و امّا روايات عامّه، هر چند به گونه هاي مختلف در اين باره سخن مي گويد: امّا بيشتر اين روايات تصريح دارد كه پيدايش زمزم به تصرف جبرئيل و اثر پا يا انگشت و يا بال وي بوده است چنانكه برخي ديگر از اثر پاي اسماعيل سخن گفته است.عمده اين روايات مستند به روايتي است كه سعيد بن جبير از ابن عباس نقل مي كند. پاره اي از اين روايات عبارتند از:1 ـ روايت بخاري:ـ در صحيح بخاري از سعيد بن جبير از ابن عباس تفصيل واقعه را آورده و از جمله مي گويد:«... فاذا هي بصوت فقال: اغث ان كان عندك خير، فإذا جبرئيل قال: فقال بعقبه هكذا و غمز عقبه علي الارض، قال: فانبثق الماء...»43«ناگاه هاجر صدايي شنيد و گفت: اگر مي تواني كمكي بكني به فرياد من برس، ناگاه جبرئيل آمد و پاشنه پاي خود بر زمين كشيد، كه در پي آن آب فوران زد.»و در روايت ديگر: «اوْقال بجناحه»44; «يا با بال خود زد و آب جوشيدن گرفت.»2 ـ روايت ابن كثيرابن كثير نيز در تاريخ خود همين روايت را از سعيد بن جبير و او از ابن عباس نقل كرده، البته با اندك اختلاف; از جمله اينكه گويد:«فإذا هي بالملك عند موضع زمزم فبحث بعقبه أو قال بجناحه حتّي ظهر الماء».45«ناگاه فرشته اي را نزد زمزم ديد كه پاشنه پا بر زمين ساييد، يا بال خود بر زمين كشيد كه به دنبال آن آب جوشيد.»3 ـ روايت ازرقيهمين روايت را ازرقي از سعيد، او هم از ابن عباس، با اندك اختلاف نقل كرده و در خصوص جوشيدن آب زمزم اينگونه مي نگارد:«فخرج لها جبرئيل(عليه السلام) فاتّبعته حتّي ضرب برجله مكان البئر فظهر ماءً فوق الأرض حين فحص جبرئيل...»46«جبرئيل نزد هاجر حاضر شد و هاجر به دنبال او روان گرديد تا آنجا كه پاي در محل چاه بر زمين زد كه دنبال آن در سطح زمين، همانجا كه جبرئيل پا نهاده بود، آب نمودار شد.»چنانكه مي بينيم سند و مدلول اين دسته روايات تقريباً يكي است.4 ـ روايت فاكهييكي ديگر از تاريخ نگاران مكّه فاكهي است كه ضمن نقل رواياتِ بابِ زمزم، روايت ديگري را از سعيد بن مسيب نقل مي كند كه در ضمن آن آمده است:«فأنزل الله تبارك وتعالي علي أمّ اسماعيل ملكاً منَ السماء فأمرها فصرخت به فاستجاب لها فطار الملك وضرب بجناحه مكان زمزم وقال اشربا فكان سيما...»47«خداي متعال بر مادر اسماعيل فرشته اي از آسمان فرو فرستاد و هاجر از او ياري طلبيد و خواسته اش به اجابت رسيد، پس فرشته پر گشود و با شهپر خود بر محل زمزم ضربتي زد و گفت: بنوشيد و آنگاه آب جاري شد.»فاكهي از طريق و سند ديگر، همين روايت را به سعيد بن جبير و از وي به ابن عباس از پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) مستند ساخته و در آن افزوده است كه: «آن فرشته به هاجر گفت: بر ساكنين اين وادي از تشنگي هراسي نداشته باش; زيرا اين چشمه اي است كه ميهمانان خدا از آن خواهند نوشيد.»48همچنين فاكهي چند روايت ديگر نيز آورده كه به ضربت شهپرِ جبرئيل در جوشش زمزم اشاره دارد:از جمله: به اسناد خود از حارثه بن مضر از علي بن ابي طالب(عليه السلام) روايت نسبتاً مفصلي در اين واقعه نقل كرده كه از اثر انگشت جبرئيل بر زمين و بيرون شدن آب زمزم سخن مي گويد; بخشي از عبارت اين است:«ثمّ خطّ باصبعه في الارض ثمّ طولها فإذا الماء ينبع وهي زمزم...»«آنگاه كه جبرئيل به صورت مردي ظاهر شد.. و با انگشت خود در زمين خطي كشيد و آن را امتداد داد، ناگهان آب فوران زد و اين همان زمزم است...»سپس جبرئيل به هاجر گفت: بچه ات را صدا بزن. او را به زبان عبري صدا زد، اسماعيل دوان دوان آمد و چيزي نمانده بود كه از تشنگي بميرد، هاجر تكّه نان خشگي را كه داشت آب زد و جبرئيل به او گفت: اين آب گوارا است و بالا رفت. آنگاه كه ابراهيم آمد از آنان پرسيد، پس از من چه كسي نزد شما آمد؟ هاجر پاسخ داد: مردي نيكوكار از مردم، و جريان را شرح داد. ابراهيم گفت: همانا اين شخص جبرئيل(عليه السلام) بوده است.495 ـ گفتار ياقوت حمويياقوت حموي در معجم، ذيل واژه «زمزم» شرحي دارد; از جمله درباره جوشيدن آب زمزم، به وجه ديگري اشاره كرده و آن جوشيدن آب از زير گونه اسماعيل در زمين بوده است.او مي نويسد: «ثمّ سمعت اصوات السباع فخشيت علي ولدها فاسرعت تشتدّ نحو اسماعيل فوجدته يفحص الماء من عين قدانفجرت من تحت خدّه قيل: بل من تحت عقبه...»50 هاجر در ميان صفا و مروه بود كه زوزه درندگان را شنيد. از بيم جانِ فرزندش، سرآسيمه دويد كه اسماعيل را ديد با آبي كه از زير گونه اش جوشيده بازي مي كند و برخي گويند اين آب از زير پاي اسماعيل جوشيد.6 ـ گفتار مقدسيمطهّر بن طاهر مقدسي نيز در چگونگي جوشش آب زمزم به اقوال مذكور اشاره دارد; از جمله مي نويسد:«قالوا وفحص اسماعيل برِجْلِهِ الارض فنبع الماء من تحت عقبه وقيل بل أتاه جبرئيل فركضه ركضة فار منه الماء...»51«گويند اسماعيل با پاي خود بر زمين ساييد كه بر اثر آن آب از زير پاشنه پاي او آب جوشيدن گرفت. و نيز گويند: اين از ضربت جبرئيل بود كه بر زمين كشيد و آب فوران كرد.»