(و بر پادشاه فريضه است تفحص كردن عمّال و معاملات و بدانستن دخل و خرج, و نگاه داشتن اموال و ساختن خزينه ها و ذخيره ها, از جهت استظهار و دفع كردن مضرّت خصمان را….)53
14ـ اطلاعات
(بايد كه هميشه به همه اطراف جاسوسان بروند, بر سبيل بازرگانان و سيّاحان و صوفيان و درويشان, و از هر چه مي شنوند, خبر مي آرند… چه, بسيار وقت بوده است كه واليان و مقطعان و گماشتگان و امرا, سرِ مخالفت و عصيان داشته اند و بر پادشاه سگاليده, كه جاسوسان در رسيده اند… و اگر پادشاه و يا لشگري بيگانه قصد مملكت او كرده اند, هم چنين او را آگاه كرده اند…)54
15ـ تشريفات
(همت و مرّوت هر كسي بر اندازه كدخدايي او باشد, و سلطان, كدخداي جهان باشد و همه پادشاهان زيردست او باشند. پس واجب كند كه كدخدايي او و همت و مروت و خوان و صِلّتِ او بر اندازه او باشد و از همه پادشاهان بيشتر و نيكوتر باشد. و در خبر است كه فراخ داشتن نان و طعام بر خلق خداي عزّ وجل, در بقاي عمر و ملك و دولت بيفزايد.)55
16ـ حمايت مادي از دست اندر كاران و مستمندان
(از چيزها, كه پادشاهان به همه روزگار نگاه داشته اند و تيمار داشته, ارباب حاجت و مستحقان و عالمان و علويان و مصلحان و مستوران و غازيان [نظاميان] و مقيمان تغرها [مرز نشينان] را و اهل قرآن [قاريان] را از بيت المال نصيب داده اند, كه هيچ كس در روزگار دولت ايشان, بي نصيب و محروم نبوده اند و دعاي به خير و ثواب دو جهاني حاصل مي آمده است.)56
17ـ تشويق و تنبيه
(هركه از خدمت كاران, خدمتي پسنديده كرد, بايد كه در وقت, نواختي [عنايتي] يابد و ثمرت آن, بدو رسد و آن كه تقصيري كند; بي ضرورتي و سهوي, آن كس را به اندازه گناه, مالش [كيفري] رسد, تا رغبت بندگان بر خدمت زيادت گردد و بيم گناهكاران بيشتر مي بشود و كارها بر استقامت مي رود.)57
18ـ حفظ سلسله مراتب نظامي و حرمت سران لشگر
(هر حاجتي كه لشگر را بُود, بايد كه بر زبانِ سرخيلان [فرماندهان] و مقدّمان ايشان باشد, تا اگر نيكويي فرموده شود, بر دست ايشان بود و بدان سبب ايشان را حرمتي حاصل شود, كه چون مراد خويش خود گويند, به واسطه اي حاجت نيفتد و سرخيل [فرمانده] را حرمتي نماند. و اگر كسي از خيل [لشگر] بر مقدم خويش [مقام مافوق] دراز زُفاني [دراز زباني] كند و يا حرمت او نگاه ندارد و از حدّ خويش بگذرد, او را مالش [كيفر] بايد دادن, تا مهتر از كهتر پديدار باشد [سلسله مراتب حفظ شود].)58