موضوع:خودبينى و خودخواهى، منشا مفاسد عالم - صحیفه امام جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 19

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

صبح 14 بهمن 1363 / 12 جمادى الاول 1405

مکان:

تهران، حسينيه جماران

موضوع:خودبينى و خودخواهى، منشا مفاسد عالم

مناسبت:

دهه فجر انقلاب اسلامى

حضار:

خامنه اى، سيد على (رئيس جمهور) - اعضاى مجلس خبرگان - ائمه جمعه سراسر کشور

بسم اللّه الرحمن الرحيم

و ميهمانان خارجى شرکتکننده در سومين کنفرانس انديشه اسلامى و گراميداشت دهه فجر خوف قدرتها از گسترش اسلام من از آقايانى که زحمت کشيدند و تشريف آوردند در اين جا، چه آقايانى که مربوط به مجلس خبرگان است، و چه آقايانى که از ائمه جمعه کشور ما هستند، و چه مهمانان عزيزى که در اين دهه داريم، من اميدوارم که خداوند تبارک و تعالى همه ما را هدايت کند به آن راهى که خود مى خواهد.دردها را همه مى دانيد، مى دانيد که امروز اسلام مبتلاى به چه چيزهايى هست که قدرتهاى بزرگ و دستگاه هاى مربوط به آنها و وابستگان به آنها فراهم مى آورند.

آقايانى که از خارج آمده اند، بايد توجه کنند به اين که آيا تطبيق مى دهد آن تبليغاتى که در خارج به ضد جمهورى اسلامى و در حقيقت به ضد اسلام دارد انجام مى گيرد نسبت به ايران و نسبت به مردم ايران و حکومت ايران و روحانيون ايران آيا تطبيق مى کند يا نه اگر تطبيق مى کند ما را نصيحت کنند، و اگر تطبيق نمى کند - که نمى کند - آقايان تکليف شرعى دارند به اين که هر يک در کشورهاى خودشان، در حضور جمعيتهايى که هستند، مسائل را به آن طورى که مشاهده کردند، منعکس کنند.

آنهايى که اين مسائل را پيش آوردند، ايران مورد نظرشان نيست.

آنها خوف اين را دارند که اسلام به آن طورى که هست گسترش پيدا کند و همه کشورهاى اسلامى را بگيرد، و به همه مستضعفين جهان پرتو بيفکند.

آنها خوف اين را دارند، ولهذا از اسلام مى ترسند، و حقيقتا حمله شان به اسلام است، منتها به صورت اين که ايران چطور است، نمى توانند بگويند که اسلام چطور است، مى گويند ايران چطور است.

لکن واقع مطلب اين است که اينها اسلام را نمى خواهند.

اگر جمهورى اسلامى يک جمهورى دمکراتيک بود آنها حرفى نداشتند، لکن جمهورى، اسلامى است، که دستورات اسلام براى آنها در غارتگرىها و در زورگويى ها، مجال نمى خواهد بدهد.

خودبينى منشا تمام فسادهاى عالم ما آن طورى را که خيال مى کنيم، قرآن کريم در قصه آدم - که بايد گفت يک قصه رمزى است، لکن بسيار آموزنده - به ما يک دستوراتى داده است که اگر به آن دستورات بشر عمل بکند، حل همه مشکلات مى شود.

قبل از اين که آدم را خلق بکند به ملائکه مى فرمايد که مى خواهم يک همچو کارى بکنم.

ملائکه جنبه تقدس خودشان را نظر مى کنند و جنبه فساد آدم را.

از اين جهت، مى گويند که شما چرا خلق مى کنى يک جمعيتى را که در زمين فساد کنند و سفک دماء(1) کنند ما تقديس تو را مى کنيم.

خودشان را مى بينند در صورت تقدس و آدم را مى بينند در صورت فساد.

جنبه خوبى خودشان را و جنبه بدى آدم را ملاحظه مى کنند.

