مشتركات تورات و انجيل و قرآن - گلبانگ سربلندی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گلبانگ سربلندی - نسخه متنی

سید علیرضا صدرحسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

موضوع در شريعت اسلام صورت ديگري دارد؛ زيرا وحي آسماني قرآن آخرين دين الهي است و مطابق قانونمنديهاي طبيعي و اجتماعي ثابت حاكم بر وجود انسان وجامعه بشري تدوين شده است و از اين رو قوانين و احكام آن مي تواند دائمي و تغيير ناپذير باشند.

خلاصه اينكه تفاوت ميان احكام يك دين الهي كه محدود به يك منطقه جغرافيائي ويا زمان و شرايط اجتماعي خاص است با آئيني آسماني كه مربوط به شرايط ديگري است امكان پذير است و به همين دليل هميشه شريعت تازه ناسخ احكام شريعت گذشته بوده است، زيرا شريعت تازه با توجه به شرايط جديدي تشريع شده كه در شريعت گذشته مورد نياز نبوده است.

با توضيحات فوق ديگر نيازي به بررسي موارد اختلافي كه نويسنده بين اين سه كتاب آسماني در بخش احكام و تورات يافته است نيست، زيرا برخي ازاين اختلاف ها معلول تفاوت شرايط تشريع آنهاست و برخي هم ناشي از تغيير و تحريف در تورات و انجيل.

28. نه تنها برداشتهاي ايدئولوژيك، فكري، اخلاقي، و عاطفي سه كتاب مقدس توحيدي بكلي با يكديگر اختلاف دارند. بلكه محتويات خاص آنها نيزآكنده از ضد و نقيض و ناسخ و منسوخها و دربسياري از موارد اشتباهات آشكاري هستند كه يك پژوهشگر سرشناس تاريخ مذاهب، رقم كلي آنها در ارتباط با دوكتاب تورات و انجيل را در حدود هشتاد هزار برآورد كرده است و مي پرسد كه با چنين ناهماهنگي فراگيري چگونه مي توان بازهم به اصالت اين نوشته ها اعتماد داشت؟

قبل درباره علت وجود اختلاف و حتي تضاد ميان كتابهاي مقدس سه گانه توضيح داديم. توضيحات گذشته نشان مي دهد كه درقرآن از آن همه باورها واعتقادات زشت و ناپسند تورات درمورد خداوند و پيامبران و داستانهاي مبتذل و ضد و نقيض اثري ديده نمي شود وجاي آن را، باورهاي يكتاپرستانه و خرد پسندانه و تاريخ پاك و منزه زندگي پيامبران گرفته است كه هر خواننده بيطرفي را نسبت به اوج بي نظير اين كتاب الهي معترف مي سازد.

مشتركات تورات و انجيل و قرآن

29. قرآن نيز در بسياري موارد بازگو كننده مندرجات تورات وانجيل است. بطوري كه حتي عين جملات يا اصطلاحات آنها در آن بازگويي شده است.

نويسنده كتاب مانند برخي مستشرقان گمان كرده سازگاري ميان قرآن و تورات و انجيل در برخي احكام و آيات دليل به اين است كه پيامبر اسلام قرآن را ازتورات و انجيل اقتباس و رونويسي كرده است. اين تصور مشابه همان گماني است كه مشركان زمان پيامبر هم مطرح مي كردند و آيات قرآن را آموخته هاي پيامبر از معلمان بيگانه مي دانستند. اين تصور تنها در صورتي درست است كه ما قبل اثبات كرده باشيم كه وجود وحي آسمان امري محال و غير ممكن است. پس ناگزير تمامي پيامبران پيشين هم اعتقادات و احكام دين خود را از اسطوره ها، افسانه ها و كتابهاي گذشته اقتباس كرده اند. ولي بدون اثبات چنين پيش فرضي، هيچ دليلي براي اينكه استناد اين آيات و احكام را به وحي انكار كنيم و اديان همه پيامبران الهي را ساخته خودشان ويا برگفته از اسطوره ها و اديان گذشته بدانيم وجود ندارد. بنابراين هماهنگي ميان آموزه هاي اديان مختلف در بخش اعتقادات و داستانهاي تاريخي و يا احكام تنها به دليل آن است كه مرجع ارسال كننده آنها خداوند دانا و يكتاست.

