موضوع:منشا پيدايش نهضت، تحول درونى ملت - صحیفه امام جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 19

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

صبح 22 بهمن 1364 / 1 جمادى الثانى 1406(1)

مکان:

تهران، حسينيه جماران

موضوع:منشا پيدايش نهضت، تحول درونى ملت

مناسبت:

سالگرد پيروزى انقلاب (دهه فجر)

حضار:

خامنه اى، سيد على (رئيس جمهور) - موسوى اردبيلى، سيد عبدالکريم (رئيس ديوانعالى کشور) - موسوى، ميرحسين (نخست وزير) - فلسفى، محمدتقى - ميهمانان خارجى دهه فجر -

بسم اللّه الرحمن الرحيم

کارگران و کشاورزان سراسر کشور - اعضاى کميته هاى انقلاب اسلامى تحول درونى ملت، منشا انقلاب اسلامى من اين جشن بزرگ را و فى الحقيقه عيد اسلامى بزرگ را بر همه ملتهاى اسلامى بلکه محرومان تمام دنيا تبريک عرض مى کنم.

تبريک براى اينکه اين انقلاب، انقلاب ايران نيست.

اين انقلاب با انقلابهاى ساير کشورها و انقلابهايى که در دنيا اتفاق افتاده است، فرق دارد.

انقلابهايى که در دنيا تا کنون اتفاق افتاده است، قدرت را از دست يک قدرتمند، يک جابر، به دست يک جابر ديگرى که يا مثل اين يا بالاتر از اين است منتقل مى کردند.

شما مطالعه کنيد در حال انقلابهايى که در دنيا پيدا شده است يا کودتاهايى که هر روز واقع مى شود و شده است، ببينيد که آيا وضع آنجا چطور است جز اين است که با اغفال مردم يک انقلاب پيدا شده است و يک قدرتى را کنار گذاشته اند، يک قدرت مشابه او يا بدتر از او را سر کار آورده اند هيچ در حال ملتها فرق حاصل نشده است يا حال ملتها بدتر شده است.

اين انقلاب فرانسه ، آن انقلاب شوروى، مطالعه کنند اشخاص، ببينند که آيا قبل از اين انقلابها چه بوده است و حالا چى هست و آيا به حال ملتها يک اثرى حاصل شده است فکرى براى ملتهاشان کرده اند يا همه اش اعمال زور است و قدرت انقلابى که در ايران واقع شد، قبل از انقلاب مهم که کوبنده بود، يک انقلابى در باطن مردم حاصل شد.

آن انقلاب گرايش اقشار ملت به اسلامى که تا اين عصر خصوصا، در اين سده هاى آخر به طاق نسيان سپرده شده بود و از اسلام جز يک آداب خشک که هيچ به حال ديگران ضررى نداشت و هيچ در فکر ملتها نبودند، همين باقى مانده بود.

اين ملت به خواست خداى تبارک و تعالى و با عنايات خاصه او، اول منقلب شد در معنويات.

جوانها از آن حال سابق برگشتند به يک حال اسلامى و فهميدند که اسلام چه بايد باشد و چه بايد بکند، دنبال او آن انقلاب حاصل شد.

اگر آن مسئله حاصل نشده بود، انقلاب اينجا هم مثل يکى از انقلابهاى ديگرى بود که حالشان را مى بينيد و ديديد.

آن چيزى که در اينجا حاصل شد و بايد او را جزء معجزات، ما حساب بکنيم، همان انقلاب درونى اين ملت بود.

انقلاب درونى اين ملت موجب شد که اين انقلاب پيدا شد و همان انقلاب درونى آنها و شناخت آنها از اسلام و توجه آنها به خداى تبارک و تعالى موجب شد که در تمام اين دوره اى که ما در آن هستيم، از اولى که قيام شد و بعد به انقلاب مبدل شد و بعد پيروز شد و تا الان، روز به روز مى بينيد که حضور ملت و تعهد ملت رو به افزايش است.

اين نه براى انقلاب است، براى انقلاب درونى است.

انقلاب همه جا بوده است، بسيارى از جاها بوده است، اين انقلاب درونى است که پيدا شد در اين کشور و در اين مملکت و نيست الا به عنايات خداى تبارک و تعالى.