خداى تبارک و تعالى هم بهشان مى فرمايد که شما نمى دانيد، شما همان خودتان را مى بينيد، خودبين هستيد و از آدم کمالات را نمى دانيد.

و بعد هم قصه را تمام مى کند که به آدم اسما را که واقعش اسماءاللّه است - همه چيز اسماءاللّه است - تعليم مى کند، و بعد مى گويد عرضه کنيد! آنها مى بينند که عاجزند.

آنها، خوب! عقب نشينى مى کنند.

بعد از اين که خلق مى کند آدم را، امر مى کند که سجده کنند، ملائکة اللّه همه سجده مى کنند، لکن ابليس نمى کند.

نکته اين که ابليس نمى کند، اين است که خودبين است.

مى گويد: خلقتنى من نارو خلقته من طين(2)، من از آتش خلق شدم، او از خاک خلق شده است، او پست تر از من است،من بالاتر از او هستم.

آن هم جنبه خودبينى دارد، و روى اين زمينه سجده نمى کند و مطرود مى شود.

بعد هم خدا را تهديد مى کند، بعد از اين که انذار مى کند و مى گويد، به من مهلت بدهيد.

بعد از آن که مهلت را مى گيرد و خاطر جمع مى شود، آن وقت خدا را تهديد مى کند به اين که ، به آن عزتت قسم، به آن اسمى که من را اغوا کردى قسم که اينها را نمى گذارم که اکثرشان به تو توجه کنند.

از بين يدشان مى آيم، از خلفشان مى آيم، از يمين شان مى آيم، از شمالشان مى آيم.

ولاتجد اکثرهم شاکرين(3) خدا هم جواب را مى دهد.

ما از اين جا مى فهميم که قضيه خودبينى، ارث شيطان است، از صدر عالم اين قضيه بوده است.

وقتى هم که وسوسه مى کند به آدم، باز آدم را اغوا مى کند به اين که تو را مى خواهند اين جا کانه حبس کنند.

تو اگر حرف من را بشنوى، بيشتر از اينها دارى.

آدم هم به آن جنبه ديگرى از او قبول مى کند.

اين يک تعليم عمومى است که از قبل از خلقت آدم تاحالا بايد براى ما عبرت باشد، بدانيم که ارث شيطان، خودبينى است.

تمام فسادهايى که درعالم واقع مى شود، چه فسادها از افراد و چه فسادها از حکومتها و چه در اجتماع، تمام فسادها زير سر همين ارث شيطان است.

و تمام مفسده هايى که در عالم پيدا مى شود، از اين بيمارى خودبينى است.

چه در کنج خانه کسى نشسته باشد و به عبادت مشغول باشد، اگر خودبينى بکند، ارث شيطان را دارد، و چه در جامعه باشد و با مردم تماس داشته باشد، اين هم اگر فسادى از آن حاصل بشود، از خودخواهى و خودبينى خودش است، و چه حکومتهايى که درعالم حکومت مى کنند، از اولى که حکومت در دنيا تاسيس شده است تا حالا، هر فسادى واقع شده از اين خصيصه است.

مقدم بودن تزکيه و تهذيب بر همه امور دردها دوا نمى شود، الا با اين که اين خصيصه شيطانى از بين برود.

کسى بخواهد درد خودش را شخصا دوا کند، بايد اين خصيصه را از بين ببرد، بايد رياضت بکشد و خودش را بزرگ حساب نکند، نگويد من عالمم، نگويد من خودم مقدس هستم - چنانچه ملائکه مى گفتند - نگويد من ثروتمندم، نگويد من زاهدم، نگويد من عارفم، نگويد من موحدم.

در هريک از اينها، ولو آن علم اعلايى که علم فلسفه يا عرفان است، اگر اين خصيصه شيطانى باشد، حجاب است، العلم حجاب الاکبر(4).

و اگر کسى بخواهد معالجه کند خودش را، بايد اين خصيصه را به آن توجه بکند و بسيار مشکل است معارضه با اين خصيصه .

