87. وجه مشترك ديگر سه آئين توحيدي سامي عبوديت مطلقي است كه خدا از بندگان خود طلب مي كند دراين هر سه آئين، هرچه خدايان مقتدرتر مي شوند، آدميان بيشتربه مقام بندگاني ناتوان و بي اختيار تنزل مي يابند. در تورات و به دنبال آن در انجيل و درقرآن خداوند آدم را بنده سر به راهي مي آفريند كه حق تشخيص و انتخاب ندارد، و به اين جهت كه آدم و همسرش با خوردن ميوه ممنوع قدرت تشخيص و تعقل پيدا مي كنند خداوند آنها را از بهشت بيرون مي راند. ص386 بندگي و عبوديت مطلق دربرابر خداوند اساس و پايه رابطه سازنده و تكامل بخش خداوند با انسان است و تفسير آن به فرو كاهيدن ارج و منزلت انسانها دراديان توحيدي، تفسيري بسيار نادرست و كوته نظرانه است. كافي است به آيات قرآن نگاه كنيم تا به ارج والاي انسان در نگاه قرآن واقف شويم آن جا كه فرموده است: «ما به آدميان كرامت و بزرگي بخشيديم»70 اسر « انسان را در نيكوترين خلقت آفريديم» تين5. رابطه بندگي خداوند با انسان را مي توان به پيوند جويباري كوچك با اقيانوسي بيكران تشبيه كرد كه هر چند در مقايسه اين دو، تنها كوچكي جوي وبزرگي اقيانوس به چشم مي آيد، ولي نتيجه پيوند و اتصال جوي به اقيانوس،جاودانگي و جريان دائمي جويبار كوچك و پذيرا شدن اوصاف اقيانوس است. 1 انسان با بندگي خدا و در هم شكستن حصارهاي خودي ، خود را به علم و قدرت و اراده و حيات بيكران خداوند پيوند مي زند. از وجود كوچك وخرد خود، حقيقتي جاودان وبي انتها مي سازد. اين تصوير به خوبي در اين آيه قرآن منعكس شده است كه «ما براي خدا و از خدا هستيم و به سوي او مي رويم.» 156بقره نويسنده، با تعجب تمام افسانه دروغين خوردن ميوه ازدرخت معرفت را كه آيات قرآن در سوره بقره پوچي آن را روشن ساخته، به قرآن نسبت داده و ممنوعيت تفكر و تشخيص را از آن نتيجه گرفته است.درباره افسانه دروغين ممنوعيت انسان از خوردن ميوه درخت معرفت كه در تورات آمده است پيش تر سخن گفتيم و نشان داديم كه آيات قرآن درست در مقابل اين افسانه، امتياز انسان بر فرشتگان را دانش و معرفت بيشتر او مي داند. بنابراين، اين استنتاج كه انسان در اديان توحيدي از آزادي فكر و تشخيص محروم است مانند همان افسانه دروغين درخت ممنوعه معرفت، نادرست است. آيات فراواني كه انسان را به تعقل، تدبير وتفكر در طبيعت وآيات قرآن وجهان آفرينش دعوت كرده 73بقره، 2يوسف، 67 انبياء، 3 زخرف، 43 عنكبوت، 12نحل،5 جاثيه و... وعلم وآگاهي را عامل برتري و امتياز انسان قرار داده است11مجادله نادرستي اين برداشت را كاملاً روشن مي سازد.