ما از خود چيزى نداريم، هرچه بود عنايات او بود که اين عنايات موجب شد که اين انقلاب باطنى پيدا بشود و از آن حالتى که همه خود ملت ما مى دانند در سابق بود،به اين حالت که حالا مى بينند متحول شده است.

اين موجب شد که انقلاب پيروز شد.

پيروزى را ما بايد از انقلاب درونى مردم جستجو کنيم و تا اين معنا حاصل نشود انقلابها يک انقلابهاى تحويل قدرت از او به قدرت ديگر است و وضع براى ملت همانجور که بوده ، مى باشد.

عنايت خداوند در تحول معنوى مردم ايران اين آقايانى که از خارج آمدند و من از آنها تشکر مى کنم، ملاحظه کنند در کجاى دنيا الان شما پيدا مى کنيد يک همچه جلسه اى که در اينجا هست، کشاورزش پهلوى رئيس جمهورى اش، نخست وزيرش پهلوى کارگرش، همه مقاماتش پهلوى هم نشستند به طورى که کسى وارد اين جلسه بشود نمى داند که آيا رئيس جمهور کدام است، نخست وزير کدام است، کشاورز کدام است، کجا پيدا مى کنيد، اين را اين تحول است که موجب بروز اين اعجاز شده است.

شما کجا پيدا مى کنيد که يک رئيس جمهور بيايد همدوش يک کشاورز بنشيند شما هر جا ملاحظه مى کنيد رئيس جمهورهايش به يک وضعى هستند که با مردم تماس ندارند، مردم را جزء موجودات حساب نمى کنند، هرچه مى بينند خودشان است.

ما که رژيمهاى سابق را ديديم و من که از زمان قدرت قاجاريه و بعد هم قدرت رضاخان و اذنابش(2) و اولادش مشاهد اين کشور بودم و ديدم که يک حکومت جزء در يک بلد کوچک با مردم چه مى کرده است.

دست مردم به يک حکومتى که مال يک ده بود يا يک قصبه بود نمى رسيد، مردم از دور حشمت او را مى ديدند.

آنها وقتى که بيرون مى آمدند به مردم کار نداشتند، اتکال به سر نيزه بود.

الان هم در دنيا وضع آن طورى است، اين طور نيست که يک جلسه اى حاصل بشود و نخست وزيرش آنجا بنشيند و کشاورزش آنجا و رئيس جمهورش آنجا و عالمش آنجا و غير عالمش آنجا، اين طور نيست مسئله .

اين تحول، اسباب اين شد که پيروزى پيدا شد.

من خدا را شکر مى کنم که در يک ملتى واقع هستم، يک فرد از يک ملتى، يک خدمتگزار يک ملتى هستم که تحول معنوى حاصل شده و اين تحول به دست خداست.

امکان نداشت که کسى بتواند يک نفر را اين طور متحول کند، از مرکز فحشا به مرکز عبادت و عرفان بياورد، به مرکز جنگ با کفار بياورد.

اگر همه ماها جمع مى شديم که ده نفر را يک همچو قدرتى به آن بدهيم، هرگز ممکن نبود براى ما.

اين يک مسئله معنوى است که دست خداست، چنانچه همه چيز دست اوست.

اين تحول يک تحولى است که نمونه است در دنيا.

هر حکومتى را شما ملاحظه کنيد در طول تاريخ، هر ملتى را ملاحظه کنيد در طول تاريخ، وضع اين طور نبوده است.

آقايانى که از خارج آمده اند بايد ملاحظه کنند اين معنا را که بايد ملتهايشان را تربيت کنند و متحول کنند، نروند سراغ آن کسانى که قدرتمند هستند و با آنها صحبت کنند، زبان ملت را متوجه بشوند، با ملت صحبت کنند.

اگر بخواهند که از زير بار گران اين جرمها و اين جنايتها بيرون بيايند، بايد ملتها را بيدار کنند، اينطور نباشد که دهه فجرى تشريف بياوريد، همه ما اينجا با هم بنشينيم صحبت بکنيم، چه بکنيم و وقتى رفتيم تمام بشود، اگر اينطور باشد تا قيامت هم ما نمى توانيم کارى انجام بدهيم.

ما دلخوش نبايد باشيم به اين که وضع حاضر چى هست.

ما بايد نگران وضع آتيه باشيم.

