كعبه - شعر حج (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شعر حج (1) - نسخه متنی

بعثه مقام معظم رهبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید











كعبه

دلاور بزرگي
شوب





  • در ميانِ پهن دشت اين
    جهان

    در فراسويِ نگاهِ اين
    بشر

    در كنارِ خيمه
    فرعونيان

    در جوارِ خانهِ زندانِ و
    تن

    آدمِ فرسوده از رنج
    نفاق

    تا در آن خانه بگريد بهر
    خويش

    بغضِ او سنگين تر از سنگين
    بود

    خسته از رنجِ زمان اندر
    زمين

    در پي يار عزيزي بود
    او

    در زمين ميگشت تا يابد
    نشان

    آدمي در جستجوي كعبه
    بود

    خانهاي تا دردِ دل را وا
    كند

    جبرئيل آمد از ربّ
    كبير

    بندهام اندر زمين جامانده
    است

    بازوي همّت ببند و كار
    ساز

    تا در آن خانه رها از فوت و
    فن

    كعبه حق اين چنين بُنياد
    شد

    چونكه يارش در كنارش خانه
    داشت

    كعبه يعني قبلهگاه
    عاشقان

    هست كعبه قبلهگاهِ
    خواستن

    كعبه يعني عشقِ انسان در
    جهان

    هست كعبه خانه امنِ
    زمين

    كعبه باشد خانه فخر
    جهان

    كعبه يعني نقطه ثِقل
    شرف

    «ك» كعبه يعني كلّ اين
    جهان

    «ع» كعبه معني عبد و
    عبيد

    «ب» كعبه بنده او باش و
    بس

    «هـ» كعبه يعني هر آنچه
    كه هست

    كعبه باشد يادگار
    بوالبشر

    خانه كعبه سيادت
    ميكند

    عشقِ حق از حجّ او آيد
    پديد

    عشق بازي را طريقت لازم
    است

    هست كعبه خطِّ سير اين
    جهان

    كعبه يعني قبلهگاه
    مسلمين

    حجّ او درسِ برابر
    ميدهد

    در صفا و مروهاش حاجي
    شوي

    عشق كعبه ست اين كه غوغا
    ميكند

    نامِ او دل را مُعطّر
    ميكند

    كعبه درس عشق بهتر
    ميدهد





  • در وراي اين زمان و اين مكان
    آدمِ وامانده ترس و خطر
    در كنارِ خانه ديو و ددان
    خانه تو خانههاي ما و من
    خانهاي ميجست اندر كوه قاف
    از براي غربتش در جمع و كيش
    چونكه دوستش دشمنِ بد كين بود
    گريه ميكرد تا كه يابد غير از اين
    تا بگويد حيله مكر و عدو
    خانهاي از دوستِ خوبِ آسمان
    چونكه لبريز از غم و از غصّه بود
    غير از اين خانه در او نجوا كند
    اي خليل دستانِ دوستم را بگير
    در ميانِ خصم تنها مانده است
    خانهاي ديگر برايِ او بساز
    حيلههاي خصم را گويد به من
    بنده عاشق بسي دلشاد شد
    با نزولش دفترِ عشق را نگاشت
    عاشقانِ رسته از بند جهان
    خواستنِ حق غير حق پيراستن
    كه فرو افتاده است از آسمان
    زادگاهِ عشق امير المؤمنين(عليه السلام)
    چون خدا را در زمين سازد عيان
    حافظِ امنِ جهان از هر طرف
    سايه ربّ است در اين لا مكان
    عاشق و معشوق از او آمد پديد
    چون به غير او نداري دادرس
    در جوارِ قدرت حق نيست است
    كشتي امنِ سفر در هر خطر
    حجّ او دين را حفاظت ميكند
    چونكه دل قفل است و آن باشد كليد
    هر طريقت را شريعت لازم است
    مبدأ شرع و شروع تا آسمان
    قطعهاي از عرش در نافِ زمين
    سعي او بويِ برادر ميدهد
    چونكه از خود بگذري ناجي شوي
    محشري هر ساله برپا ميكند
    عاشقِ اسلام و رهبر ميكند
    دلِ بَرد آنچه دلاور ميدهد



/ 29