موضوع:اهميت مشارکت مردم در امور - صحیفه امام جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 19

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

صبح 4 شهريور 1363 / 28 ذى القعده 1404

مکان:

تهران، جماران

موضوع:اهميت مشارکت مردم در امور

مناسبت:

هفته دولت

بسم اللّه الرحمن الرحيم

حضار:

خامنه اى، سيدعلى(رئيس جمهور) - موسوى،ميرحسين (نخست وزير) - اعضاى دولت ارائه گزارش عملکردها به مردم من، هم تبريک موفقيت آقايان در کسب اعتماد مجلس را عرض مى کنم و هم هفته دولت را.

من بايد عرض کنم که دولت ما دولتى است که از بس حسن نيت دارد، مسائل خودش را ذکر نمى کند.

از اول من مکرر اين را گفته ام که شما کارهايى که مى کنيد به مردم بگوييد.

يک کارى شما در سيستان مى کنيد، در آن ور کشور مطلع نمى شوند.

اگر آنجا يک کارى بکنيد، آن طرف کشور مطلع نمى شوند.

شما بايد دائما مسائلى را که ، خدمتهايى را که کرديد، و من مى دانم خدمتهاى بسيار زياد و ارزنده اى بوده است اينها را ذکر کنيد براى مردم.

مقدس مابى نکنيد که مبادا خداى نخواسته چه بشود.

الان دنيا بر ضد شما، بر ضد حکومت شما، بر ضد اسلام حقيقتا مجهز شده اند و مى خواهند که يک چيزى پيدا کنند و علم کنند و هر چى دلشان مى خواهد بگويند.

يکى از امورى که ممکن است گفته بشود اين است که دولت براى مردم کارى نکرده .

چنانچه ديديد که بعضى افراد گفتند اين را که دولت کارى براى مردم نکرده .

خوب! اين براى اين است که البته بعضيشان سوءنيت دارند.

لکن مردم بايد بفهمند که دولت چه کرده است براى مردم.

اين قاعده اش بود از اولى که دولت تاسيس مى شود هرکارى که انجام مى دهند براى مردم ذکر کنند که مردم بفهمند که چه کرده است دولت و چه کارهاى بزرگى کرده است دولت.

و حالا که مجال پيدا شده و هفته دولت است بايد بيشتر اين مطلب تعقيب بشود.

و آقايان، از دوسه نفرشان، در يک روز مسائلى را که دارند، در وزارتخانه شان که هستند و کارهايى را که براى مردم انجام دادند، کارهايى را که جمهورى اسلامى براى مردم در اين چند سال با اين همه گرفتاريها که دارند انجام داده اند، اين بايد گفته بشود که مردم بفهمند که در اين چند سال با همه گرفتاريها چه شده ، برايشان چه کرده است دولت.

اين يک مطلبى بود که بايد عرض کنم که .

ما قصور کرديم در آن و بايد جبران بکنيم.

سپردن امور به مردم و نظارت دولت مطلب ديگر اين است - که خوب شما هم مى دانيد - که مردم اين دولت را و اين جمهورى را بپا کردند و آن هم، نه همه مردم، اين مردم پابرهنه ، اين بازارى و اين متوسطين و اين محرومين.

فشار روى اينها بوده است، يعنى فشار انقلاب روى دوش اين محرومين بوده .

اگر در خيابانها، در تظاهراتى که مردم کردند در زمان رژيم سابق و بعد از او در اوايل انقلاب، اگر يک کسى بررسى کرده بود مى ديد که در بين اينها از آنهايى که مرفه اند چند نفرند و محرومين چقدرند محروميناند که اين کار را کردند.

بنابراين، دولت شما دولت محرومين است، يعنى، بايد براى محرومين کاربکنيد.

و از امورى که لازم است عرض کنم، اين است که شما مى دانيد و ذکر هم کرديد که دولت بدون پشتيبانى مردم نمى تواند کار انجام بدهد.

يعنى آن دولتهايى مى توانستند بدون پشتيبانى مردم انجام بدهند - که کارشان را انجام بدهند - که براى مردم نمى خواستند کار کنند، آنها مى خواستند براى اربابهاى خودشان کار بکنند، و روى آن مبنا مجهز براى آن جهت بودند.