عقده گناه در اديان توحيدي
88. تزريق عقده گناه در نهاد انسان مذهبي، از ديگر ويژگي هاي آئين هاي توحيدي است. فرد مؤمن بايد بپذيرد كه اساساً گناهكار بدنيا آمده است، زيرا قسمتي از بار گناه نخستين پدر ومادر را بردوش دارد. ص378 در قرآن تنها به بيرون شدن آدم از بهشت به دنبال خوردن از درخت ممنوعه اشاره شده و نامي از اين درخت برده نشده است. روايات اسلامي اين درخت را درخت حرص و آز و ديگر خصلت هاي منفي انسان برشمرده است. درآيات قرآن هيچ اثري از اينكه اثر گناه ناشي ازچشيدن ميوه ممنوعه در آدم باقي ماند و به نسلهاي بعد وفرزندان وي منتقل شده و در آنها تأثير منفي بر جاي گذاشته است وجود ندارد. آدم پس از اخراج از بهشت به عنوان پيامبري عالي مقام و جانشين خدا، درزمين استقرار يافت. از نظر قرآن انسانها همگي در آغاز تولد از فطرت و آفرينش الهي و پاك برخوردارند و بايد اين گوهر پاك را در زندگي پاس دارند و آنرا از آلودگي به دور نگه دارند. قرآن از آفرينش انسان با فطرت الهي ياد كرده است و روايات اسلامي هم بر اين نكته تأكيد كرده است. روم 30 بنابراين از نظر قرآن مسئله گناه ذاتي، موضوعي كاملاً بي اساس و پوچ است.1
رابطه خداي يهوديت با بندگان
89. در مذاهب توحيدي يهودي عادتاً خدا از بندگان خود نمي خواهد كه او را دوست داشته باشند ولي اكيد مي خواهد كه ازاو بترسند به اين موضوع درسراسر تورات و قرآن و در نيمه توراتي و انجيل تأكيد گذاشته شده است. ص388 پيش از اين، با ذكر آياتي از قرآن نادرستي اين نسبت را نشان داديم. در آيات فراواني از قرآن از رابطه محبت ودوستي ميان انسان و خدا و محبت انسانها مؤمن به خداوند و محبت خداوند نسبت به انسان ياد شده است. با اين وجود، ترس انسان از خدا نيز در قرآن يادآوري شده است. نوع تلقي و اعتقاد انسان مؤمن به خدا كاملاً با هر دو احساس دوستي و ترس سازگار و هماهنگ است. ترس ازكيفر خداوند نيروي باز دارنده انسان در برابر روحيه سركش و طغيان گري اوست. انسان مؤمن به محبت بي دريغ خداوند به انسانهاي درست كار اطمينان دارد. ودر همان حال نگران دور شدن از خداوند در نتيجه رفتار ناهنجار خويش نيز هست. با اين وجود در قرآن به مغفرت و بخشايندگي خداوند نسبت به گناهان كوچك و بزرگ انسان تأكيد گشته و همه جا رأفت و رحمت فراگير خداوند نسبت به انسان خاطر نشان شده است.
حمد وستايش خداوند
90. با همه قدرتمندي خدايان توحيدي، همين خدايان احتياج مبرمي بدين دارند كه آفريدگان بي اختيار پيوسته زبان به حمد آنان داشته باشند و عرض شكر گذاري كنند. خداوند كتاب آسماني ديگر قرآن تصريح مي كند كه جن وانس را تنها براي اين آفريده است كه او را ستايش كنند. ص390 درتمامي اديان الهي، در دل داشتن ياد خدا وبر زبان آوردن نام او، مورد تأكيد بوده است. دهها آيه قرآن برنقش مهم ياد خدا در فلاح و رستگاري انسان پافشاري كرده استانفعال 45. راههاي گوناگوني براي اينكه انسان به ياد خدا باشد وجود دارد، ولي خداوند را با اوصاف نيك ستايش كردن و سپاس نعمت هاي بيكران او را گفتن حمد وتسبيح برجسته ترين آنها است. ستايش خداوند يعني خدا را به خاطر خوبي ها و اوصاف جمال وزيبايش تحسين كردن ونيكويي بي مثالش را ستودن، و سپاس خداوند يعني نعمت هاي بيكران او را قدر شناختن و از آنها تشكر كردن و ازآنها به درستي استفاده كردن. ياد خدا و ستايش و سپاس او بهترين راه پيوند انسان با خدا است؛ انسان از اين راه، وجود كوچك خود را به هستي پرعظمت خداوند متصل مي كند و از آن مركز نامتناهي نيرو مي گيرد. احساس نياز به ستايش زيبائي ها و خوبي ها، ريشه در عمق جان هر انسان دارد و هر انساني با ديدن زيبايي و خوبي، بي اختيار آنرا مي ستايد و زبان به تحسين آن مي گشايد و به اين وسيله اشتياق و علاقه خود را براي نزديك شدن به آن افزايش مي دهد. پس ستايش اوصاف كمال خداوند برخاسته از نياز دروني انسان به ستايش خوبي هاست، نه تحميلي بر او به دليل نياز خداوند. قرآن نيز همين نكته را گوشزد كرده است كه خداوند از تمامي اين ستايش ها بي نياز است و اين انسان است كه بدان نيازمند است و بايد بوسيله آن به رستگاري و كمال و آرامش روان دست يابد. علاوه بر اين، حمد و سپاس خداوند پاسخ به اين وظيفه اخلاقي و تقويت احساسي انساني در درون خود است. انسان بايد از كسي كه درحق اواحساني روا داشته، تشكر كند. شكرگذاري خداوند هم ريشه در اين روحيه اخلاقي انسان دارد و هم تأكيدي بر اين حقيقت است.