درقرآن به اين امر تصريح شده كه قرآن نه تنها كتابهاي آسماني پيش از خود را دروغ نمي پندارد، بلكه تصديق كننده آنهاست. خداوند درآيه 110 مائده تصريح مي كند كه: « اين تورات و انجيل را به تو محمد ص آموختيم وترا به محتواي آن آگاه كرديم». ولي از سوي ديگر تأكيد مي كند كه عده اي از اهل كتاب چيزهايي را از خود ساخته وبه كتاب نسبت مي دهند ويا در تفسير كلمات آن تحريف هايي معنوي ايجاد مي كنند و عده اي از كاهنان هم براي رسيدن به مال و منال دنيوي تورات را موافق خواست مردم و قدرتها وبراي منافع دنيايي خويش تغيير داده اند. بقره 78 – آل عمران78 و بسياري از احكام آن را هم كه موافق دلخواهشان نبود كتمان كرده و براي مردم بازگو نكرده اند. » انعام 91- آل عمران 18

گذشته از اين، مقايسه ميان آيات قرآن و تورات و انجيل فعلي به ما نشان مي دهد كه محتواي بسياري از داستانهاي مشترك ميان قرآن وتورات با يكديگر كاملاً متفاوتند؛ بسياري از داستانهاي غير اخلاقي تورات در قرآن وجود ندارد؛ روابط زشت و غير انساني ميان پيامبران مردم كه در تورات آمده هيچكدام در قرآن ديده نمي شود؛ تناقض هاي فراواني كه در داستانهاي تورات وجود دارد هيچكدام درقرآن ديده نمي شود. در بخش اعتقادات ديني نيز تفاوت هاي فراواني ميان آنها وجود دارد.

آفرينش آدم در قرآن

30. در آنجا كه به آفرينش آدم از خاك و دميدن زندگي در بيني او و بيرون آمدن حوا از دنده او مربوط مي شود،از يكصد سال پيش كه تئوري تكامل داروين پا به جهان زيست شناسي نهاده ديگر جايي براي آن جز در تورات و قصه هاي مادر بزرگها نمانده است. ص 250

در قرآن ذكري از دميدن زندگي در بيني آدم و برون آمدن حوا از دنده او به ميان نيامده است. اما درباره دارونيسم و تئوري تكامل مي توان گفت در قرآن مطلبي صريح در رد و يا تأييد آن ديده نمي شود. آنچه در قرآن آمده اين است كه انسان ريشه در خاك و گل دارد و با روح الهي به مقام انسانيت نايل گرديده است. تئوري داروين هم هيچ يك از اين دو سخن را نفي نمي كند. حتي درصورتي كه بدن انسان را تكامل يافته موجودات وحيوانات پيشين بدانيم، باز جهش او از مرتبه حيواني به مرتبه انساني با ويژگي عقل و اراده آزاد به هيچ وجه با فرضيه تكامل داروين و اصل تنازع بقا و انتخاب اصلح قابل توجيه نيست و در اينجاست كه انسان به تعبير قرآن براي ورود به« آفرينشي ديگر » و با ماهيتي متفاوت از حيوان به دميده شدن روح الهي و افزودن وجودي خدايي به وجود مادي اش نياز دارد و آدم و حوا نخستين موجوداتي هستند كه با افاضه و دريافت مستقيم از خداوند به مرتبه انسانيت كه همان مرتبه خلافت وجانشيني خداوند است گام نهادند و سر سلسله انسانهاي امروز گرديدند.

31. پائولوس قديس دو كلمه عام آدم به معني زاده خاك، وحوا به معني مادر را در متن يوناني مورد ترجمه خود اسامي خاص اولين مرد و زن آفرينش پنداشته و آنر به همين صورت در رساله پولس رسول به روميان منعكس كرده است و باعث شده است كه جهان مسيحيت و اسلام آدم و حوا را نامهاي خاص اين دو نفر به حساب آورند وبعداً نام آدم با همين برداشت در قرآن و نام حوا در ديگر كتب جهان اسلامي نيز منعكس شود. به همين ترتيب، اشتباه جرونيموي قديس سن ژورم در ترجمه كلمه درمتن لاتيني تورات به سيب كلمه اي كه در malum عين حال معني ممنوع را نيز دارد باعث شده كه درطول نزديك به دو هزار سال جهان مسيحيت گناه رانده شدن آدم و حوا را از بهشت زميني به گردن سيب بي گناه بيندازد. هر چند كه اين اشتباه به جهان اسلام گسترش نيافته. زيرا كه در سنتهاي اسلامي، به دليلي كه روشن نيست اساسا سيب جاي خود را به گندم داده است. ص195