اما کارى به اين نداشتند که حالا در بلوچستان چه مى گذرد، در کرمان چه مى گذرد، در جاهاى ديگر چه مى گذرد به آن کارى نداشتند.

و شما که مى خواهيد براى همه خدمت بکنيد، براى چهل ميليون جمعيت، يک دولت محدود نمى تواند کار بکند، بايد چهل ميليون جمعيت را در صحنه نگه دارد.

و نگهدارى به اين است که شما بازار را مى خواهيد نگه داريد، بازار را شريک کنيد در کارها، بازار را کنار نگذاريد.

يعنى، کارهايى که از بازار نمى آيد و معلوم است که نمى تواند بازار انجام بدهد، آن کارها را دولت انجام بدهد.

کارهايى که از بازار مى آيد، جلويش را نگيريد، يعنى، مشروع هم نيست.

آزادى مردم نبايد سلب بشود، دولت بايد نظارت بکند.

مثلا، در کالاهايى که مى خواهند از خارج بياورند مردم را آزاد بگذارند، آن قدرى را که مى توانند، هم خود دولت بياورد، هم مردم.

لکن دولت نظارت کند در اينکه يک کالاهايى که برخلاف مصلحت جمهورى اسلامى است، برخلاف شرع است، آنها را نياورند.

اين نظارت است.

همچو نيست که آزادشان کنيد که فردا بازارها پر بشود از آن لوکسها و از آن بساطى که در سابق بود.

اما راجع به تجارت، راجع به صنعت، راجع به اينها اگر مردم را شريک خودتان نکنيد، موفق نخواهيد شد.

يعنى نمى شود يک جمعيت کثيرى را بدون شرکت خود جمعيت، بدون شرکت، مثل اين است که ما بخواهيم کشاورزى را ما، خود دولت بکند، خوب! دولت که نمى تواند کشاورزى بکند.

کشاورزى را دولت بايد تاييد بکند تا کشاورزها کشاورزى کنند.

تجارت هم همين جور است.

صنعت هم همين جور است.

صنايعى که مردم ازشان نمى آيد، البته بايد دولت بکند.

کارهايى را که مردم نمى توانند انجام بدهند، دولت بايد انجام بدهد.

کارهايى که هم دولت مى تواند انجام بدهد و هم مردم مى توانند انجام بدهند، مردم را آزاد بگذاريد که آنها بکنند، خودتان هم بکنيد، جلوى مردم را نگيريد.

فقط يک نظارتى بکنيد که مبادا انحراف پيدا بشود، مبادا يک وقتى کالاهايى بياورند که مخالف با اسلام است، مخالف با صلاح جمهورى اسلامى است.

اين يک مسئله اى است که بسيار مهم است در نظر من.

من کرارا هم گفتم، آقايان هم وعده دادند ولى نمى دانم چقدر عمل شده ! در هر صورت اين هم از مسائلى است که بسيار اهميت دارد و ما بايد توجه بکنيم.

جلوگيرى از ايجاد نارضايتى در ادارات مسئله ديگرى که عرض مى کنم اين است که ، آقايانى که الان راى اعتماد گرفتند از مجلس و احساس مى کنند که مسئوليتشان زيادتر شده است براى اينکه ، خوب راى دادند، راى بالايى مجلس دارد و من بايد از مجلس تشکر کنم راجع به اين - اينها بايد حالا فکر اين معنا باشند، که مردم را داشته باشند و يکى از راههايش اين است که وزارتخانه ها و ادارات يک جورى باشد که نارضايى ايجاد نکند.

به نظر مى آيد که اگر چنانچه در هر وزارتخانه اى از طرف آقاى رئيس جمهور يا فرض کنيد که آقاى نخستوزير، يک چند، دوسه نفرى باشند براى اين معنا که اگر چنانچه در آن اداره ، در آن وزارتخانه از خود اهالى وزارتخانه شکايت داشتند، به اينها بگويند.

اين اصل - نفس اين کار - مؤثر است در اين که در وزارتخانه ها اگر بنا باشد يک کارى انجام بشود، برخلاف نشود.