اگر بخواهد کسى تهذيب بشود، با علم تهذيب نمى شود، علم انسان را تهذيب نمى کند.

گاهى علم، انسان را به جهنم مى فرستد، گاهى علم توحيد انسان را به جهنم مى فرستد، گاهى علم عرفان انسان را به جهنم مى رساند، گاهى علم فقه انسان را به جهنم مى فرستد، گاهى علم اخلاق انسان را به جهنم مى فرستد.

با علم درست نمى شود.

تزکيه مى خواهد - يزکيهم(5) - تزکيه مقدم است بر همه چيز.

طلبه اى که در مدرسه درس مى خواند، همدوش با درس، همقدم با درس تزکيه لازم دارد.

امام جمعه اى که مى خواهد هدايت کند مردم را، بايد تزکيه خودش را کند تا بتواند هدايت کند.

دولتى که بخواهد مردم را وادار به کار خوب بکند بايد تزکيه بکند خودش را.

عارفى که بخواهد مردم را به معارف الهيه دعوت کند، تا خودش را تزکيه نکند اين قدرت را ندارد.

فيلسوفى که بخواهد توحيد را به مردم بياموزد، تا اين خصيصه شيطانى در او هست، اين عمل را نمى تواند انجام بدهد، يعنى، زبان، زبان شيطان است و توحيد مى گويد و دل، دل شيطان است که توحيد را دريافت کرده است، و قلب، قلب شيطان است که فقه را آموخته و فقه را تعليم مى کند.

تا اين خصيصه هست، تمام امور لنگ است در اشخاصى که بخواهند خودشان را تهذيب کنند، يا اشخاصى که بخواهند جامعه را تهذيب کنند.

تهذيب جامعه ، وظيفه علما و دانشمندان مهذب بر عهده کى است که جامعه را تهذيب کند بر عهده علما، بر عهده دانشمندان، بر عهده انديشمندان، بر عهده ائمه جمعه ، بر عهده مدرسين، بر عهده علماى بلاد.

همه بايد بکنند، اما آن که خودش را به اين زى درآورده و خودش را به صورت معلم، استاد، مدرس، فقيه ، دانشمند و امثال اينها نمايش مى دهد، اين اگر بخواهد تهذيب کند جامعه را، اول از خودش بايد شروع کند، و بعدا تکليف دارد که جامعه خودش را تهذيب کند.

اگر خودش تهذيب نشود نمى تواند جامعه را تهذيب کند.

کسى که خودش فاسد است، نمى تواند کلامش را يک طورى ادا کند که مردم صحيح بشوند، تاثير ندارد.

آن وقتى کلام تاثير دارد که از قلب مهذب و پاک بيرون بيايد، اگر چنانچه از قلب ناپاک بيرون بيايد و ازقلب شيطانى بيرون بيايد، به زبان شيطانى گفته بشود، اين تاثير نمى تواند بکند در قلب اشخاص.

و اگر چنانچه قلب، قلب رحمانى شد، الهى شد، توجه به خدا کرد، از خدا همه چيز را خواست، همه چيز را به دست او دانست، او مى تواند که مردم را تهذيب کند.

و اين به عهده علماى بلاد است در هر جا هستند،انديشمندان بلاد است در هر جا هستند، مدرسين است، خبرگان است، هر جا هر کس هست.

اين تکليف، ابتدائا متوجه به اينهاست و همه مردم تکليف دارند، لکن اينها خودشان را در اين معرض قرار دادند.

اگر بخواهيد جامعه را تهذيب کنيد که اين جامعه ، يک جاى دنيا اگر اسم از اسلام برد، مخالفت با آن نکنند بايد تهذيب شان کنيد، بايد آشنايشان کنيد به مسائل.

تلاش براى بيدارى و آگاهى بخشى به ملتها آقايانى که از خارج آمدند و در ايران مدتى ماندند،اى کاش در اين جبهه ها مى رفتند، جوانهاى ما را مى ديدند و جنايتهايى که بر اين امت اسلامى شده است مى ديدند.