شما که از اطراف آمديد اينجا، مشاهد هستيد و داريد مى بينيد وضع اين ملت را و داريد مى بينيد و مى شنويد تبليغات بر ضد اين ملت را، اين ملتى که همه جا شما ديديد، در همه شهرها هرجا تشريف برديد ديديد و فردا هم مشاهده خواهيد کرد انشاءاللّه، اينها را زور آورده است به اينجا ! آورده اند اينها را يا آمدند آنها آنطورى که تبليغات خارجى مى گويد، مى گويد: آوردند اينها را.

يک ملت را آوردند ! کدام قدرت مى تواند يک ملت را بباورد يک ملت متحول شده است، وقتى به آن گفتند شرع اينطور مى گويد، خدا اينطور مى گويد، خداست که در دل اينها اينطور علاقه را ايجاد کرده است.

شما آقايان برويد ملتهايتان را الهى کنيد، ملتهايتان را بيدار کنيد، بيدار کنيد که دنيا دست يک دسته اقليت ظالم، و ميلياردها انسان مظلوم در تحت يک سلطه هاى کوچک ظالم، کوچک نسبت به ملتها.

مع الاسف تبليغات سوء مبلغين خارجى در طول اين صدها سال به اندازه اى بوده است که به همه ماها باورانده اند که در مقابل اين قدرتها نمى شود مقابله کرد، ما را ترسانده اند از اينها، با تبليغات ترساندند.

وقتى که يک قضيه اى پيدا مى شد، کافى بود که يک نفر از خارجيها که در اينجا ماموريت داشت بيايد بگويد اين نبايد بشود، تمام مى شد ديگر.

همان قدرتهاى بزرگى که در اينجا بودند آنقدر ترسيده بودند از خارجيها که يک سفير - فرض کنيد انگلستان - در آن وقت، وقتى که مى آمد يک چيزى مى گفت، امکان نداشت که سلطانش بتواند خلاف بکند، براى اينکه تبليغات اينطور بود.

ايران را خداى تبارک و تعالى آن طور متحول کرد که اگر الان رئيسجمهور هر جا بيايد در اينجا، يک نفر آدم عادى به او اعتنا نمى کند، اين تحول معنوى است که پيدا شده است، اگر اعتنا بکند به او، براى اين که يک آدم است، اگر آدم باشد.

منزوى نبودن ايران در ميان ملتها اينها مى گويند که ايران منزوى است، الان هم مى گويند.

مقصودشان اين است که پيش ملتها منزوى است يا مقصود اين است که پيش دولتها منزوى است اگر مقصود اين است که پيش ملتها منزوى است، خوب، بيايند تجربه کنند، چند تا اتومبيل بياورند، يکى رئيس جمهور امريکا را تويش بنشانند، يکى هم رئيس صدر کذاى شوروى را بنشانند، يکى هم رئيس جمهور فرانسه را بنشانند، يکى هم ملکه انگلستان را بنشانند، يکى هم آقاى رئيس جمهور ما را، بروند توى جمعيت.

اينها، اين چندتا اتومبيل راه بيفتند توى جمعيتها در دنيا، ما نمى گوييم ايران، مى رويم در امريکاى لاتين، مى رويم در خود انگلستان، مى رويم در بلاد ديگر حتى بلاد غير مسلمين، ببينيم که معامله مردم با اين چند نفر سرکرده - فرض کنيد که هست - چه جورى است.

آيا معامله همان معامله اى نيست که پاکستان با رئيس جمهور کردند (3) با آنها چى با تخم مرغ و با چه تنفر از آنها پذيرايى مى کنند.

اگر مقصود اين است که پيش ملتها ما منزوى هستيم، خوب، بيايند ببينند قضيه را و اگر مقصود اين است که پيش دولتها منزوى هستيم، امروز هيچ دولتى نيست که انتظار نداشته باشد که ايران به او يک نرمش نشان بدهد، امريکا اينطور است، شوروى اينطور است، فرانسه اينطور است، آنها منزوى هستند.

اين تبليغات زياد هى گفته مى شود.

گفته مى شود و يک عده هم باور مى کنند.

قبلا البته باور زياد بود، حالا در ايران باور کم شده است و يک عده اى خودشان را به باور مى زنند و ليکن توده مردم ديگر اين حرفهاى تبليغاتى را باور نمى کنند.