انجام عمل در برابر پاداش
91. اعتقاد سنتي پيروان آئين هاي توحيدي به اينكه رفتن به راهي كه مذهب آنان برايشان تعيين كرده است آنها به بهشت مي رساند. ص390 در آنجا كه به اصول اخلاقي و معنوي ارتباط مي يابد، اين منطق نكوكار كردن در مقابل مزد گرفتن منطقي است كه اگر مي تواند ويرانگر اخلاق باشد، مسلماً نمي تواند سازنده باشد. اسطوره پاداش با كيفر آن جهاني ويران كنند. همه موازين اخلاقي اين جهان است. زيرا كسي كه تنها بدين كيفر و پاداش وابسته باشد، خوبي را بخاطر خوبي و اخلاق را بخاطر اخلاق نمي جويد، بلكه صرف آن را معامله اي به حساب مي آورد.ص392 در انديشه اسلامي ارج وقدر كارهايي كه خالصانه براي خدا وبدون هيچ چشم داشتي انجام مي شود با كارهايي كه عامل آن ترس از كيفر دنيايي يا آخرتي ويا اميد به چنين پاداش هايي است همسان نيست نساء 146، زمر2، صافات40 و.... انجام كار خوب به خاطر خوب بودن آن،بسي ارزشمندتر از اين است كه همان كار را به خاطر دريافت پاداش انجام دهيم. اين موضوعي است كه درقرآن مورد توجه قرار گرفته و سيرت انسانهاي والا دانسته شده است. قرآن كريم از قول انسانهايي كه غذاي اندك خود را چند روز پياپي ايثارگرانه به مستمندان داده و خود، آن روزها را به روزه سر كرده بودند چنين نقل مي كند « ما اين احسان را تنها براي رضاي داده وتوقع هيچ پاداشي، حتي به اندازه تشكري ساده هم از شما نداريم»9انسان. در آيات 20ليل، 38و39روم، ، 22رعد، 272 بقره، نيز از ارزش والاي اعمالي كه تنها براي خدا انجام مي گيرد و به پاداش دنيايي و يا آخرتي آنها توجه نمي شود ياد شده است. علي ع نيز در كلام معروف خويش، عبادت كساني كه خدا را به خاطر بهشت و جهنم عبادت مي كنند نوعي تجارت پيشگي يا كار برده وار، و كار آنان كه چون خدا را شايسته ستايش مي دانند پرستش مي كنند شايسته تقدير حقيقي دانسته است.1 عارفان مسلمان نيز كه راه وروش عرفاني خويش را از سرچشمه قرآن وسيره اوليي الهي گرفته اند، هميشه زاهدان را به خاطر نگاهشان به بهشت و جهنم نكوهش كرده و خود را از توجه به كيفر و پاداش اخروي آزاد مي ديده اند. مي توان پرسيد كه پس چرا قرآن هميشه آدميان را با نعمت هاي بهشتي تشويق كرده و از كيفرهاي جهنم ترسانده است؟ پاسخ آن روشن است؛ زيرا همه آدميان در مرتبه اي والا از درك اخلاقي قرار ندارند كه خوبي ها را فقط چون خوبند بخواهند و از بدي ها به خاطر زشتي آنها دوري گزينند. هميشه گروه فراواني از مردم تنها با انگيزه رسيدن پاداش به سوي خوبي مي روند ويا با ديدن سرنوشت بد بدكاران از بدي ها دست مي كشند. امروز هم نظام هاي اجتماعي مجبورند براي دور كردن انسانها از كارهاي زشت از كيفرهاي سنگين استفاده كنند و براي واداشتن آنها به كارهاي خوب، از ابزار پاداش و تشويق مادي استفاده كنند.