در عهد قديم در سفر پيدايش 2 : 16 و17 آمده است كه آدم و حوا براي محافطت ومراقبت باغ عدن در آنجا نهاده شدند. در سفر پيدايش3: 1 و24 آمده است: نتيجه خطا كاري آدم اخراج اواز عدن بود. بعد او صاحب اولاد شد و روي همرفته 930 سال عمر كرد. با وجود اين جملات صريح بايد پذيرفت كه ازنظر تورات فعلي آدم، اشاره به انساني خاص و مشخص بوده كه ازبهشت اخراج شده و در زمين زاد و ولد نموده و 930 سال زندگي كرده است.

با توجه به اين جملات كه از تورات نقل كرديم دليلي وجود ندارد كه اين دو واژه آدم و حوا را كه در لغت به معناي زاده خاك است به عنوان اسم خاصي براي اولين انسان قبول نكنيم و مانند نويسنده كاربرد آنها را در تورات براي اشاره به اين موجود تازه انكار كنيم. قرآن نيز و از آدم به عنوان انساني هوشمند كه در هيئت موجودي داراي عقل و اراده پيدا شد و به مقام پيامبري نائل گشت ياد كرده است.

نويسنده صراحتا پذيرفته است كه ترجمه اشتباه كلمه «سيب» در متن لاتيني تورات به قرآن منتقل نشده و حتي در روايات اسلامي هم اين لفظ ديده نمي شود ، پس چه دليلي دارد كه باز هم قرآن و سنت اسلامي كه به قول وي راه مستقل خود را طي كرده است به دنبال روي تورات و ترجمه اشتباه آن متهم كنيم؟! 1

. درباره آفرينش آدم در قرآن آمده است كه آدم را از گلي تيره و نرم آفريديم وآنگاه روح خود را دربيني او دميديم آل عمران 59 اين توصيف قبلاً در تورات آمده است.

درقرآن مجيد درباره داستان آفرينش انسان به اين نكته اكتفا شده است كه خداوند انسان را از گل ويا گل ولاي آفريد اعراف 12 – حجر 26 وآنگاه او را تسويه كرد و روح خود را در او دميد. تمامي تصوير قرآن از داستان آفرينش در همين جملات خلاصه مي شود. آيا اين جملات به آن معناست كه خداوند قامت انسان اوليه را از گل ساخت و سپس دراو جان دميد واو را زنده كرد و يا بدان معني است كه بر خلاف خلقت فرشتگان و جن وابليس كه خلقتي زميني نداشتند، انسان خلقتي زميني دارد و وجود مادي اش در اصل از همين گل ولاي زمين نشأت گرفته است و پس از آنكه در سير تكامل طبيعي به درجه اي شايسته از تكامل رسيد و به مرتبه استوار و راست قامتي نايل گرديد، خداوند روح الهي را كه منشأ وجود عقل و اراده آزاد و انتخابگر است در او قرار داد. اين برداشت دوم هيچ مخالفتي با فرضيه تكامل ندارد. وجود اين دو احتمال در اين آيات نشانگر آن است كه پس از 1400 سال وبا پيدا شدن نظريات علمي جديد درباره آفرينش انسان، باز هم نمي توان آيات آفرينش قرآن را به عنوان داستاني باطل و مردود اعلام كرد.

و سرانجام بايد از اشتباه نويسنده ياد كرد كه در ترجمه آيه قرآن ازدميدن روح در بيني آدم نام برده است كه نسبتي خلاف ونادرست است. دميدن روح در بيني انسان تنها در تورات آمده است و درقرآن اثري ازآن نيست.

اسطوره خلقت حوا از آدم در قرآن

32. اسطوره توراتي خلقت حوا از دنده آدم، در پنج سوره قرآن مورد تأييد قرار گرفته است. ص221

نگاهي به آيات مورد اشاره اشتباه نويسنده را در اين جا هم روشن مي سازد. در آيات قرآن هيچ ذكري از حوا و خلقت او از دنده آدم به ميان نيامده است. در3 آيه از 5 آيه ياد شده به همه انسانها خطاب شده است كه خداوند « به شما نعمت بزرگي بخشيده است وهمسراني از "خود شما" برايتان آفريده است. تا موجب آرامش شما شود». روشن است كه اين آيات هيچ ارتباطي با مسئله خلقت زن ازدنده مرد ندارد، بلكه به تدبير حكيمانه خداوند براي آفرينش همسراني براي انسانها از جنس خودشان اشاره كرده تا عامل آرامش آنان در زندگي باشند.