کاش مى رفتند در اين زندانها، زندانىها را مى ديدند و مى رفتند زندانىهاى آن جا را هم مى ديدند که قضيه چى است.

آن وقت مى رفتند به بلاد خودشان و مسائل را آن طورى که هست بيان کنند.

ما هيچ توقع نداريم که يک کلمه اى خلاف گفته بشود، ما توقعمان اين است که اين آقايان که آمده اند اين جا اين طور نباشد که يک اجتماعى باشد و يک صحبتهايى باشد و يک قطعنامه هايى باشد و تمام شد و رفت، هر کس وقتى رفت سرجاى خودش، مشغول کارهاى خودش بشود.

اگر ائمه جمعه اجتماع کردند در يک مرکزى، يا ائمه جمعه خارج را خواستند و اجتماع کردند، اين جور نباشد که چند تا نطق باشد و چند تا صحبت باشد و حرفهاى خوب هم خيلى بزنند و قطعنامه هم بعد درست کنند و يک جايى را محکوم کنند و يک جايى را هدايت کنند و درش را ببندند و بروند منزلشان بنشينند، اين، انسان را ناکام مى کند.

بايد آن کسى که بخواهد يک جامعه را تهذيب کند، يک ملت را تهذيب کند، يک جمعيت کوچک را تهذيب کند، دنبال کند مسائل را.

وقتى که در اين جا يک اجتماعى شد براى انديشمندان، يک اجتماعى شد براى مهمانان، اجتماعى شد براى ائمه محترم جمعه بلاد و ساير بلاد خارج، اينها بعد نقشه اين را داشته باشند که وقتى رفتيم به محل خودمان، چه بکنيم، اگر شما صد تا اعلاميه صادر کنيد و صد تا نطق بکنيد و صدتا محکوم بکنيد، بعدش دنبالش را نگيريد، اين تمام مى شود، يک صحبتى کرديد، يک زحمتى کشيديد، نتيجه اى هم نبرديد.

اما اگر بنا باشد که هر کدام در هر محلى هستيد، دنبال کنيد مسئله را، مفاسدى را که ديديد واقع شده است بگوييد به مردم، مفاسدى را که قدرتهاى بزرگ بر بشريت دارند مى کنند، بگوييد به مردم، مسائلى را که انگلهاى قدرتهاى بزرگ دارند به مسلمين مى کنند، بگوييد به مردم، آنچه که در ايران ديديد، از بد و خوب هر دو را بگوييد به مردم تا آنها بيدار بشوند.

ملت ايران همين طور نخوابيد شب و صبح پا شود، بيدار شده باشد.

ملت ايران علمايش سالهاى طولانى زحمت کشيدند، در همان اختناقها زحمت کشيدند، در همان کتک خوردنها زحمت کشيدند، در همان حبسها که رفتند زحمت کشيدند.

زحمت کشيدند، به مردم گفتند، جنايات را گفتند، هر جا رفتند گفتند، مردم هم دلشان آگاه شد و وقتى آگاه شد، البته خوب را مى خواهند مردم.

فطرت اين است که وقتى خيرى را ديد، بخواهد.

شما خير و شر را به مردم بگوييد، تا مردم به فطرت خودشان از شر گريزان بشوند و به خير توجه کنند.

اين طور نباشد که تشريف آورديد و صحبت کرديد و احسنت هم شنيديد و درش را ببنديد و برويد در بلادتان بخوابيد.

نه ! اين درست نمى شود، اين بدتر مى کند مطلب را، براى اين که ، دشمنهاى شما مى فهمند که خبرى نيست، حرف است، عملى نيست، صحبت است، قطعنامه است نه عمل.

دنبال قطعنامه عمل مى خواهد، همان طور که در ايران بود.

در ايران عمل کردند، جوانهاى ما کشته دادند، فداکارى کردند و الان دارند مى کنند.

شما برويد ببينيد اين سنگرها را، ببينيد مساجد است اين سنگرها.