شما مى دانيد که ما وارث - يک کسى هستيم - يک رژيمى هستيم که سرتاپاى اداراتش ، الا يک عده اى، دنبال اين بودند که منافع خودشان را حفظ کنند، و دنبال اين بودند چه بکنند.ازآنها، هستند الان در جمهورى اسلامى ، نمى توانيم بگوييم نيستند، همه جا هستند، و ممکن است که اينهايى که هستند بخواهند مردم را ناراضى کنند.

اصل خطش اين باشد که مردم را ناراضى کنند، چه بهتر اين است که مردم را در ادارات ناراضى کنند.

فرض کنيد يک نفر برود در يک اداره اى، اين جا کارش را خوب انجام ندهند، اين به او مراجعه کند، آن به او مراجعه کند.

من نمى گويم که هست اين جور، لکن متوجه باشيد که مبادا يک همچو مسائلى واقع بشود.

و بهتر اين است که يک همچو عملى انجام بگيرد که مردم هم توجه به اين داشته باشند که يک مرجعى دارند که اگر در اداره يک کسى - يک ضد انقلابى - بود، خواست يک فضولى اى بکند، يک مرجعى دارند که به آن مرجع بروند مراجعه کنند.

و هم، خود اين عمل فى نفسه مؤثر در اين است که جلوگيرى کند از بعضى از امور.

و بالاخره ما مردم را لازم داريم، يعنى، جمهورى اسلامى تا آخر مردم را مى خواهد.

اين مردماند که اين جمهورى را به اين جا رساندند و اين مردماند که بايد اين جمهورى را راه ببرند تا آخر.

و اين شما آقايان هستيد که مردم را مى توانيد، وزارتخانه هايتان مى تواند، اداراتتان مى تواند راضى نگه دارد و مى تواند - خداى نخواسته - اشخاصى در آن باشند که ناراضى باشند، و اين را با قاطعيت عمل کنيد.

التزام شما نداريد که هر کس از سابق در اين اداره بوده ، حالا اگر چنانچه ضد انقلاب هم باشد، بايد باشد.

اين را بيرونش کنيد برود سراغ کارش، اگر يک کسى است مى خواهد ضدانقلاب باشد.

اما اگر کسانى هستند که از روى نادانى - از چى - خوب ارشادشان کنيد، توجيه شان کنيد که کارها را انجام بدهند و مردم را ناراضى نکنند.

در هر صورت ما بايد دنبال اين معنا باشيم که مردم را نگه داريم، و همين طورى که آقايان مى گويند، بدون پشتيبانى مردم نمى شود کارکرد.

و پشتيبانى هم به اين نيست که مردم اللّه اکبر بگويند اين پشتيبانى نيست.

پشتيبانى اين است که همکارى کنند، همکارى اين است که در تجارت همکارى کنند، شما مجال به آنها بدهيد همکارى کنند.

وقتى اين مجال را شما داديد، مردم کمک شما هستند.

و اين طور نيست که بازار، مثلا، سرتاته اش را - خداى نخواسته - يک اشخاص فاسد، در يک بازار - البته پيدا مى شود - يک عده اى فاسد و يک عده اى سودجو هم پيدا مى شود، معلوم است اين.

اما مردم صحيح و مردم متدين و مردم کاردان زياد هست در بازار.

عامه بازار هم آن طور نيست که خلافکار باشد.

البته يک عده هم هستند.

در چه جمعيتى است که نيست اينچنين همه جمعيتها اين طور.

مثلا يک عده فاسد هم درشان هست.

بنابراين بايد ما مجال بدهيم به همه اينها.

همان طورى که در کشاورزى شما عمل مى کنيد، که پشتيبانى مى کنيد و کشاورزى را آنها مى کنند، شما پشتيبانى را مى کنيد، در اين طور امور هم چيزهايى را که مردم از شان کار بر مى آيد، معنى پشتيبانى اين است که خود آنها عمل بکنند.

اگر اين طور عمل بشود، هم سرمايه هايى که ممکن است نياورده باشند، وارد مى شود در بازار و هم در بانکها و هم مردم کمککار مى شوند و مطمئن مى شوند، و هم اشخاصى که خيال مى کنند که جمهورى اسلامى نمى خواهد براى مردم کار کند، مى فهمند که کار مى کند و کمک مى کند، و هم اشخاصى که در خارج هستند و ضد انقلاب نيستند، لکن بيخودى ترساندندشان، يعنى، تبليغات خارجى اين بيچاره ها را ترساندند که اى مبادا برويد که همچو که از در وارد بشويد، فورا پاسدارها شما را مى گيرند و چه مى کنند! خوب، اين تبليغاتى است که در دنيا دارد مى شود بر ضد ما.