تجويز برادركشي
92. مثلاً سليمان پادشاه و پيغمبر نمونه مي تواند به روايت خود تورات برادرش را بكشد و... ص394 پيش تر به تفصيل درباره نادرستي و بي اعتباري گزارش هاي تورات درباره پيامبران الهي سخن گفتيم. اين گونه گزارشات تورات، هم از نظر قرآن و هم از نظر محققان فاقد ارزش و اعتبار است. شواليه هاي جوانمرد! 93. گرايش صادقانه آدميان به آرمانهاي والا و فداكاري آنان در راه اين آرمانها در حد قبول داوطلبانه وحتي مشتاقانه مرگ هيچوقت الزاماً با توقع پاداش همراه نبوده است. سراسر تاريخ مردمي بي شمار در راه دفاع از آب وخاك بي انتظار مزدي اين جهاني يا آن جهاني كشته شده اند، هزاران شواليه با شعار جوانمردي و مردانگي وداوطلبانه جان باختند.ص397 درآغاز خوبست جملات بالا را با جملات تمسخر آميز نويسنده درباره آن دسته از جوان اين مرز و بوم كه جان خويش را در برابر هجوم ارتش عراق ، در راه دفاع از كشور و ملت وآئين خود نثار كردند و سرانجام ارتش متجاوز را پس از دهها كيلومتر پيش روي و تصرف هزاران كيلومتر از ميهن مقدسشان، بيرون راندند و پس از صدها سال،براي اولين بار، حمله دشمن متجاوز را به سرزمين ايران ناكام گذاشتند مقايسه كنيم؛ وي در ص 391 چنين آورده است: از تازه ترين نمونه ها در سالهاي خودمان شهادت طلبي صدها هزار نوجوان را مي توان يافت كه از كلاسهاي درس جمهوري اسلامي به روي مين هاي اسلامي آن سوي مرز فرستاده شدند و چنانكه در اجساد آنان ديده شد،همگي كليدهايي برگردن داشتند تا به محض شهادت با اين كليدها درهاي اختصاصي خود را در بهشت بر روي خويش باز بگشايند. به نظر نويسنده كساني كه در اين سرزمين پاك به دفاع از آب و خاك شان برخاستند نه تنها به اندازه شواليه ها و دوئل كارهاي قرون وسطي كاري قهرمانانه نكردند، بلكه جوانان و نوجواناني كه در راه دفاع از كشور وآئين خود چنين فداكارانه جان باختند بايد مورد تمسخر و استهزء حقيرانه او قرار گيرند! اين تناقض چيزي نيست جز اين باور و ذهنيت نويسنده كه هر گونه انتسابي به اسلام و فرهنگ اسلامي بايد محكوم شود حتي اگر مقاومت در برابر دشمن متجاوز باشد كه با انگيزه اسلامي و ديني همراه شود. البته چنين قضاوتي از سوي نويسنده كه خود را به شواليه هاي قرون وسطاي اروپا نزديك تر از مردم ايران مي بيند دور از انتظار نيست. حضور در دربار شاه و برخورداري از سفره و مشاركت او در برنامه ريزي جشن هاي دو هزار و پانصدساله شاهنشاهي سال 1355 كه ميلياردها دلار از پول اين مردم از منابع اين كشور تنها براي عياشي و خوش گذراني چند روزه شاهان و شاهزادگان و مقامات سياسي ديگر كشورها و دوستان خارجي شاه صرف شد در حالي كه مردم اين كشور فقط درفاصله چند كيلومتري محل برگزاري اين عيش و نوشها از كمترين امكانات زندگي يعني آب سالم و برق و راه و مدرسه و پزشك محروم بودند، نشاني بر اين ادعا است. اما اينكه گفته است، در سراسر تاريخ، مردم بي شماري در راه دفاع از آب و خاك كشته شده اند، بي انتظار مزدي اين جهاني يا آن جهاني، اين سخن اثبات مي كند كه مردم جهان هميشه در انتظار مزدهاي مادي وكوتاه مدت نبوده اند. كسان بسياري بوده اند كه ارزش هاي خردمندانه و والاي دفاع از آب و خاك را با ارزش والاتري چون رضايت خدا توأم كرده وبه استقبال مرگ رفته اند وبا گوارايي جرعه مرگ را نوشيده اند. مزد هميشه آب ونان نيست، همانطور كه پاداش خدا هم هميشه نعمت هاي ظاهري بهشت نيست. كسب رضايت خداوند واطاعت فرمان او هم از آن ارزشها وايده هايي است كه انسان هاي بسياري را عاشقانه بسوي خود مي كشد.