آيه 189 سوره اعراف هم كه نويسنده به آن اشاره كرده است، اساس ارتباطي به موضوع آدم و حوا ندارد. تنها آيه 1 سوره نساء : «خداوند شما را از نفس واحدي آفريد و همسرش را هم از او آفرينش كرد» به خلقت آدم وهمسر او مربوط است، در اين آيه هم از خلقت حوا از دنده آدم خبري نيست و از آنجا كه جمله اي كه در اين آيه به كار رفته همان جمله اي است كه در 3 آيه ديگر براي اشاره به آفرينش همسري براي انسان ها از جنس خودشان استفاده شده است "خلق منها زوجها"،مي توان فهميد كه اين آيه هم به اين معني اشاره دارد كه خداوند همسر آدم را از جنس او آفريده است.

بنابراين قرآن به روشني از داستان آفرينش انسان در تورات فاصله گرفته و سخني از آفرينش حوا از دنده آدم به ميان نياورده است و به جاي آن به حكمت و رحمت الهي در آفرينش همسري از جنس آدم و آدميان براي آنها اشاره كرده است.

تولد و تناسل انسانها از آدم

33. بدين ترتيب قرآن نيز چون تورات همه آدميان را زاده زنا، يعني حاصل همخوابگي پسران آدم با مادر يا با خواهرانشان و يا با محارم نزديكشان خواهر زاده يا براد زاده يا عمه و خاله ميشمارد كه همه اين نوع همخوابگي ها در هردو كتاب منع شده اند. ص221

بايد به خاطر داشت كه احكام و مقررات اجتماعي كه اديان الهي آورده اند با هدف تامين مصالح و منافع زندگي بشر در هر دوره اي وضع شده اند. بنابراين ممنوعيت ازدواج با محارم دوره هايي كه زندگي اجتماعي گسترش يافته است موجب نمي شود كه اين قانون عينا در آغاز زندگي انسانها نيز جريان داشته باشد. 1

بخش ديگري از آيات قرآن مستقيماً از انجيل و عهد جديد گرفته شده اند. ص221

پيش تر به تفصيل از نادرستي اين استنتاج يعني دلالت برخي مشابهت ها ميان قرآن و كتابهاي آسماني ديگر بر اينكه قرآن معارف خود را از آ، كتب اخذ و اقتباس كرده است سخن گفته ايم.

همه محققان بر اين عقيده اند كه پيامبر با تورات و انجيل و نيز با كتابهاي تفسيري مربوط بدان از نزديك آشنا بوده است ولي انجيل و كتب مربوط بدان را تنها از طريق راهبان مسيحي در سفرهاي تجارتي خود به شام وفلسطين شناخته و آشنايي مستقيم با آنها نداشته است. نولدكه تذكر مي دهد كه محمد لااقل متون مذهبي هگده را در خود مكه آموخته بود. ص221

آنچه نادرستي اين ادعا را ثابت مي كند اعلام صريح خود قرآن است كه پيامبر اسلام را فردي امي معرفي مي كند اعراف/ 157، 158 يعني مانند بيشتر اعراب جزيره عربستان سواد خواندن و نوشتن نداشته است. با توجه به معدود بودن تعداد با سوادها در شهر مكه و مناطق اطراف آن تاحدي كه تعداد آنان كمتر از انگشتان دست بوده است، تنها راه ممكن براي سواد آموزي پيامبر پيامبر تحصيل در نزد اين گروه بوده است. 1 و در صورتي كه پيامبر اسلام خواندن و نوشتن را نزد آنان فراگرفته بود، قريش كه همشهريان و نزديكان پيامبر بودند ضرورتاً از آن مطلع شده و اين اعلام صريح قرآن را در مورد "امي" بودن او تكذيب مي كردند. پس در اين كه پيامبر اسلام توانايي خواندن و نوشتن نداشته است نمي توان ترديد كرد و با اين حال احتمال استفاده وي از كتابهاي اديان گذشته نيز منتفي مي شود.