رسالت ميهمانان خارجى در ميان واقعيات ايران آنچه مى خواهم به آقايانى که از خارج آمده اند اينجا عرض کنم اين است که نياييد ببينيد و برويد ساکت بنشينيد تا آخر.

بياييد ببينيد اينجا را، برويد وضع زندانهاى اينجا را ببينيد، برويد وضع اسراى عراقى اينجا را ببينيد، برويد وضع توده هاى مردم را ببينيد، برويد وضع کشاورزهاى ما را در دهات دور افتاده ببينيد، زمان سابق چه جور بوده ، حالا چه جور هست در صورتى که ما الان مبتلا هستيم به آن همه مخالفتها از همه دولتها، الامستثنايش کم است.

مع ذلک، در طول اين چند سال که انقلاب پيروز شده و جنگ هم از طرف امريکا شروع شده است، شما ببينيد که اين ملت براى اينکه دولتش مردمى است، از خود همين مردم است، يکى بازارى بوده آمده نخست وزير شده است، يکى - فرض کنيد - کشاورز بوده آمده چيز شده ، در دنيا کجا يک همچو مسائلى شما پيدا مى کنيد کجا پيدا مى کنيد طلبه اى بيايد رئيس جمهور(4) بشود، يک بازارى هم بيايد نخستوزير(5) بشود، يک کشاورز هم بيايد چه بشود اين يک نمونه است.

دنيا اين نمونه را ندارد.

اين براى اين است که مردم متحول شدند، اينها هم جزء مردمند.

شما نرويد ساکت بنشينيد، مردم را برويد متحول کنيد برويد وضع اينها را، ايران را به آنها بگوييد، به اين رسانه هاى گروهى اعتراض کنيد.

آنها مى خواهند اسلام را کنار بگذارند.

آنها به ما کارى ندارند، به اسلام کار دارند و اين قدرت مال ما نيست.

اگر ما بوديم، يک روز هم نمى توانستيم ادامه بدهيم حياتمان را.

اين قدرت اسلام است، برويد به آنها بگوييد که اين قدرت اسلام را شما نمى توانيد بشکنيد.

اعتراض کنيد به اينهايى که تبليغات سوء مى کنند که ايران چه مى کند.

شما حالا در بين مردم که مى رويد، آيا بين مردم که مى رويد در خيابانها مى ريزند مردم را مى کشند آيا زنها در ايران ديگر کنار رفتند بکلى، يا همدوش مردها در کارهاى سازنده داخلاند شما مى خواهيد که زنهاى اين جا هم بى بند و بار باشند هر جور مى خواهند باشند اين بر خلاف آن تحولى است که در خود زنها پيدا شده ، بر خلاف آن تحولى است که در کشور ما بر ملت ما پيدا شده است.

شما تماشاچى نباشيد که بياييد ببينيد و برويد سراغ کارتان، ديگر کار نداريم تا سال ديگر دوباره دعوت کنند بياييد اينجا.

صد سال هم اگر اينطور بشود يک پول سياه ارزش ندارد.

اينجا که مى آييد، برويد هم به مردمتان، هم به ديگران، بگوييد مسائل را خيال نکنيد نمى شود، ما ديديم شد.

ايران خيال کرديد اول اينطورى بوده است نخير، اول اينجور نبود.

چقدر اين ملت رنج کشيد، چقدر اين ملت جوان داد، چقدر اين ملت همه چيز خودش را فدا کرد و حالا هم دارد مى کند، اين براى اين است که اين ملت بيدار شد، يک قدم برداشت براى خدا، خداى تبارک و تعالى عنايت کرد.

برويد ملتتان را بيدار کنيد، هر کدام هر جا هستيد بگوييد مسائل را.

خيال نکنيد که اگر مسائل را بگوييد دولتتان چه مى کند، وقتى بکند بهتر است، بيشتر احترام پيدا مى کنيد.

تبعيدتان کند بالاتر مى شويد، حبستان کند بالاتر مى شويد.

اگر دنيا را مى خواهيد، اگر براى خدا هم هست که کسى نبايد از اين چيزها بترسد.

مردم را باخدا آشنا کنيد، با اسلام آشنا کنيد، با اخلاق اسلامى آشنا کنيد تا نتيجه بگيريد.

ملت ما هم مادامى که همين حال را دارد، همين حال راهيان کربلا را دارد، اين رو به رشد مى رود.