اين سنگرها مراکز عرفان است، مراکز توحيد است و در اين مراکز که شب آن طور مشغول هستند، روز هم آن طور فداکارى مى کنند.

اين، براى اين است که روى اين جمعيت، مدتهاى زياد چندين سال - بيست سال تقريبا - کار شده است، علماى بلاد کار کرده اند، فضلا کار کرده اند، اينها را بيدار کرده اند، متحول کردند.

اگر نبودند اينها، اين جوانهايى که از دست ما گرفته بودند، از دست اسلام گرفته بودند و در مراکز فحشا برده بودند آنها را، اگر نبود اين نهضتى که در ايران شد، اين نهضت اسلامى و انقلاب اسلامى که در ايران شد، خدا مى داند که آنها بنا داشتند چه بکنند.

تهمتها و تبليغات منفى دشمنان عليه نظام اسلامى و اين امرى که در ايران هست، همه جا هست، ما در ايران شاهدش هستيم، شما هم در بلاد خودتان الان شاهدش هستيد، ببينيد که الان از احکام اسلام آن جا چه خبر است و اين جا چى است اينهايى که هميشه تکذيب از ايران، و هر راديويى را شما باز کنيد از ايران تکذيب مى کند، از اختناق ايران، از جنايات ايران، از زندانهاى ايران، از شکنجه هاى ايران، از کشتار بدون محاکمه ، از اينها صحبت مى کنند.

خوب! شما ببينيد در خارج، تحقيق کنيد الان اين مطلب را، شما آمديد درها باز است، براى تحقيق برويد، ببينيد.

شما کوچه و بازار را داريد مى بينيد، در کوچه و بازار مردم را دارند با چه تهديد مى کنند و اذيت مى کنند در نماز جمعه اى که شما رفتيد، کسى ايستاده بود با تفنگ مردم را تهديد مى کرد که برويد نماز جمعه خوب! اينهاست که به ما مى گويند.

اگر شما در خارج از ايران، در بلاد خودتان، ديديد که مفاسد زياد است، بدانيد که اينها از اين مى ترسند که آن جا برگردد حال مفسده به حال مصلحت، به حال اسلام.

اينها مى خواهند جلوى اين را بگيرند، يک سدى درست کنند، جلوى اين موجى که پيدا شده است بگيرند و نگذارند که صداى ايران برسد به کشورهاى ديگر.

و اين هم يک اشتباهى است که آنها مى کنند.

هرچه اين بوقها بلندتر بشود ايران قوى تر مى شود.

هرچه اينها ايران را متهم کنند به اين که فساد دارد مى کند، نمى دانم استبداد هست، فاشيستى است - امثال اين عبارات - و هر ترورى در عالم واقع مى شود دست ايران در کار است، اينها تقويت مى کند ايران را.

وقتى ملتها ديدند که امريکا دور قصر خودش و دور کاخ سفيد، سد ايجاد مى کند که مبادا از ايران بروند آن جا را منفجر کنند، مردم قدرت ايران را مى فهمند، مى فهمند که اسلام همچو قدرتى دارد.

يک دروغى آنها مى گويند به خيال اين که ما را تضعيف کنند، آنها دروغ مى گويند.

ايران مخالف با همه اين مسائل است.

ايران حجت دارد، دليل دارد.

ما با قرآن داريم پيش مى رويم، با نهج البلاغه داريم پيش مى رويم.

ما محتاج نيستيم به اين که ترور کنيم، آنهايى که مخالف ما هستند الان دارند ترور مى کنند، الان هم در ايران مشغولند، منتها نمى توانند، فرض کنيد يک بقالى را مى زنند، خوب! اين ترور کور.

اصلاح جامعه در پرتو مبارزه با فساد آنهايى که مخالف با ترور هستند، مرکز ترور هستند.