ما بايد يک کارى بکنيم.

که اين تبليغات را خنثى کنيم و با تبليغات، ما زورمان به آنهارسد، براى اينکه ، ما يک تبليغات محدود داريم، آنها يک تبليغات غيرمحدود دارند، دنيا دست آنهاست و تبليغاتشان غيرمحدود است.

پايان دوره استيلاى ابرقدرتها و بايد هم اين معنا را، ما به همه دولتها، به همه جا بگوييم که ديگر خيال اين که بخواهيد بياييد اينجا و دوباره يک کارى انجام بدهيد، اين را از سرتان بيرون کنيد.

يعنى، دنيا ديگر اين را نمى تواند قبول کند.

دنيا ديگر وضعش جورى شده است که نمى تواند قبول کند که همه بنده باشند و يک عده اى آقا باشند، اين نمى شود.

نمى شود که امريکا و فرانسه و شوروى و يکى دوتا ديگر آقا باشند، و همه ، فرض کنيد چندين ميليارد جمعيت دنبال آنها باشند و مطيع آنها باشند، اين گذشت وقتش.

بايد اينها خودشان را تصحيح بکنند و بفهمند که مسئله گذشته است که شماها بخواهيد، که خير، باز هم مثل سابق باشيد.

سابق يک جور ديگرى بود، دنيا الان جور ديگرى شده ، تحولات ديگرى شده و ايران هم اثبات کرد اين مطلب را که مى شود در مقابل همه چيز ايستاد.

و بايد آنها هم که نشستند آنجا و فساد مى کنند و يک انفجارى مى کنند و يک ترقه در مى کنند، اينها بدانند که اينها ديگر تاثيرى ندارد، جز اينکه مردم متنفرتر مى شوند از آنها.

هر چه هم بخواهند خودشان را تبرئه کنند، مردم مى گويند شماييد براى اينکه وضعتان را جورى کرديد که هر جا فسادى واقع بشود مى گويند اينها هستند، منافقين هستند.

- نمى دانم - سلطنت طلبها هستند، اين طورى.

چرا بايد وضعتان را اينجور بکنيد که هر فسادى را به شما نسبت بدهند آن وقت هم بنشينيد آنجا، بگوييد که بله ، مردم با ما هستند و ما چطور هستيم و مردم چه بکنند و دستور بدهيد! اينها حرفهاى بچه گانه اى است که عمرتان را ضايع مى کنيد.

و از ايران هم که فرار کرديد و فرانسه هم که طرفدار شما هستش.

آنجا برويد بنشينيد.

همانجا از فرانسه ارتزاق کنيد و از ساير جاها.

البته اين حرفهايشان هم براى همان است والا همچو نيست که اين قدر نادان باشند که حالا ايران، همه شان چشم به راه آنها هستند که چرا نيامديد يا کاغذ فدايت شوم برايشان مى نويسند! خود آنها مى دانند اينها را، اما براى اين که دل آنها را به دست بياورند از اين حرفها مى زنند و از اين طرحها مى دهند که ارتزاق کنند.

خوب! اگر همين است خوب بکنند، ارتزاقشان را بکنند و اللهم اشغل الظالمين بالظالمين(1) انشاءاللّه.

اميدوارم که هم موفق و مؤيد باشيد.

و عمده اين است که براى اين مستضعفينى که به شما خدمت کردند، خدمت بکنيد و خدمت هم به اين است که آنها را - بازاريها را - در کار وادار کنيد، شريک کنيد.

کسانى که مى توانند صنعتهاى کوچک درست کنند، صنعتهايشان را حفظ بکنيد و ساير کارها، آنهايى که البته دولت نمى تواند.

آن که دولت مى تواند و ديگران نمى توانند، آنها بايد بکنند.

و من اميدوارم که انشاءاللّه موفق و مؤيد باشيد و سلامت.

/ 251