علاوه بر اين، حتي در صورت با سواد بودن پيامبر دسترسي ايشان به كتابهاي مقدس يهوديان و استفاده از آنها به صورتي كه هيچكس از آن مطلع نشود نيز كاري آسان نبوده است. بويژه آنكه يهوديان درمكه واطراف آن كه محل تولد وزندگي پيامبر در دوره نوجواني و جواني بوده سكونت نداشته اند. سفرهاي پيامبر اسلام در دوره نوجواني به شام وفلسطين هم سفرهاي تجارتي وهمراه با كاروانهاي قريش بوده است و جدا شدن پيامبر اسلام از كاروان و صرف زماني براي آموزش مطالب تورات و انجيل به دور از چشم كاروانيان نيز ناممكن بوده و غيرمحتمل است.

همه اين شرايط ثابت مي كند كه آشنايي پيامبر با اين كتابها كه بايد كاملا عميق و آگاهانه باشد نمي تواند از اين راهها صورت گرفته باشد. تفاوتهاي فراوان ميان داستانهاي اين دو كتاب با داستانهاي قرآن و نبودن هيچيك از نقاط منفي وتناقض آلود و نامعقول اين كتابها وبه خصوص تورات در قرآن كه پيش تر از آن سخن گفتيم اين مسئله را تأييد مي كند.

داستان ابراهيم درقرآن كريم

34. درباره همين ابراهيم، وقتي كه بخاطر بت شكني به آتش افكنده مي شود در قرآن آمده است كه: « به آتش امر كرديم كه ابراهيم را نسوزاند و برايش آرامش وخنگي به همراه بياورد» انبياء 69 اين صحنه اقتباس آشكاري از كتاب دانيال تورات است كه در آن به فرمان بخت النصر پادشاه بابل سه جوان يهودي به آتش انداخته مي شوند ولي فرشته يهوه به آتش مي دمد و آتش براي آنان خنكي و لطافت به همراه مي آورد. ص220

پيش از اين گفتيم كه اين تفسير كه وجود داستانهاي مشابه درسه كتاب آسماني، دليلي بر اقتباس آنها از يكديگر است پايه اي جز ناممكن دانستن وحي آسماني ندارد. در قرآن صريحاً بيان شده است كه تورات وانجيل را خداوند به پيامبر آموخته است و آشنايي پيامبر با داستان پيامبران گذشته ووقايعي كه بر اقوام پيشين گذشته است از طريق وحي الهي بوده است. 1

بنابراين هيچ دليل ومنطقي ما را ملزم نمي سازد كه تنها منبع آگاهي پيامبر ازاين داستانها را مطالب مندرج در كتب آسماني بدانيم وآيات قرآن را اقتباس از داستانهايي بگيريم كه در بسياري موارد با آنها كاملاً متفاوت است.

افسانه دجال

35. افسانه دجال و ظهور او درآخر الزمان كه مستقيماً در قرآن منعكس نشده ولي از همان آغاز در معتقدات اسلامي جائي اساسي داشته است اقتباس آشكاري از رساله انجيلي تسالونيكيان است. ص224

بايد دانست كه اخبار و داستاهايي كه در قرآن به آنها اشاره نشده ولي در روايات اسلامي مطرح شده است غالباً مستند به روايات نامعتبر و غير قابل اعتمادي است كه مي تواند برگرفته از همان داستانهاي تورات وانجيل باشد كه در اثر ارتباط مسلمانان با يهوديان از طريق آنان به سنت اسلامي راه يافته است. اين گونه روايات در سنت اسلامي « اسرائيليات» ناميده شده و به شدت مورد سوء ظن دانشمندان اسلامي مي باشد. 1

تشابه ظهور عيسي و ظهور مهدي(ع)

36. معتقدات اسلامي اين اسطوره را بهمين صورت پذيرفته و فقط جاي عيسي را به مهدي داده است. ص225

وعده ظهور مهدي و تحقق جامعه نمونه انساني از سوي خداوند به پيامبر اسلام و پيش از آن به عيسي وساير پيامبران داده شده است. پس نيازي نيست اعلام ظهور مهدي عج را اقتباسي ناآگاهانه از وعده انجيل بگيريم. بر اساس روايات اسلامي عيسي ع در زمان ظهور به همراه مهدي عج خواهد بود ودر ايجاد جامعه نمونه انساني نقش آفريني خواهد كرد.

تحقيقات محققان نشان داده است كه اعتقاد به ظهور انساني در پايان تاريخ كه انسانها را از ظلم و بيعدالتي نجات دهد و جامعه ايده آل ونمونه انساني را در جهان تحقق بخشد از

/ 18