امريکايى که اين قدر از انساندوستى صحبت مى کند و رئيس جمهورش آن طور از انساندوستى، انساندوست است امريکا! امريکايى که دنيا را به آتش کشيده است، امريکايى که بشر را دارد به فنا مى رساند، اينها انساندوستاند و اسلام اين طور نيست ! و ايران اسلامى اين طور نيست برادران، وقتى که مى رويد بيرون، مسائل را بگوييد.

ننشينيد ديگر در خانه تا اين که آنها برايش هجوم کنند، شما هجمه کنيد آنها عقب مى نشينند.

شما ننشينيد در خانه و هى ترس اين که مبادا چه بشود.

خوب! همين چيزى بود که در ايران بود و قدرت ايران از اکثر اين بلادى که هستند زيادتر بود، لکن ايران علمايش رويش کار کردند، مردم را بيدار کردند، به مردم مصلحت را گفتند، اسلام را گفتند به مردم، مردم هم اسلام را به ذات مى خواهند، مسلمانند.

شما اسلام را به مردم بگوييد شما احکام اسلام را، نرويد سراغ احکام فقط نماز و روزه ، آنها را هم بايد بگوييد، اما احکام اسلام که منحصر در اين نيست.

شما سوره برائت را براى مردم چرا نمى خوانيد شما آيات قتال را چرا نمى خوانيد هى آيات رحمت را مى خوانيد! آن قتال هم رحمت است براى اين که مى خواهد آدم درست کند.

آدم گاهى درست نمى شود مرض گاهى صحيح نمى شود، الابالکى،(6) بايد ببرند، داغ کنند تا درست بشود جامعه .

بايد آنهايى که فاسد هستند، از آن بيرون ريخته بشوند، جنبه رحمت است همه اش.

منتها آقايان، بعضىها خيال مى کنند که همان رحمت اين است که به آن مهلت بدهند تا بکشد آدمها را.

اين رحمت است از حبسها بيرونشان کنيد تا بريزند مردم را بکشند، اين رحمت است شما روى قرآن عمل کنيد.

قرآن با اشخاصى که مسلمند ومعتقدند و ايمان به خدا دارند، به برادرى رفتار مى کند.

با اشخاصى که بر خلاف اين هستند آنها را مى گويد بکشيد، بزنيد، حبس کنيد، اشداء على الکفار.

شما همان طرفش را گرفتيد، زمين هم مى خوريد.

ما، اگر بنا باشد اسلام را به يک طرفش قبول داشته باشيم، همان جنبه باصطلاح شما رحمت، من همه جنبه هايش را رحمت مى دانم، اما آنکه شما خيال مى کنيد که آن جنبه اش رحمت است که دزدها را بيرونشان کنيم، مفسدها را بيرون کنيم، آدمکشها را بيرون کنيم، دست برداريد از اين طور رحمتهايى که شما توهم مى کنيد.

اينها رحمت نيست، اينها مخالف خداست، مخالفت با خداست.

شما آقايان، بايد بگوييد مسائل را، در بلاد خودتان که رفتيد، مسائلى که خدا فرموده است، بگوييد.

اشداء على الکفار رحماء بينهم،(7) اين را بايد به مردم حالى کنيد که معنى اش چى است.

ما بايد چه بکنيم با آنها آنهايى که هجمه کردند به همه بلاد اسلامى و دارند همه چيز بلاد اسلامى را از بين مى برند.

سيره ائمه اطهار(ع) در مبارزه با ظلم و مفاسد از آن ور آخوندهاى درباريشان تبليغ مى کنند و افساد مى کنند و بر ضد اسلام حرفها مى زنند، تفرقه مى اندازند بين مسلمين، از آن طرف هم، آنها به جان مردم افتاده اند و همه چيزشان را دارند مى برند.

و ما هم کنار بنشينيم، تماشا کنيم، ما تماشاچى هستيم! ما چه کارى به اين کارها داريم! ما مى رويم نمازمان را مى خوانيم و روزه مان را مى گيريم و تمام شد! تکليف همين است ! اميرالمؤمنين همين بود سيدالشهدا، اگر اين فکر را مى کرد که نمى رفت به کربلا، با يک عدد معدودى.

