شام بقيع
بيدار باش
جان من، عمر سفر
گذشتفرصت شمار اين دو سه روزي كه
مانده استسعي صفا و مروه و قربانيِ
مناطواف حريم كعبه و قربانيِ
منااينجا خليلگونه تلاشي
دوباره كنشب ها كنار خاك بقيع، اشك و
گريه بودشوق مزار تربت پاك رسول
حقاي «اشعري» بگو تو چه كردي در
اين سفراي «اشعري» بگو تو چه كردي در
اين سفراز آن همه نشيب و فراز، از خطر گذشت چه خاطرات پرخطري از نظر گذشت روز مدينه و شب مكّه دگر گذشت از درك كنهِ آن نشدي باخبر، گذشت پيغمبري كه از پسر و سيم و زر گذشت شام بقيع رفت و نسيم سحر گذشت كم كم ز خاطر من و تو اي پدر گذشت از ديگران گذشته و از هم سفر
گذشتاز ديگران گذشته و از هم سفر
گذشت