عقيده نجات در اديان توحيدي
94. منطق ديگري كه در جهان هاي توحيدي مسيحيت و اسلام مشكل آفريده است اين بوده كه اگر بجز مسيحيان به بهشت مسيحيت وبه جز مسلمانان به بهشت اسلامي راهي نداشته باشند. تكليف همه آنهائي كه پيش از ظهور اين دو آئين به جهاني آمده و رفته اند چيست؟ و آنهائيكه اساساً نامي از مسيحيت واسلام نشنيده اند چرا بايد تا ابدالآباد در آتش دوزخ بسوزند يا در بي تكليفي برزخ بسر برند. ص398 درمنطق اسلام در مورد مسئله رستگاري امت هاي پيشين نقطه ابهامي وجود ندارد. اسلام به معني تسليم بودن در برابر فرمان الهي، آئين پذيرفته خداوند در همه زمانهاست. آئين اسلام و اديان ديگر توحيدي جملگي بر اعتقاداتي مشترك استوارند و همه كساني كه در گذشته به آن اديان ايمان داشته اند درست به اندازه مسلمانان ايمانشان مورد قبول خداوند است و به رستگاري مي رسند. از نظر اسلام عامل رستگاري، ايمان بخدا وقيامت و كارهاي شايسته انسان است. آيه 62 سوره بقره و 69 سوره مائده، گروهي از يهوديان ومسيحيان و صائبان را كه از ايمان بخداوند وبه قيامت بهره مند بوده ودر دنيا رفتار شايسته را پيش گرفته اند از جمله رستگاران معرفي مي كند؛ البته بديهي است كه اينان كساني نيستند كه پيام اسلام را شنيده و حقانيت آن را دريافته وباز از آن روي گردانده اند. بيشترين تفاوت اديان الهي با يكديگر در قوانيني است كه هر يك متناسب با شرايط زمان خود براي مردم آورده اند. پيروان هر پيامبر تا زماني كه پيامبري ديگر نيامده و شريعتي نو بنيان ننهاده است، بايد به شريعت وي عمل كنند. تنها با ظهور پيامبر تازه است كه رفتار مؤمنان بايد بر اساس شريعت جديد قرار گيرد. پس آنان كه در زمان پيامبران پيشين زندگي كرده اند و به شريعت آنان پايبند بوده اند. به همان اندازه پيروان پيامبران بعدي و پيروان پيامبراسلام در راه خدا بوده اند. اما كساني كه به هيچ پيامبري دسترسي نداشته ويا آنكه پيامبر تازه را نشناخته اند و از اين رو بر شريعت پيامبر گذشته عمل كرده و يا اصلا به شريعتي پايبند نبوده اند حالشان چگونه است؟ آنان كه به آئين هيچ پيامبري دست نيافته اند از راهنمايي عقل و فطرت خويش محروم نيستند. آنان مي توانند با كمك عقل آفريدگار خويش را بشناسند و زشتي ها و خوبي ها را تشخيص دهند؛ بنابراين پايبندي به هدايت عقل كافيست تا آنان را رستگار كند. اما آنانكه بدون تقصير، پيامبر جديد را نشناخته اند نيز بدون شك با پيروي پيامبر پيشين از نجات بهره مند خواهند بود.