چنانچه پيشتر گفتيم، تواتر روايات و تواريخ بر آن است كه جوشش زمزم هنگامي آغاز شد كه هاجر و اسماعيل غريب و تشنه كام در آن وادي سوزان در انتظار امداد غيبي بودند كه ناگاه با يك اتّفاق خارق عادت و به شيوه اي اعجاز گونه، برق زمزم درخشيدن گرفت و سرزمين مكّه با فوران آن رو به آباداني رفت. امّا اينكه پيدايش زمزم با چه شيوه و چه عاملي رخ داد، اين مطلب مورد اختلاف است. برخي آن را به شهپر جبرئيل يا پاشنه پاي او يا سرانگشت او نسبت داده اند كه به صورت انساني در آمد و چنين مأموريتي را انجام داد و آب زمزم را جاري ساخت.برخي ديگر آن را با اثر پاي اسماعيل به عنوان يك كرامت و اعجاز مرتبط دانسته و گفته اند: اين هنگامي بود كه كودك از تشنگي و بي قراري پاشنه پاهايش را بر زمين مي ساييد كه ناگاه آب از زمين جوشيد. روايات فريقين نيز در اين باب مختلف است; چنانكه مورّخان نيز در اين خصوص به گونه هاي متفاوت سخن گفته اند. گروه سوّمي از مورّخان نيز به شيوه احتياط آميز از جوشش آب و پيدايش زمزم به اراده خداوند سخن گفته اند و متعرض چگونگي آن نشده اند.مسعودي در كتاب اخبار الزمان اين رويه و شيوه را پيموده و مي نويسد:«وامّا اسماعيل فقطعن الحرم ونبع له زمزم بأمر الله تعالي..».34