گلبانگ سربلندی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
خدايي است كه به پيامبرانش فرمان عدل مي دهد. و دو بار به مؤمنان هشدار داده كه مبادا دشمني با كافران موجب شود رفتاري جز از سر عدل وداد با آنان پيشه كنند8 مائده. 1خدايي است كه تقوي را تنها در سايه عدالت امكان پذير مي داند وبه آن فرمان مي دهد 8 مائده به پيامبرانش در كار اداره جامعه وقضاوت بين مردم برعدالت تاكيد مي كندنساء 58وهمه جا به قسط وعدل اصرار مي ورزدنحل90، حجرات9، ممتحنه8، مائده42، نساء127و125 واعراف29 در آيه 25 حديد فلسفه فرستادن وحي آسماني وپيامبري را برقراري قسط وداد مي شمارد. ونيز همه جا گوشزد مي كند كه خداوند تنها بر اساس اعمال ورفتار خوب وبد مردمان آنان را مستحق پاداش وكيفر مي داند و كمترين ظلم وستمي را به هيچكس حتي به اندازه نخي كه درهسته خرما وجود دارد روا نخواهد داشت. آيات: نساء 123، طه112، زلزله 7، وآل عمران195، رحمت وعطوفت خداي اسلام وقرآن به بندگان خود چنان است كه پاداش بدي را به اندازه بدي وپاداش نيكي را ده برابر بيشتر به بندگان مي دهد وهرزمان كه انسان در صدد اصلاح خويش برآيد او را مورد لطف ويژه خود قرار مي دهد واز گناهان وزشتي او درمي گذرد تا تشويقي باشد تا به راه صلاح ودرستي در آيند. خداي يكتاي قرآن واديان راستين توحيدي خدايي است كه با منطق عدالت ورحمت به جهانيان وانسانها حكم مي راند، با آنكه هيچ نيرويي نمي تواند او را به الزام وبازخواست وا دارد. رابطه دروني انسان با خداي يكتا هم جز براساس عشق و محبت نيست. آنان خدا را دوست دارند وخدا آنان را دوست دارد. عشق آنان به خدا از هر عشق ومحبت ديگر كه تصور شود شديدتر است. اما ترس انسان از خدا تنها به خاطر عمل ورفتار خود اوست. به سخن ديگر، رابطه اي كه انسان به عنوان مخلوق وآفريده با آفريدگار خويش دارد جز رابطه عشق ومحبت وشيفتگي و سرگشتگي نيست. درآن ساحت جز عشق ومحبت را راه نيست. تنها نگراني كه در مرحله پيوند حقيقي ودروني انسان با خدا وجود دارد، نگراني از كم شدن توجه ومحبت او به ما است. سپاس وستايش خداي يكتا جلوه عشق انسان به خداست وپاسخ نياز دروني انسان براي ارتباط با خدا. نيازي كه سراسر وجود وهستي انسان را فرا گرفته است. آيه « الا بذكر الله تطمئن القلوب» اشاره اي به همين پيوند عميق ميان انسان با خداوند است كه در خلقت وآفرينش با وجود او آميخته است وبزرگترين نياز رواني انسان شناخته مي شود. قانون وحي يا قانون اعراب؟ 107. از انتقاداتي كه از سوي نويسنده مطرح شده است، وجود برخي قوانين ومقررات حقوقي وجزايي در اديان الهي و به خصوص دراسلام است. چرا چنين قوانيني وجود دارد؟ وچرا آنها عادلانه نيستند؟ درباره فلسفه وجود چنين قوانيني پيش از اين سخن گفته ايم. بدون وجود قوانيني كه جامعه انساني را در مسيري روشن به سوي رستگاري درجهان ابدي هدايت مي كند كار آفرينش انسان ناتمام است. فلسفه آفرينش ايجاب مي كند كه آفريدگار پروژه آفرينش هدفمند انسان را نيمه تمام رها نكند و تنها به آفرينش تكويني وسخت افزاري بسنده ننمايد، بلكه نرم افزار لازم را نيز براي رسيدن وي به هدف آفرينش در اختيارش قرار دهد. اما آبا اين قوانين حقيقتا عادلانه نيستند؟ براي پاسخ به اين پرسش بايد معيار خويش را براي قضاوت تعيين كنيم واز استحكام اين معيار مطمئن شويم. معياري كه امروز براي قضاوت نسبت به اين قوانين وجود دارد، چيزي جز تمايل مبتني بر سليقه وپسند گروهي از انسانها در دوره اي محدود نيست. از آنجا كه اين سليقه وتمايل تنها مربوط به گروهي از انسانها دردوره اي محدود است نمي تواند پشتوانه وحدت نظر واجماع انسانها را با خود داشته باشد، زيرا انسانها در زمانهايي نه چندان دور پذيراي اين تمايل نبوده اند وكاملاً ممكن است در دوره اي پس از اين هم آن را كنار بگذارند. حتي اقبال عموم انسانها به يك سليقه دريك دوره زماني هم نمي تواند پشتوانه مطمئني براي درستي يا نادرستي يك قانون تلقي شود. مثلدر دوره اي حكم قتل براي يك فرد جنايتكار كاملاً پسنديده ومقبول بوده وامروز همين امر از سوي عده بسياري ناپسند به شمار مي رود. علاوه بر اين، در مورد تمام پرسش هايي كه به روابط انسانها با يكديگر مربوط مي شود مانند روابط اقتصادي، سياسي، بين المللي، جنگ وصلح و... هيچگاه انسان ها به قضاوت يكساني نرسيده اند. دليل اين همه اختلاف نظر هم فقدان معيارهاي روشني بوده كه بتواند راهنماي قانون گذاران باشد. تنها معيار مورد اتفاق، حسن و خوبي عدالت ومردود بودن ظلم است. هنگامي كه نوبت به تفسير و تبيين معناي اين دو واژه مي رسد باز هم نظرات متضاد بسياري مطرح مي شود ودر زماني كه بحث تعيين مصاديق كار عادلانه ويا كار ظالمانه پيش مي آيد كمتر موردي را مي توان يافت كه اتفاق نظري در مورد آن وجود داشته باشد. اسلام با پذيرش حسن عدالت وبدي وظلم وبا تفسير روشن خود درباره اين دو واژه بنيادين به عنوان معيار روابط عادلانه ميان انسانها، پايه مستحكمي را براي سيستم قانون گذاران جامعه اسلامي قرار داده است. بسياري از قوانين اسلامي با اين معيار قابل تفسير وتبيين است ومي توان به درستي از آن دفاع كرد. حجاب در قرآن 108. ما پيش از اين درباره برخي از اين قوانين كه مورد اعتراض نويسنده قرار داشت به تفصيل سخن گفتيم، اينك به ذكر نمونه ديگري كه نويسنده در اين صفحات به آن اشاره كرده مي پردازيم. وي چينن گفته است: هيچ جامعه متمدني نمي تواند نيمي از مردم خود را به درون چادر سياه بفرستد براي اينكه نيمي ديگر اين جامعه را از وسوسه بركنار نگاه دارد. بي آنكه براي اين كار از مردان بالغ ورشيد وعاقل خود بخواهد كه خودشان بر غرائز خويش كنترل بيشتري داشته باشند. ص539 ابتدا تذكر اين نكته لازم است كه حجاب مورد توصيه اسلام هيچگاه به معني خزيدن به درون چادر سياه نيست، بلكه به معناي پوشيده نگاه داشتن قسمت هايي از بدن است كه جزو زينت آشكارا به حساب نمي آيند.31 نور براساس معيارهاي اسلامي فضاي عمومي جامعه نبايد جولانگاه شهوتراني وابتذال اخلاقي باشد. اصلي كه در گذشته نزديك درجوامع غربي هم محترم ومقبول بوده وتنها در چند دهه اخير در اين كشورها ناديده گرفته شده است. اسلام برخي از اندام زن را زينت ظاهر وبخشي راهم به عنوان زينب غيرظاهر به حساب آورده است. زينت غير آشكار اعضايي هستند كه در صورت پوشيده نبودن راه را براي از زنان به عنوان ابزار شهوتراني مردان سست اراده استفاده شود باز مي كند وبه آنان اجازه مي دهد با برخورد شهواني با زنان شخصيت او را مورد توهين قرار دهند. و مهم تر اين كه عدم رعايت حجاب مورد خواست و فرمان خداوند راه كمال معنوي انسان را به سوي او مسدود مي كند. پس هر چند مردان عاقل ورشد يافته خود را از نگاه هاي شهوت آلود حفظ مي كنند، ولي ضرورت حفاظت جامعه از آسيب هاي شهواني عناصر سست اراده، پيش بيني تدبيرهايي معقول براي جلوگيري از استفاده اين عناصر ضعيف را منطقي مي سازد. اين بود شبهات واشكالاتي كه نويسنده كتاب تولدي ديگر در نقد اديان الهي وبويژه اسلام وقرآن مطرح كرده وپاسخ هايي كه بطور فشرده در باره آنها مطرح گرديد. اميد است اين نقد گذرا، طبق توصيه قرآن مجيد در سوره زمر آيه 18و19 فرصتي را براي شنيدن سخنان و انتخاب بهترين آنها فراهم كرده باشد. « فبشر عبادي الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه» پس بشارت ده آن بندگان را كه به سخن ها گوش فرا مي دهند و بهترين آن را پيروي مي كنند. ولله الحمد سيد علي رضا صدر تابستان 1380