر ديگرى بکنند، آنهايى که نشسته بودند و براى خودشان خيالبافى مى کردند که دو ماه ديگر، سه ماه ديگر، يک سال ديگر، دو سال ديگر، يک فکر ديگرى بکنند، اين فکر درست از کار درنيامد.

ابرقدرتها هم يک فکر ديگرى بکنند و بهتر اين است که دست از اين کارها بردارند.

بهتر اين است که اين عامل خبيث(5) خودشان را که اين طور رسوايى به بار آورد براى ابرقدرتها، دست از پشتيبانى اين بردارند.

اين بدبخت را بازى دادند و بعد معلوم شد که مسئله اين جور نبود.

الان هم اين دست و پاها هيچ اثرى ندارد.

اينها خيال مى کردند که حالا ديگر چند تا بمب بيندازند به شهرهاى ايران، ايران از ميدان در مى رود.

اينها هزاران بمبانداختند، بمباران کردند، همه مناطق طرفهاى مرز را بمباران کردند و شهرهاى بزرگ ما را هم بمباران کردند.

و روز قدس آن طور جمعيت و فرياد بود که به گفته بعض از مخبرين، صداى توپ ها را مردم ديگر نمى شنيدند، صداى بمبها را ديگر مردم نمى شنيدند، فرياد مردم غلبه کرده بود.

اين فرياد از قلب مؤمن است و اين فريادى که از قلب مؤمن است بر همه چيز غلبه مى کند، بر کاخ سفيد هم غلبه مى کند و غلبه کرده است.

و موج اين ايمان در سرتاسر دنيا از زير بار اين ظلمهايى که در طول تاريخ بر آن شده است، از زير اين بار دارد در مى آيد.

همه جا نغمه اين است که ظلم نه .

دست تواناى ملتها، ابرقدرتها را به جاى خودشان نشانده و مى نشاند.

بيدارى ملتهاى مستضعف جهان ملتهاى مستضعف در هر جاى جهان رو به بيدارى هستند، نمى پذيرند امروز ديگر آن حرفهايى که سابق گفته مى شد.

آن ارعابهايى که مى کردند و کشتيهايى که مى آوردند در اطراف خليج فارس و امثال اينها، يا کارهاى ديگرى که مى کردند، تمام اينها کهنه شده است، ديگر پيش مردم ارزش ندارد.

ملتى که بيرون آمده روز جمعه و مى گويد که ما براى شهادت آمديم، آنها را از مردن نترسانيد، اين شهادت است.

شما هر چه مى توانيد بترسانيد، اين است که ، ما خانه هاى شما را خراب مى کنيم، خود شما را هم مى کشيم، آنها جلو آمدند، مى گويند ما براى اين آمديم، چطور اينها را مى ترسانيد اين کار احمقانه است، اين کارى که اخيرا صدام کرد و مخالف همه قواعد دنيا و قواعد الهى بود و همه دنيا او را تشويق کردند و يکى پيدا نشد بگويد چرا، اين کار احمقانه را تکرار نکند، ديديد که اگر تکرار بشود بدتر از اول مى شود.

ملت، هر چه تاکنون شما کرديد و هر چه جنايت کرديد، ديديد که محکمتر شد.

از اين به بعد هم اگر چنانچه سرعقل نياييد و باز شرارت بکنيد اين ملت آن وقت هم از حالا هم بالاتر مى شود.

انشاءاللّه خداوند به همه ملت، ملتهاى اسلامى ، قدرت ايمان عنايت کند، و قدرت ايمان ملت ما را روزافزون کند.

و اميدوارم که اين شرارتها، از آن دست بردارند تا ملتها به کار خودشان مشغول بشوند.

و ما، هم از شرارتهاى آنها ناراحت هستيم و هم از مقابله به مثل، از هر دو ناراحت هستيم.

ومن اميدوارم که قطع بشود اين امور.

و خداوند انشاءاللّه شما را موفق کند و از برکات اين عيد سعيد و اين ماه مبارک که گذشت، شمه اى به ما و به شما عنايت بفرمايد.

1- شکافتن، پاره کردن.

2- سوره نور، آيه 35: خداوند نور آسمانها و زمين است.

3- سوره حديد، آيه 3: او اول و پايان و پيدا و نهان است.

4- آقاى ميرزا محمدعلى شاه آبادى، استاد امام خمينى.

/ 251