شعر حج (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شعر حج (1) - نسخه متنی

بعثه مقام معظم رهبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • سلام اى شهر شاهنشاه اسلام
    سلام اى پايه عرش الهى
    سلام اى سر در كاخ خدايى
    سلام اى مشرق مشكاة ايمان
    چه روحى خفته در أنيت تو
    خبردارى كه با اين شوق مدهوش
    در اينجا خفته آن آرام جانها
    چه روحى قدسى اينجا آرميده
    تو گويى غرفه ها مهد فرشته است
    در و پيكر همه آيات و الواح
    چه شهرى! جنت المأواست گويى
    چه خاكى و چه اقبالى خدا داد
    نشان پاى پيغمبر به خاكش
    مشام جان كن اينجا جلد و چالاك
    به هر طاق از ملايك آشيانهاست
    افق را ياد عهد وحى و تنزيل
    تو گويى در فضا آيات قرآن
    به مرغان سپيدى ماند اوراق
    صفا آكنده اين آفاق و انفس
    به چشمان چشمه ها بينى درخشان
    چه بخششها كه بارد با خجلها
    به موجى بيكران ايمان زند برق
    بيان ما رساى اين صفت نيست
    چه گويى در مقام بهت و حيرت
    در اينجا عقل محو و عشق مات است
    در اينجا جلوه كرده نور پاكان
    به روى اين زمينها راه رفتند
    به جان عرشى، به تن در خاك خفتند
    سلام اى آشيان روشنايى
    شنيدى بانگ جبريل امين را
    به دورش حلقه هاى خيل اصحاب
    اباذر ديدى و سلمان و مقداد
    چه گوهرهاى رُمانى كه ديدى
    چه رؤياها كه ديدستى بهشتى
    سخن از روح و ريحان كن ببينم
    سخن گويى از آن سرچشمه نوش
    كه روى اين سخن با اهل حال است
    سكوت عشق را اينجا بيانى است



  • سلام اى پايخت پادشاهى
    سلام اى كان الماس فتوت
    سلام اى كاخ سلطان نبوت
    حريم بارگاه كبريايى
    سلام اى عرشه قنديل رحمان
    ملايك محو روحانيت تو
    چه جانى را گرفتستى در آغوش؟
    كه دارد از ملايك پاسبانها
    چه روحانيتى در وى دميده
    به هر در آيت غفران نوشته است
    شبستانها عبادتگاه ارواح
    چه نخلى سدرء و طوباست گويى
    كه چندين بوسه در پاى نبى داد
    ثريّا سرمه ساى خاك پاكش
    شميم خُلق پيغمبر كن ادراك
    همانا غرفه هاى آسمانهاست
    هنوزش انعكاس بانگ جبريل
    پراكنده است و چون پروانه پران
    كه از قرآن پرافشاند در آفاق
    نسيمش چون مسيحا در تنفس
    سرشگ شوق و خجلت پرتو افشان
    چه آرامش كه مى بخشد به دلها
    به دريايى ز رحمت مى شوى غرق
    به قاموس بشر اينجا لغت نيست
    كه هر دم مى درخشد برق غيرت
    كه اينجا سرزمين معجزات است
    درخشان چهره هاى تابناكان
    سلام اى مهد انس و آشنايى
    تو ديدى رحمة للعالمين را
    نگين خاتميت قطب الاقطاب
    على را ديدى و اسباط و اوتاد
    چه ريحانهاى روحانى كه ديدى
    به حرف آى اى حريف سرگذشتى
    حديث از جان و جانان كن ببينم
    تو را شايد كه با اين لعل خاموش
    سخن اينجا وراى حد قال است
    سكوت عشق را اينجا بيانى است
    سكوت عشق را اينجا بيانى است



/ 29