اگر - خداى نخواسته - يک وقت يک لغزش پيدا بکند، اين حال از او برود، همان مسائل سابق است و همان اعليحضرتهاى سابق يا بدتر از آنها، يک رئيس جمهور بدتر از آنها مى آيد.

اخلاص منشا نتيجه بخشى تمام امور شما هم اگر بخواهيد انسان باشيد، ارزش انسانى داشته باشيد، براى شکم نباشد براى شرف باشد کارهايتان، براى انسانيت باشد، براى خدا باشد، اگر بخواهيد که کارهايتان که براى خدا باشد به نتيجه برسد، بايد دست از هواهاى نفسانى برداريد.

شيطان از انسان دست بردار نيست.

قسم خورده است براى خدا، من در ذهنم اين است که به خدا تشر رفته است، که قسم خورده است که نمى گذارم اينها چيزى بشوند، الا عبادک منهم المخلصين(6) شما با يک همچو دشمن قسم خورده اى مواجه هستيد، به جنگ او برويد، در شهرهايتان که مى رويد به جنگ او برويد.

مردم را آگاه کنيد به اين که يک همچو دشمنى در باطن است که موجب شده است اين دشمن باطنى که دشمنهاى جبار ظاهرى هم به ما غلبه کنند.

اگر آن دشمن را شما از بين ببريد، يک انسجام بينتان حاصل مى شود، يک وحدت بينتان حاصل مى شود، يک اخوت و برادرى بينتان حاصل مى شود، قلب شما از خوف خالى مى شود، قلب شما از حب دنيا خالى مى شود، مى توانيد همه کارى را بکنيد، آن وقت يک همچه اعجازى مى شود.

رسالت ايران در دفاع از همه مسلمانان من اميدوارم که خداى تبارک و تعالى به همه ملتهاى اسلامى و به همه مظلومان در جهان، به همه محرومان در جهان يک قدرت معنوى عنايت بفرمايد که با آن قدرت معنوى بتوانند بر جباران و بر شياطين تسلط پيدا بکنند و من اميدوارم که اين آقايانى که از شهرهاى مختلف آمدند و قدم رنجه فرمودند به ايران آمدند، توجه کنند به مسائل ايران و براى ملتهاى خودشان نقل کنند.

حامل پيام اين ملت باشند بر کشورهاى خودشان.

حامل اين شورش و جوشى که در اين ملت هست، حامل اين وضعى که در اين ملت الان هست باشند براى کشور خودشان.

ما کشور را، کشور ايران نمى دانيم، ما همه ممالک اسلامى را از خودمان مى دانيم، مسلم بايد اينطور باشد.

ما دفاع از همه مسلمين را لازم مى دانيم.

ما چنانچه دستمان برسد با همه جبارهاى دنيا معارضه مى کنيم.

ما بين آن مسلمى که در حبشه است، با آن مسلمى که در اينجاست نمى توانيم فرق بگذاريم، اسلام نگذاشته اينها را فرق بگذاريم.

همه مثل هم هستند، تفاوت تقواست.

شما هم به ملتهاى خودتان سفارش کنيد، بگوييد به اين حرفهايى که در اين رسانه هاى گروهى دنيا زده مى شود، گوش ندهيد.

اينها مى خواهند شما را دور کنند از اسلام.

اينها مى خواهند به شما بگويند که ببينيد در ايران وقتى که مى خواهند به اسم اسلام عمل کنند، الان بدترين جاهاست از حيث ظلم، از حيث ستم، مردم در خيابانشان که مى روند جانشان خطر است، مى ترسند يک وقت پاسدارها بريزند بکشندشان.

به مردم بفهمانيد که اين تبليغات، براى انزواى اسلام است، نه براى من و امثال من، براى اسلام است.

شما ببينيد دنبال آن چيزى که آقاى رئيس جمهور رفتند در پاکستان و آن طور با ايشان ملت پاکستان عمل کرد، دنبال او يک ورقه ، يک کتابى آمد، يک رساله اى آمد، دنبال او تبليغات بر ضد.

فتواى کى است اين است، فتوايش اين است و لعن به خواجه نصير.(7) اين براى چى است براى اينکه اين آخوند - اگر هست - اين آخوند يک آخوندى است که امريکايى است نشسته در پاکستان، اين يک همچو آدمى است.

