ثمرات القلوب - زمزم (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زمزم (2) - نسخه متنی

محمدتقی رهبر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ثمرات القلوب

در دعاي حضرت خليل الرحمان است كه چون هاجر و اسماعيل(عليه السلام) را در آن وادي غربت و خشگ و سوزان نهاد و برگشت، با خداي خود گفت:

« رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ...وَارْزُقْهُمْ مِنْ الثَّمَرَاتِ...»;31

«بارخدايا! آنان را از ميوه ها روزي ده...»

«عوالي» از امام صادق(عليه السلام) آورده است كه فرمود: «هو ثمرات القلوب» آنچه ابراهيم براي آن دعا كرد، در حقيقت ثمره و ميوه قلب ها بود.32

و نيز در تفسير علي بن ابراهيم قمي از امام ششم(عليه السلام) نقل كرده كه فرمود:

«يعني من ثمرات القلوب، أي حبّبهم الي النّاس ليأتوا إليهم ويعودوا».33

«از ميوه دل ها، بدين معنا است كه محبّت آنها را در دل مردم قرار ده تا با آنان رفت و آمد داشته باشند.»

افزون بر اينها، در بخشي از آيه پيشگفته نيز آمده است:

« ...فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنْ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنْ الثَّمَرَاتِ...»

«دل هايي را از مردم به سوي آنها متمايل گردان و از ثمرات روزي ده.»

از مجموع آنچه در اين آيه و روايات آمده است، مي توان دريافت كه خواسته اوليه حضرت ابراهيم توجّه دل ها و محبّت قلب ها نسبت به خاندان و دودمان خود بود كه اين محبّت از ثمرات ظاهريه ـ كه منافاتي با آن تفسير هم ندارد ـ برتر و بالاتر است.

نكته بسيار زيباي سخن امام صادق(عليه السلام) اين است كه محبّت و عشق را ثمره قلوب بر شمرده. چه، دل به عنوان كانون احساس و چشمه سار محبّت است. مگر نه اين است كه حقيقت دين نيز به محبّت تفسير شده و امام صادق(عليه السلام)مي فرمايد: «هل الدين الا الحبّ والبغض»; «آيا دين چيزي جز حبّ و بغض است؟»، محبّت به آنچه پاكي و حقيقت و در جهت خداوند است و بغض و تنفّر از آنچه در جهت رذيلت و نا پاكي و باطل با همه چهره هاي آن مي باشد. اين محبّت است كه مرزهاي زماني و مكاني را در مي نوردد و فاصله ها را از ميان برمي دارد و ديوارهايي را كه نور عالم تاب جهان هستي را تكه تكه كرده و ميان دل ها جدايي افكنده فرو مي ريزد و چون ديوار از ميان آنها برگيري همه يكي مي شوند و جلوه اي از آن احد سرمدي و همه تجلّي نور واحد مي گردند و آن همه تبعيض ها و فاصله ها، ديوارهايي است كه انسان ها با انگيزه هاي نفساني ساخته و پرداخته و خشونت و عداوت را باعث شده اند. و اينك جرعه نوشان زمزم و سالكان كوي عشق كه همه در فضاي حج بي رنگ و بدون نام و نشان برگرد كعبه توحيد گرد مي آيند از يكسو گرايش قلبي خويش را با خاندان ابراهيم و وارثان او و ختم رسولان و اهل بيت مطهّر او پيوند مي زنند و از زمزم وِلا جام محبّت مي نوشند و از بت هاي صامت و متحرك و شرك خفي و جلي رخ برمي تابند و برائت مي جويند و از سوي دگر با همسفران كوي يار و تلبيه گويان دعوت دوست همدم و همراه مي شوند و قلوب خود را به يكديگر پيوند مي زنند و همه يك ندا مي شوند و لبيك گويان بانگ توحيد مي سرايند و به مظاهر شرك و مشركان «لا» مي گويند و اگر حج با چنين ثمره و ميوه قلبي همراه نباشد قالبي مي شود بي روح و شجره اي بي ثمر و در چنين حالتي نوشيدن زمزم نيز نقش حياتي ندارد. بنابراين دل ها را با زمزم محبّت بايد بارور ساخت و با زمزمه عشق و ايثار رونق بخشيد تا دوستي و محبّت برويانند و اين همان حج ابراهيمي است كه براي آن در نيايش خود دعا كرده و به سوي آن دعوت نموده است.

باري زمزم نماد جوشش فيض ازلي است در كوير انقطاع و حبّ خدا كه در آبشخور آن نهال دل هاي عاشقان و مؤمنان به ثمر مي نشيند; همانگونه كه براي هاجر ثمر آفريد، آنگاه كه آخرين جرعه آبي كه همراه داشت تمام شد و شير در سينه اش خشكيد و كودك شير خوارش از تشنگي به خود مي پيچيد و مي گريست و آن مادر در جستجوي آب آسيمه سر به اينسو و آنسو مي دويد و آبي نمي يافت و جرقه عشق حق از كانون قلبش همچنان سرمي كشيد و در اين حال بود كه برق زمزم درخشيد و دِل پر التهابش را آرامش داد; آرامشي كه هنوز در فضاي كعبه و حجر اسماعيل به مشام جان مي رسد. آري اينگونه بايد حج گزار به طواف آيد; ديده را زمزم كند و دل را مقام خليل سازد.




  • طواف كعبه عشق از كسي درست آيد
    كه ديده زمزم او گشت و دل مقام خليل



  • كه ديده زمزم او گشت و دل مقام خليل
    كه ديده زمزم او گشت و دل مقام خليل



/ 15