سرگذشت هاجر و اسماعيل
چنانكه در روايات پيشين ملاحظه كرديم هاجر و اسماعيل براي هميشه در حرم امن خدا و جوار بيت عتيق و چشمه زمزم منزل گرفتند و قبيله جُرهُم به آنها پيوستند و هاجر و اسماعيل از تنهايي رهايي يافتند و هسته اوليه جامعه مكه بدينگونه تشكيل شد. اسماعيل گوسفندداري مي كرد و تيراندازي را در ميان قبيله جُرهُم آموخت. او به زبان عربي، كه زبان جرهميان بود، سخن مي گفت. جرهم تعدادي گوسفند براي او آوردند و اين سرمايه اوليه وي شد.15
مورخان گويند: پس از آنكه هاجر و كودكش در جوار كعبه و زمزم اسكان داده شدند، ابراهيم با علاقه شديدي كه نسبت به آنها داشت و به خصوص تنها فرزندش اسماعيل، همه روزه به ديدار آنها مي آمد و به قولي هر هفته يك بار و بنا به قول ديگر هرماه يكبار. و پيمودن مسافت شام تا مكه به وسيله براق بود كه خداوند در اختيار ابراهيم مي نهاد.16