طرح كلّي - سلوک سیاسی نظام الملک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سلوک سیاسی نظام الملک - نسخه متنی

ابوالفضل هدایتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

طرح كلّي

1ـ امنيت

نظام الملك, امنيت جامعه را در سايه شاه, مي بيند كه او را بي شك, ايزد تعالي برگزيده است: (ايزد تعالي, در هر عصري و روزگاري, يكي را از ميان خلق برگزيند و او را به هنرهاي پادشاهانه و ستوده آراسته گرداند و مصالح جهان و آرام بندگان را بدو باز بندد و در فساد و آشوب و فتنه را بدو بسته گرداند….)34

در نظامي كه متكي به اراده فردي است, امنيت; قائم به شخص است, نه قانون و مردم. شاه, مظهر امنيت است, با مرگ و قتل وي, امنيت از كشور, رخت بر مي بندد, چنان كه سلطنت از خاندان وي. شهرها و روستاهاي ايران, بارها دست خوش هجوم ها و طغيان هاي داخلي و خارجي بوده و پيوسته, امنيت را يك ضرورت نمايانده است, اما امنيتي پايدار, كه ناگزير قانون گرايي مي طلبد و باز گردانيدن كارها به نظم و عدل. خواجه در اين باره مي نويسد: (به هر وقتي, حادثه اي آسماني پديدار آيد و مملكت را چشمِ بد, اندر يابد, و دولت يا تحويل كند و از خانه اي به خانه اي شود [تغيير سلطنت] و يا مضطرب گردد از جهت فتنه و آشوب و شمشيرهاي مختلف و كشتن و سوختن و غارت و ظلم, و اندر چنين ايام فتنه و فتور, شريفان, ماليده شوند و دونان, با دستگاه شوند و هر كه را قوتي باشد, هر چه خواهد مي كند و كار مصلحان ضعيف شود و بد حال گردند و مفسدان توانگر شوند…پس چون از سعادت آسماني روزگار نحوست بگذرد و ايام راحت و ايمني پديدار آيد, ايزد تعالي, پادشاهي پديدار آورد عادل و عاقل….)35 بدين سان, امنيت و راحت و نشاط ملي, در حد آرمان و آرزوي شهروندان ستمديده, باقي مي مان

د و به سبب غيبت مردم و نمايندگان آنان از صحنه مديريت و عرصه تحقق جامعه آرماني, رشد تبه كاري قطعي است.

2ـ عدالت

(شناختن قدر نعمت ايزد تعالي, نگاهداشت رضاي اوست, عَزّ اسْمُهُ. و رضاي حق تعالي اندر احساني باشد كه با خلق كرده شود و عدلي كه ميان ايشان گسترده آيد. چون دعاي خلق به نيكويي, پيوسته گردد, آن مُلك پايدار بود و هر روز زيادت باشد, و اين مُلك از دولت و روزگار خويش برخوردار بود و بدين جهان نيكو نام بود و بدان جهان رستگاري يابد, و حسابش آسان تر باشد كه گفته اند بزرگان دين كه: (الملك يبقي مع الكفر و لايبقي مع الظلم) معنا آن است كه مُلك با كفر, بپايد و با ستم نپايد.)36

عدل, در نگاه نظام الملك, در شعاع احسان و نيكي است كه شاه به رعيّت دارد. گويي, عدالت, لطفي است كه حاكم در حق رعايا, روا مي دارد, نه يك تكليف سياسي ـ الهي, كه منشأ آن, حقوق مردم است. آنان كه ملّت را دعاگوي سلطان مي پرورند, در واقع, بدهكار دستگاه حاكمه مي كنند و هر گونه انتظاري را نامشروع تلقي كرده راه را بر قرار گرفتن امور در جايگاه خود مي بندند, حال آن كه, عدل, مادر قانون است و به موجب آن مي توان درستي و نادرستي را در سياست و حكومت تشخيص داد. پيامبران الهي كه برترين پيشوايان و خير خواهان در سياست و سرنوشت مردمان, بوده اند, هماره, به عدالت و ريشه هاي كرامت و عزّت انسان ها انديشيده اند.

/ 15