اين فکر را نمى کرد، اين فکر غلط ما در ذهن او نبود.

اميرالمؤمنين، اگر بنا بود که خير، هى مسامحه کند شمشير نمى کشيد هفتصد نفر را يکدفعه بکشد، تا آخر آن اشخاصى که قيام کرده بودند به ضدش، تا آخر، ضد اسلام بود ديگر، تا آخرشان را کشت و چند نفر ديگر فرار کردند، بعد هم آمدند آن فساد را کردند، فرارىهايشان آن فساد را کردند.

شما بدانيد که از حبسهاى ما، همين اشخاصى هستند که مفسدند.

ما اشخاصى که مفسد نيستند، يک آن هم ميل نداريم باشند.

اگر از اينها هر چه بيرون برود هر يکشان بيرون بروند آدم مى کشند، آدم نشده اند اينها.

ما تا کى بايد خواب باشيم ما تا کى ساده انديش باشيم شما آقايان چرا ساده انديشى مى کنيد در بلاد خودتان که مى رويد، بگوييد به مردم، بگوييد به دنيا، که با دنيا دارند چه مى کنند اين قدرتمندها، اينها با ضعفا دارند چه مى کنند.

اينها، اتيوپى که آن همه بيچاره ها دارند رنج مى برند، مى ميرند از گرسنگى، گندمهايشان را مى ريزند تو دريا، خرج سلاحهايى مى کنند که همه عالم را از بين ببرند.

اينها انساندوستاند! اينها با اين صورت انساندوستى مى خواهند همه ما را پايمال کنند، اينها با اين مجامع حقوق بشر مى خواهند حقوق بشر را از بين ببرند.

منطق انبيا در برخورد با کفار و مؤمنين من اميدوارم که خداوند به ما مرحمت کند و ما را بيدار کند، ما را بر احکام اسلام به همه جوامعش، به همه مطالبش، به همه اطرافش بيدار کند و متوجه کند.

خيال نکنيد که اسلام فقط اين تکه است، نماز و روزه است فقط، نيست اين طور، اگر اين طور بود پيغمبر هم مى نشست توى مسجدش و نماز مى خواند.

چرا از اول عمرش تا آخر زحمت کشيد، جنگ کرد، زد و خورد کرد، شکست خورد، شکست داد تا مسائل را آن قدرى که مى توانست عمل کرد.

اميرالمؤمنين هم همين طور، ديگران هم همين طور، صلحا هم همين طورند، اشخاص بيدار اين طورند.

اين طور نيست که بنشينند توى مسجد و کار به اين کارها نداشته باشند.

بنشينند توى خانه هايشان و کار به کسى نداشته باشند، بى طرف باشند، کارى ما به اين کارها نداريم! اگر اين منطق انبيا بود که موسى نمى رفت سراغ فرعون.

اگر منطق انبيا اين بود که ابراهيم نمى رفت هجمه کند بر آنها، پيغمبر اين کار را نمى کرد.

منطق انبيا اين نيست.

منطق انبيا اين است که اشداء بايد باشند بر کفار و بر کسانى که بر ضد بشريت هستند، بين خودشان هم رحيم باشند.

و آن شدت هم رحمت است بر آنها.

خداوند همه ما را بيدار کند و به همه ما و به همه شما انشاءاللّه سلامتى و نصرت عنايت کند.

اين بشر مظلوم را از گرفتارىهايى که از دست اين قدرتهاى بزرگ دارند مى کشند، نجات بدهد و دين و دنياى همه ما را حفظ کند.

1- ريختن خونها.

2- سوره اعراف، آيه 12: مرا از آتش و او را از خاک آفريدى.

3- سوره اعراف، آيه 17: بيشتر آنان را شکرگزار نمى يابى .

4- علم بزرگترين حجاب است.

5- اشاره است به آيه 2 سوره جمعه .

6- آخرالدواء الکى آخرين راه درمان، داغ کردن است.

/ 251