براى اين که ديده است که يک همچه قصه اى واقع شده ، ترسيده نبادا يک وقتى اسلام در آنجا هم بيايد، همانطورى که در ايران آمده ، به آنجا هم آنطور سرايت کند، پشت سر او برداشت يک همچه کتابى منتشر کرد.

مکلف بودن تمام مردم در حفظ جمهورى اسلامى در هر صورت تکليف زياد است، بزرگ است براى همه مان.

ما براى ادامه اين انقلابى که هست و ادامه اين، تکليف زياد داريم، دولت تکليف دارد، رئيس جمهور تکليف دارد، رئيس مجلس تکليف دارد، کشاورز تکليف دارد، کارگر تکليف دارد، هر کس در هر گوشه اى از اين کشور واقع شده است تکليف دارد.

تکليف مال يک نفر دو نفر نيست، آحاد مردم يکى يکيشان تکليف دارند براى حفظ جمهورى اسلامى ، يک واجب عينى، اهم مسائل واجبات دنيا، اهم است، از نماز اهميتش بيشتر است، براى اينکه اين حفظ اسلام است، نماز فرع اسلام است.

اين تکليف براى همه ماست، هيچ فرقى مابين ترک و فارس و - عرض مى کنم که - کجا و کجايى ندارد، سيستانى و بلوچستانى و اينها.

و اين تکليف براى همه دنياست.

حفظ دين حق، يک حکمى است براى همه دنيا، در راس واجبات براى همه دنيا واقع شده ، منتها غير مسلمين چون اعتقاد به اسلام ندارند مى گويند خوب، اسلام واجب کرده ، به ما چه ، اما مسلمين که اعتقاد دارند.

آن مسلمى که در افريقاست، حفظ جمهورى اسلامى برايش واجب است، براى اينکه از اينجا ممکن است که - يعنى، انشاءاللّه، خواهد شد -انعکاسش در همه جا خواهد شد و شده است الان.

الان وضع دنيا منقلب شده است.

الان دنبال اين هستند - در امريکا هم همينطور است - دنبال اين هستند که يک چيزى پيدا کنند، يک اسلام شناسى ببينند چه خبر است قضيه .

اينها خيال مى کنند با اينکه چندتا قصه از اسلام بشنوند مطلب حل است، آنها معنويات اسلام را که نمى توانند بفهمند.

آنها دنبال اين هستند.

خيال کردند که با اينکه فلان جنگ واقع شده در اسلام، فلان چيز واقع شده کار درست مى شود.

حالا دنبال اين هستند که اين قضيه چى است که در ايران واقع شده است، برويم ببينيم چه خبر است قضيه .

نمى دانند که اينها نمى توانند اصلا بفهمند اين مسائل را، اصلا نمى توانند معنويات را بفهمند، آنها چشمشان جز به اين زرق و برق دنيا به هيچ نيست و اگر ما هم - خداى نخواسته - يک همچه مردمى باشيم که نظرمان به اين باشد که من بالا باشم و تو پايين باشى، ما هم از آنها منحطتر هستيم، براى اينکه ما در کشور اسلامى واقع شديم.

در يک همچه زمانى اگر يک همچو اخلاقى داشته باشيم، از آنها هم منحطتر هستيم.

خداوند انشاءاللّه، به همه ما توفيق بدهد که به آداب اسلام عمل کنيم.

خداوند انشاءاللّه پيروزى عنايت کند به رزمندگان ما و همه مسلمين را بر کسانى که ظالم هستند غلبه دهد.

1- در صحيفه نور در ذيل تاريخ 21/11/64 درج شده است.

2- جمع ذنب: دم، کنايه از دنباله چيزى است.

3- اشاره است به استقبال کمنظير مردم پاکستان از آقاى خامنه اى در سفرى که ايشان در زمان رياست جمهورى خود به آن کشور نمودند.

4- مراد، آقاى سيد على خامنه اى است.

5- مراد، آقاى ميرحسين موسوى است.

6- سوره حجر، آيه 40: مگر آنانکه بندگان با اخلاص تو باشند.

7- خواجه نصيرالدين طوسى (وفات به سال 673 ه . ق.

) از بزرگترين مفاخر علمى جهان اسلام که تاليفات بيشمارى در فلسفه ، عرفان، کلام و نجوم دارد.

هولاکوخان مغول به اشاره و تدبير وى

/ 251